درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلالت حدیث حجب بر برائت

 

روایت: عن رسول الله(ص):يا عَليُّ : شَرُّ النَّاسِ مَن اتَّهَمَ اللّه َ في قَضائِهِ .[1]

بدترین مردم کسی است که خدا را در قضائش متهم کند.

قضا و قدر از محکمات اعتقادی ماست، دو برخورد در رابطه با قضای الهی هست:

یک . راضی به قضای الهی بودن. انسان مریض می شود تلاش برای بهبود می کند ولی شفا پیدا نمی کند، اولیاء الله اینجا راضی به قضای الهی هستند، یکی درد و یکی درمان پسندد، یکی وصل و یکی هجران پسندد، من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد.

حضرت ایوب یکی از مصادیق این بود، سیدالشهدا هم از اینها بود، هوّن علیّ ما نزل بی انه بعین الله... آنی که آسان می کند این درد را بر ما این است که این در محضر ذات مقدس خداست. اولیاء الله راضی به قضای خدا هستند.

دو. برخورد آنان که اتّهم الله فی قضائه، با ادبیاتی سخیف صحبت می کنند، می گویند چه می شد اگر این بیماری را نمی داشتم. گربه مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک را زبن برداشتی. مصلحتت این بود که بیمار شوی. عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم، بنابراین باید راضی شد به آنچه که ذات مقدسش برای ما می پسندد. فقط درد و مرض هم نیست، گاهی پست و مقام هست.

خلاصه:

سخن پیرامون ادله برائت از سنت بود، آیات بحث شد، مهمترین روایت که حدیث رفع بود بیان شد، حدیث بعد حدیث حجب بود (ماحجب الله علمه عن العباد فهو موضوع عنهم)

روایت بعد حدیث سعه بود، که سه نقل داشت، یک نقل، نقل شیخ انصاری و آخوند که نقل به معنا بود، الناس في سعة ما لا يعلمون، یک نقل هم عوالی اللئالی ذکر کرده است ، الناس فی سعة ما لم یعلموا، نقل آخر هم سنداً معتبر است و مشکل نوفلی و سکونی هستند ، که قبلا بیان شد که روایاتشان مستند هست ، و علما به این سند رباعی کافی اعتماد کردند، اما دلالت ندارد : هم فی سعةٍ حتی یعلموا.

امام صادق فرمود: أَنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ سُئِلَ عَنْ سُفْرَةٍ وُجِدَتْ فِي اَلطَّرِيقِ مَطْرُوحَةً كَثِيرٍ لَحْمُهَا وَ خُبْزُهَا وَ جُبُنُّهَا وَ بَيْضُهَا وَ فِيهَا سِكِّينٌ فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ يُقَوَّمُ مَا فِيهَا ثُمَّ يُؤْكَلُ لِأَنَّهُ يَفْسُدُ وَ لَيْسَ لَهُ بَقَاءٌ فَإِذَا جَاءَ طَالِبُهَا غَرِمُوا لَهُ اَلثَّمَنَ قِيلَ لَهُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ لاَ يُدْرَى سُفْرَةُ مُسْلِمٍ‌ أَمْ سُفْرَةُ مَجُوسِيٍّ‌، فَقَالَ هُمْ فِي سَعَةٍ حَتَّى يَعْلَمُوا. [2]

از امام از سفره ای سوال کردند که پر از گوشت و نان و تخم مرغ و … بود، حضرت فرمود قیمت کنند و بخورند اگر نخورند فاسد می شود، اگر صاحبانش آمدند غرامتش را بدهند، پرسیدند نمی دانیم سفره مسلمان است یا سفره مجوسی هست، حضرت فرمود: آنها در گشایش هستند تا وقتی که بدانند که از مجوسی هست.

نکته اول: آیا کافر طهارت ذاتی دارد یا ندارد؟ در سالیان اخیر کسی معتقد بود که کفار طهارتشان سیاسی است، چون دلیل داریم که انما المشرکون نجس، خلافا لاجماع الفقهای شیعه.

نکته دوم: بحث اهل کتاب است، مقام معظم رهبری از عملشان پیداست که اهل کتاب را نجس نمی دانند؛آقای حکیم هم معتقد به طهارت اهل کتاب بودند.

