درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /حدیث حجب

 

روایت: يا عَليُّ : مَن تَعَلَّمَ عِلما ليُماريَ بِهِ السُّفَهاءِ ، أَو يُجادِلَ بِهِ العُلَماءَ ، أَو ليَدعوَ النَّاسَ إِلى نَفسِهِ ، فَهوَ مِن أَهلِ النَّارِ.[1]

کسی که دنبال علم باشد تا با آدمهای نادان بگو مگو کند، یا با عالمان جدل کند، یا برای اینکه موقعیت پیدا کند (مردم به او رو کنند) اهل آتش است.

تنها تحصیل علم برای خداوند است که ارزش الهی دارد، هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون! قدر متیقن یعلمون علم الهی است، علمی که با انگیزه خدایی باشد.

خلاصه:

اولا در بحث برائت سراغ ادله قرآنی رفتیم بعد سراغ ادله روایی، شاخص این روایات حدیث رفع بود که مدت طولانی پیرامون آن بحث کردیم و گفتیم سندا و دلالتا مورد اعتماد است.

اما روایت دومی که گفتیم سندا درست است اما خدشه بر آن وارد است حدیث حَجب است.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(العطار، ثقه) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى(ثقه) عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ‌(یک احتمال این است که حسن بن علی بن فضال باشد، فطحی بوده ولی در آخر عمرش برگشت، یک احتمال هم هست که علی بن فضال باشد، ثقه، اما در این روایت کسی که با داوود بن فرقد حشر و نشر دارد علی بن فضال است، بنابراین چون فطحی بود روایت معتبر است) عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ(الاسدی، ثقه،بسیار حاضر جواب. می گوید من داشتم کنار پیامبر نماز می خواندم کسی به من با این آیه گوشه آمد، ﴿فَمَا لَکُمْ فِى الْمُنَفِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللَّهُ أَرْکَسَهُمْ بِمَاکَسَبُواْ أَتُرِیدُونَ أَنْ تَهْدُواْ مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلاً﴾(که من مصداق اضل الله شدم) من هم گفتم ﴿وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ ۖ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ﴾ بعد معلوم شد او هارون بن سعد خارجی بود امام صادق خندیدند بعد گفتند خوب جوابی به او دادی ) عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ زَكَرِيَّا بْنِ يَحْيَى(ما دوتا زکریا داریم هر دو صحیح هستند، یکی زکریا بن یحیی التمیمی و یکی هم زکریای واسطی که هر دو ثقه اند و روایت سندا معتبر است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: مَا حَجَبَ اَللَّهُ عِلْمَهُ عَنِ اَلْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ‌.[2] [3]

آنچه را که خدا علمش از عباد پنهان کرده است از آنها برداشته شده است.

وجه دلالت: چگونه این روایت دلالت بر برائت می کند؟

این مایعی را که نوشیده است نمی دانسته است که خمر است، حجب الله علمه عن العباد فهو مرفوعٌ، چون نمی دانسته پس کار حرامی انجام نداده است.

بنابراین این روایت دلالت بر برائت می کند، با این تقریری که بیان شد.

هل هذه الروایه تدل علی البرائه ام لا؟

دو احتمال در تفسیر این روایت هست.

احتمال اول: اینکه ما حجب الله علمه یعنی اصلا خدا نگفته است، نه اینکه گفته باشد و بدست ما نرسیده ، ما حجب الله علمه، چیزی را که خدا نگفته از شما نمی خواهد، این هم مضمون با این روایت مولا علیست:

إِنَّ اللهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمُ فَرَائِضَ، فَلاَ تُضَيِّعُوهَا; وَحَدَّ لَكُمْ حُدُوداً، فَلاَ تَعْتَدُوهَا; وَنَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ، فَلاَ تَنْتَهِكُوهَا; وَسَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَلَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً، فَلاَ تَتَكَلَّفُوهَا.[4]

خدا بر شما واجباتی قرار داده ، اینها را تباه نکنید، و حدودی برای شما معین کرده ، از آنها تجاوز نکنید، از چیزهایی هم نهی کرده حرمتشان را نگه دارید، از چیزهایی هم سکوت فرموده نه از روی فراموشی، خودتان را در مورد اینها به رنج نیندازید.

شاهد ما و سکت لکم عن اشیاء هست.

این یک معنای حجب الله، نه اینکه گفته و گم شده، اصلا نگفته است، شیخ انصاری این نظر را دارند، که این حدیث معنایش این است که اصلا نگفته است.

احتمال دوم: این است که گفته است ولی گم شده و به دست ما نرسیده است.

اگر معنای اول باشد دالّ بر برائت نیست، اما اگر معنای دوم باشد دال بر برائت است، امام خمینی این معنای دوم را می پذیرد و می گوید مراد این است که گفته شده و فراموش شده .

استاد: ما هستیم و دو نظر، به عنوان عرف کدام را متوجه می شویم؟

روایت : عن ابی عبدالله ما حجب الله عن العباد فهو موضوع عنهم؛ آیا آن است که اصلا نگفته که دال بر برائت نباشد یا اینکه گفته شده ولی پنهان شده ، از آنها که باید پنهان نشود؟

شیخ به دو دلیل فرموده است که همان معنای اول اراده شده است:

دلیل اول: اینجا فاعل خداوند است، ما حجب اللهُ ، ما، مای موصوله است، آنچنان چیزی را که خدا حجبَ، پس آنچه را که بندگان حاجب شدند را شامل نیست، و ما در برائت آن را می خواهیم که بندگان حاجب شدند.

یلاحظ علی ذلک که این استدلال درست نیست: چون خداوند کارهایی را هم که بندگان انجام می دهند چون قدرتش را خدا داده به خود نسبت داده است، ﴿فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ﴾[5] ، پس اینکه بگویید حجب، به ذات مقدس ربوبی نسبت داده شده را می گوییم درست نیست چون ذات مقدس کارهایی را هم که بندگان انجام می دهند ما حجب الله صدق می کند، چه کسی قدرت داده به اینها ، خدا داده است!

دلیل دوم: شیخ می گوید در این روایت داریم ما حجب الله عن العباد، این عام ، عام مجموعی است نه عام استغراقی، عام مجموعی آن بود که حجت کرده است از همه آنها حتی یک نفر هم نمی داند، این قابل تطبیق بر این است که یک عده بدانند و یک عده ندانند، یا اصلا نگفته است؟

عام علی اقسام: عام مجموعی، عام استغراقی، عام افرادی.

در این روایت عام مجموعی هست، فعلی هذا این روایت دلالت بر برائت نمی کند.

یلاحظ علیه: اولا به چه دلیل می گویید عام مجموعی است؟ عام مجموعی بر خلاف قاعده است و توضیح می خواهد، و این عام استغراقی است، ما حجب الله علمه عن العباد یعنی مردم خبر ندارند، اگر از یکی یکی آنها سوال کنید خبر ندارند، چه بسا معصومین خبر داشته باشند، عام مجموعی بودن یحتاج الی الدلیل.

اما اینکه امام چه نقدهایی دارند جلسه آینده بحث می کنیم. تهذیب الاصول مطالعه شود.

 


[1] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص439.
[2] الکافی- ط دار الحدیث، الشيخ الكليني، ج1، ص399.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص163، أبواب صفات القاضي، وما يجوز ان يقضي به، باب12، ح33، ط آل البيت.
[4] نهج البلاغة - ط دار الكتاب اللبناني، السيد الشريف الرضي، ج1، ص487، نامه 105.
[5] سوره انفال، آيه 17.