درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلالت حدیث سعه و حل بر برائت

 

روایت: عن رسول الله (ص) : يا عَليُّ! [1] أوحى الله تبارك وتعالى إلى الدنيا أخدمي من خدمني ، وأتعبي من خدمك.

خداوند به دنیا وحی کرد که خادم کسی باش که به من خدمت می کند، و به رنج بینداز کسی را که به توی دنیا خدمت می کند.

این سنت الهی است ، کسی که برای خدا قدم بردارد هم دنیایش آباد می شود (البته رنج در آن هم هست ، لقد خلقنا الانسان فی کبد) و هم آخرتش، و کسی که برای دنیا قدم بر دارد به آنچه در دنیا هست هم نمی رسد.

خلاصه:

حدیث سعة مورد بحث قرار گرفت، این حدیث سه نقل داشت و سومینش می گفت: الناس فی سعة ما لم یعلموا. [2]

این روایت سندا مرسل هست، اما از حیث دلالت بیان شد که «ما» یا موصوله است یا مصدریه غیرزمانیه، چه این ما موصوله باشد که الناس من جانب الذی لا یعلمون فی سعة هستند، و یا ما مصدریه هست، مای مصدریه یعنی تا وقتی که نمی دانند، اگر ما موصوله باشد، در تعارض با ادله اخباریون هست، این روایت می گوید فی جانب الذی لا یعلمون در سعه هستند، و ادله اخباری ها می گوید فی سعه نیستند و در تعارض ، روایات برائت اشهر است از روایات احتیاط.

و اگر ما را مای مصدریه گرفتیم، مای مصدریه می گوید مادام لم یعلموا، ادله اخبار، علم برای شما حادث می کند به اصل دلیل، دیگر لا یعلموا بر شما صادق نیست، به عبارت دیگر ادله اخبار، علم است، و واردٌ علی ادلة البرائه.

(ادله اخباریین می گویند که شما عالم به تکلیف هستید ولو عالم به واقع نیستید، اگر ما مصدریه باشد مفهومش این است که الناس فی سعة ما دام لم یعلموا، ادله اخباریون علم درست میکند، که در کل اموری که لم یعلموا، اخوک دینک فاحتط لدینک)

فعلی هذا اینگونه نیست که ادله اخباریون وارد بر ادله قائلان به برائت باشد، در مجموع این مضمون، مضمون درستی است، گرچه سند برخی از اینها درست است ولی دلالتش درست نیست مانند دلالت کافی، و دلالت برخی درست است و سندش درست نیست مانند روایت عوالی.

حدیث حِلّ

چهارمین حدیثی که در باب رسیده است، چند جور نقل می کنند، ما تک تک را می خوانیم و لب این چند نقل این است که چیزی را که نمی دانیم حلال است یا حرام، معصوم گفته است که برای شما حلال است؛ و ما هم از برائت چیزی بیشتر از این نمی خواهیم؛ مثلا نمی دانیم ماء الشعیری که در بازار می فروشند همان عرق قبل از انقلاب است که میفروختند یا نوعی نوشابه است، روایت می گوید این حلال است.

وَ(شیخ کلینی از علی بن ابراهیم) عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ‌(ثقه، در نسخه وافی آمده عن ابیه که صحیح نیست) عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ(بن سعدان، الکاتب سرّ من رأیی، ثقه، کان له مذهب فی جبر و التشبیه، برخی در دفاع از او گفته اند یعنی او یک زمانی چنین مذهبی داشته ولی دوام نداشته است، البته این حرف درست نیست، کان له مذهب، زمان از ماضی منسلخ است، یعنی او ثقه بوده و یک انحراف مختصری هم داشته، آنچه مهم است این است که او ثقه است، از واقفیه کسانی که امامت امام رضا را منکر شدند اگر ثقه بودند وثاقتشان را میپذیریم، دفاع دیگر اینکه در مسائل پیچیده ای مثل جبر و تشبیه چه بسا دو تا برداشت بوده، یک برداشت می گفته این توحید است و دیگری میگوید این توحید نیست، مانند سخن آخوند خراسانی که در اوامر می گوید السعید سعید فی بطن امه و الشقی شقی فی بطن امه. قلم اینجا رسید سر بشکست، نمی توان گفت آخوند خراسانی له مذهب فی الجبر، نمی توان به همین سادگی آخوند را به جبر متهم کرد، چون جبر لوازمی دارد که هیچ کسی به این لوازم ملتزم نیست، کان له مذهب ، نه اینکه مذهبش این باشد بلکه در عالم استدلال به اینجا رسیده است، و اینطور نیست که هر چیزی را که در عالم استدلال می گوید باور داشته باشد) عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ‌ (العبدی، عامی، توثیق عام دارد، از راویان بلاواسطه کامل الزیارات نیست، ثقهٌ را کسی در مورد او نگفته است، البته آقای شبیری او را ثقه می داند، دومین توثیق عام این است که او در تفسیر قمی هست، (نکته: بخشی از تفسیر قمی برای علی بن ابراهیم است و بخش دیگر که نیست از ابی الجارود روایت کرده است، ولی این تفسیر را همه توثیق عام نمی دانند)، به او بتری گفته اند، بتریه کسانی هستند که معتقد بودند ان علیا کان اولی الناس بعد رسول الله ، اشجع الناس، افضل الناس، ازهد الناس، اورع الناس و… اما و اجاز مع ذلک امامة ابی بکر، امامت ابوبکر و عمر را هم قبول دارند و می گفتند اینها اهلیت برای خلافت دارند، بنابراین بتریه از نگاه ما منحرفند، بتریه، پیروان حسن بن صالح بن حی هستند، اما آقای خویی می گویند ما دو مسعدة بن صدقه داریم، آن کسی که بتری بوده آنی هست که از اصحاب امام باقر است، دومی که از اصحاب امام صادق است بتری نبوده است، لذا شیخ طوسی، مسعدة بن صدقه را در اصحاب امام صادق و در فهرست ذکر کرده و بتری نگفته است، و بنابراین بتریٌ به او نمی خورد و آنی که هارون بن مسلم از او روایت نقل کرده از اصحاب امام صادق است. این یک نظر و درست هم هست برای اینکه این بزرگان متوجه کلامشان هستند، اگر در اصحاب امام باقر می گویند بتری است و در اصحاب امام صادق نمی گویند بتری است این نشان می دهد که اینها دو نفرهستند ولی تشابه اسمی دارند. مطلب دوم این است که علامه مجلسی اول (شیخ محمدتقی اعلم از پسر که محمد باقر بوده) ایشان معتقدند مسعده ثقه بوده و جمیع آنچه که روایت کرده در نهایت متانت است (منتهی المقال ج6 ص 254)) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‌: كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلاَلٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ اَلثَّوْبِ يَكُونُ عَلَيْكَ‌ قَدِ اِشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ اَلْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ قَهْراً أَوِ اِمْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ اَلْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ اَلْبَيِّنَةُ‌.[3]


[1] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص439.
[2] عوالي اللئالي، ابن أبي جمهور، ج1، ص424.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص89، أبواب ما يكتسب به، باب3، ح4، ط آل البيت.