1403/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلالت حدیث رفع بر برائت
روایت: عن رسول الله (ص): يَا عَلِيُّ سَبْعَةٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ فَقَدِ اِسْتَكْمَلَ حَقِيقَةَ اَلْإِيمَانِ وَ أَبْوَابُ اَلْجَنَّةِ مُفَتَّحَةٌ لَهُ مَنْ أَسْبَغَ وُضُوءَهُ وَ أَحْسَنَ صَلاَتَهُ وَ أَدَّى زَكَاةَ مَالِهِ وَ كَفَّ غَضَبَهُ وَ سَجَنَ لِسَانَهُ وَ اِسْتَغْفَرَ لِذَنْبِهِ وَ أَدَّى اَلنَّصِيحَةَ لِأَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّهِ.[1]
هفت خصلت هست که در هر کس که باشد ایمانش کامل است و دربهای بهشت به رویش باز است:
کسی که موقع وضو آب مالی نکند، حسابی وضو بگیرد و آب در دستها و صورتش جریان داشته باشد، درست نماز بخواند(نه اینکه از سر خود باز کند) زکات مالش را بدهد، غضبش را کنترل کند، زبانش را در بند کند، از گناهش استغفار کند (نگذارد گناه بماند) و دلسوز خاندانش باشد.
خلاصه:
سخن پیرامون حدیث رفع بود، از جمله بحث هایی را که داشتیم این بود که حدیث رفع معنونات را می برد نه عناوین را، لا تقربوا الزنا یعنی اختیاراً سراغ این فحشا نروید ولی اگر کسی مکره شد حدیث رفع حرمت و مجازاتش را برمیدارد.
یا در قتل ، کسی را بی گناه نکشید، اما عناوین را بر نمی دارد، اگر حکمی روی عنوان خطاء رفته ، و من قتل مومناً خطئاً فتحریر رقبة مومنه،کفاره اش تحریر رقبه است، اینجا اصلا موضوعش خطا هست، رُفع خطا این را بر نمی دارد چون تناقض لازم می آید؛ یا حکمی که موضوعش نسیان است، اگر نسیان کرد این حکم ثابت می شود، این حکم مرفوع نیست مثل این روایتی که می خوانیم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(العطار) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ(ابی الخطاب، ثقه) وَ(تحویل السند شده، یعنی کلینی به دو سند نقل میکند) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ(البندقی النیسابوری، ثقه) عَنِ اَلْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ(ثقه) جَمِيعاً(محمدبن الحسین و فضل بن شاذان) عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى(از مشایخ ثقات) عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ(دو مطلب: یک او را متهم به کیسانیه کردند، این اتهام رد شد، دو اینکه تهمت وقف به او زده شده، گفته اند امام کاظم نسبت به او گفته اند انه لثقیل علی الفواد، بر دلم او سنگینی می کند ، برخی گفته اند این قدح است، بخاطر اینکه اسم او اسم ابن ملجم است و اسم پدرش هم حجاج است، برخی گفته اند این حرف درست نیست چون اهل بیت خوبی و بدی را هیچگاه به اسم نسبت نمی دادند، گرچه سفارش ها کردند که اسم خوب روی بچه هایتان بگذارید) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَتَكَلَّمُ نَاسِياً فِي اَلصَّلاَةِ يَقُولُ أَقِيمُوا صُفُوفَكُمْ فَقَالَ يُتِمُّ صَلاَتَهُ ثُمَّ يَسْجُدُ سَجْدَتَيْنِ اَلْحَدِيثَ.[2]
سند صحیح است.
از امام صادق در مورد کسی که در نماز سهوا کلامی را گفت سوال کردند، حضرت فرمود نمازش را تمام می کند و بعد دو سجده سهو بخواند. (اینجا اصلا موضوع نسیان است)
مطلب بعد اینکه : حدیث رفع آثار وجودیه را بر میدارد یا آثار عدمیه را هم بر می دارد؟
هل حدیث الرفع یختص بالامور الوجودیه ام یشمل الامور العدمیه؟
امور وجودی: مانند کسی که در ماه رمضان اکراه به افطار شده و اگر افطار نکند کشته می شود.
امر عدمی: مثل نَذَرَ باتیان صلاة اللیل؛ کسی نذر کرد که نماز شبش ترک نشود ، حالا یا فراموش کرد، یا خوابید یا مکره بر ترکش شد، این شخص اگر نماز شب را فراموش کرد، حدیث رفع این امر عدمی را هم بر می دارد؟ یعنی حنث نذر نکرده است؟ نذرش را نشکسته؟
مرحوم نائینی می گوید نذرش را نشکسته است، توضیح ذلک؛ امر وجودی روشن است اما امر عدمی که می گویید حدیث رفع این را هم بر می دارد یعنی چه؟ یعنی خواب شما را هم نماز شب حساب می کنند؟ (چون معنای رفع عدمی وجود است)
مرحوم نائینی می گوید من قبول ندارم، حدیث رفع می آید امر وجودی را عدمی می کند یعنی می گوید این خطایی را که انجام دادید، شتر دیدی ندیدی، اما نمی آید امر عدمی را وجودی کند، یعنی اگر فراموش کردی کانّ نماز شب خواندی.
عبارت مرحوم نائینی:
فانّ شأن الرفع تنزيل الموجود منزلة المعدوم، لا تنزيل المعدوم منزلة الموجود، لأنّ تنزيلَ المعدوم منزلةُ الموجود إنّما يكون وضعا لا رفعا…[3]
اشکال مرحوم نائینی این است که حدیث رفع امر وجودی را بر می دارد ، اگر امر عدمی را بردارد یعنی جایش امر وجودی می آید و حدیث رفع چیزی را وضع نمی کند.
نقد بر این مطلب:
نقدی که اینجا به نظر می رسد ، این است که نذر امر وجودی هست، این نذر برداشته شده کانّ این نذر صورت نگرفته،
قصه این است که این 9 چیزی که برداشته شده همه امر وجودی هستند از جمله این نذر برداشته شده پس چیزی به نام امر عدمی نداریم، کانّ نذری نکرده نه اینکه کرده و حنث نشده، مرحوم نائینی می گوید این نذر تحقق پیدا کرده است و وقتی نذر تحقق پیدا کرد حنث نذر صورت می گیرد و …، ولی ما می گوییم در این مورد که نسیان آمده، گویا اصلا نذر نکرده، یعنی رُفع النسیان، برگشت به امر وجود نه امر عدمی.