استاد: ولی اوصیکم که شهرت را دست کم نگیرید، امام خمینی به شدت پایبند به شهرت بود، یعنی حتی در مسئله ولایت فقیه از جانب داران سرسخت ولایت فقیه بودند، آیت الله خویی نسبت به ولایت فقیه تعریض ندارند اما مسئله دارند که آیا ولی فقیه می تواند حکم جهاد ابتدایی بدهد یا نه؟ امام در تحریر دارد که ولی فقیه نمی تواند حکم به جهاد ابتدایی بدهد، محقق خویی در منهاج الصالحین می فرماید این نشدنی است، یا ولایت فقیه را می پذیرید یا نمی پذیرید اگر پذیرفتید اذن جهاد ابتدایی هم می تواند بدهد. امام می تواند بگوید آقای خویی من از ادله می فهمم که منظور از کلمه امام در روایات امام معصوم است و روایت می گوید که بدون اذن امام معصوم جهاد ابتدایی جایز نیست، بر اساس مشهور فقها که می گویند امام یعنی امام معصوم. بنابراین اگر مشهور را لحاظ کنیم این بحث را مطرح نمی کنیم که از ادله طهارت اهل کتاب این حدیث است در حالی که اشکالاتی در دلالت این روایت است.

اِشکال اول بر حدیث سعه:

مشکل این حدیث سندی نیست بلکه دلالتی است، مشکل دلالتی این است که ما در بحث برائت سر و کار با شبهه حکمیه داریم، و در اینجا این شبهه موضوعیه است، که امام در ذیلش می فرماید: هم فی سعة حتی یعلموا، و شبهه موضوعیه از محل کلام ما بیرون است.

یلاحظ علیه: حدیث دو بخش دارد، هم شبهه موضوعیه را دارد و هم شبهه حکمیه را دارد. شبهه حکمیه اش صدر روایت است: آیا می توانیم از این سفره استفاده کنیم(بجز قسمت لحم) امام می فرماید می توانید به شرط اینکه پول صاحبش را بدهید، پس این روایت ممحض در شبهه موضوعیه نیست هم شامل شبهه موضوعیه می شود و هم شامل شبهه حکمیه.

اشکال دوم بر حدیث:

هم فی سعة حتی یعلموا… مصداقش در اینجا نیست، یعنی آنکه جواز در اینجا ثابت نیست، چون در مورد گوشت در روایت اصالة عدم التذکیه را داریم.

قلت: اینجا استصحاب عدم تذکیه درست هست اما فرض این است که در کشور اسلامی و سوق المسلمین این سوال مطرح شده ، بنابراین با سوق المسلمین اصالة عدم التذکیه را می بریم، ضمن اینکه اگر بگوییم در سوق و کشور مسلمین نبوده دیگر مسئله ربطی به برائت ندارد و ما در پی آن هستیم که برائت را از این روایت استنباط کنیم.

پس این روایت امام صادق که سکونی از حضرت روایت کرده است ، سندا قابل اعتماد است اما دلالتاً برائتی را که ما می خواهیم از آن استفاده نمی شود.

و اما حدیث عوالی: در این کتاب یک حدیث مسند نیست و نویسنده اش بنایی نداشته است که کتابی مسند بنویسد، بلاتشبیه مثل خطبا و میزان الحکمه ، تحف العقول، و یا احتجاج طبرسی کاری به سند حدیث ندارد، اما گفته اند دلالتش ، دلالت خوبی هست.

الناس فی سعةِ ما لم یعلموا؛[3] مردم از ناحیه حکمی را که نمی دانند در حرج نیستند (در مضیغه نیستند) یعنی آن حکم از آنها برداشته شده است.

گفته اند این روایت از جهت دلالت ، دلالت خوبی دارد، به این بیان که: چون دو احتمال در این «ما» هست، الناس فی سعة ما لم یعلموا، این «ما» یا مای موصوله است یا مای مصدریه است.

احتمال اول: مثال مای موصوله: ﴿وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ ۗ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصَارٍ﴾[4]

و ما انفقتم… آنچنان چیزی را که انفاق یا نذر کردید را خدا می داند

احتمال دوم: احتمال دوم این است که مای مصدریه باشد ، مای مصدریه هم بر دو قسم است، مصدریه غیر زمانی، مصدریه زمانی.

مثال مصدریه غیرزمانی: ﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ﴾[5]

سه نفر در جنگ تبوک بدون عذر نرفتند، پیامبر تحریمشان کرد، اینها هم از هم جدا شدند و توبه کردند و خداوند هم توبه شان را پذیرفت.

شاهد : بما رحبت… زمین با وسعتش بر آنها تنگ شد

خصوصیت مای مصدریه این است که با ما بعدش تاویل به مصدر می رود و بما رحبت می شود برحبها.

مثال مصدریه زمانی: ﴿وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا﴾[6]

ما دمت یعنی تا زمانی که زنده هستم.

جلسه بعد خواهیم گفت که چه مای موصوله و چه مصدریه غیر زمانیه باشد دال بر برائت هست .

 


[1] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص439.
[2] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج6، ص297.
[3] عوالي اللئالي، ابن أبي جمهور، ج1، ص424.
[4] سوره بقره، آيه 270.
[5] سوره توبه، آيه 118.
[6] سوره مریم، آيه 31.