1403/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /روایات دال بر برائت
روایت: عن النبی: يَا عَلِيُّ أَرْبَعَةٌ أَسْرَعُ شَيْ ءٍ عُقُوبَةً رَجُلٌ أَحْسَنْتَ إِلَيْهِ فَكَافَأَكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ إِسَاءَةً وَ رَجُلٌ لاَ تَبْغِي عَلَيْهِ وَ هُوَ يَبْغِي عَلَيْكَ وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ عَلَى أَمْرٍ فَوَفَيْتَ لَهُ وَ غَدَرَ بِكَ وَ رَجُلٌ وَصَلَ قَرَابَتَهُ فَقَطَعُوهُ[1]
رسول خدا(ص)ضمن وصيتي به علي(ع)فرمود: يا علي، عقوبت چهار چیز نزدیک است:
اگر کسی را تو نيكي كني و او در عوض با تو بدي كند و مردي كه تو بر او ستم نكني و او به تو ظلم كند و کسی كه با او معاهده داشته باشي تو وفادارش باشي و او مكر و حيله ورزد و کسی كه با خويشانش صله رحم کرد و آنان با او قطع رابطه کنند.
خلاصه:
وارد بحث ادله سنت بر برائت شدیم، مشهورترین روایات باب برائت حدیث رفع است، این حدیث به سه گونه نقل شده است، یک گونه اش در کتاب توحید شیخ صدوق آمده نوع دوم را کلینی در کافی بیان کرده منتها در حدیثی که در ج2 کافی ص 462 بیان شده بود ما لا یعلمون نیامده بود ولی در حدیث دوم باب ما لا یعلمون آمده:
کافی ج2 ص 463 ح2:
اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ(بن عامر، ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ اَلنَّهْدِيِّ(برخی گفته اند ثقه است ولی ابن غضائری گفته است مضطربٌ ضعیف) رَفَعَهُ(این حدیث مرفوعه هست) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: وُضِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعُ خِصَالٍ اَلْخَطَأُ وَ اَلنِّسْيَانِ وَ مَا لاَ يَعْلَمُونَوَ مَا لاَ يُطِيقُونَ وَ مَا اُضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ مَا اُسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ اَلطِّيَرَةُ وَ اَلْوَسْوَسَةُ فِي اَلتَّفَكُّرِ فِي اَلْخَلْقِ وَ اَلْحَسَدُ مَا لَمْ يُظْهِرْ بِلِسَانٍ أَوْ يَدٍ.[2]
نکته: حدیث مرفوعه چیست؟ اگر حدیث مرسله ای قید رفعه در آن باشد مرفوعه می شود.
اما دلالت الحدیث:
از امت من 9 خصلت برداشته شده: مواخذه بر خطا نیست، اگر کسی فراموش کرد، آن حکمی را که نمی داند، آنچه را که توانش را ندارد، آنچه به او اکراهش کردند، و آنهایی که مجبور شد، و فال بد زدن و وسوسه در مبانی اعتقادی(در روایتی هست کسی بخاطر این شکهایی که برایش بوجود می آمد نزد امام صادق اظهار ناراحتی می کند حضرت به او می فرماید نه تنها ناراحتی ندارد همین ناراحتی ات دلیل بر آن است که محض الایمان را داری) و در حسادت مادامی که جوارحی نشود.
روایت سوم :
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى فِي نَوَادِرِهِ(ثقه) عَنْ إِسْمَاعِيلَ اَلْجُعْفِيِّ(ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: وُضِعَ عَنْ هَذِهِ اَلْأُمَّةِ سِتُّ خِصَالٍ اَلْخَطَأُ وَ اَلنِّسْيَانُ وَ مَا اُسْتُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لاَ يَعْلَمُونَ وَ مَا لاَ يُطِيقُونَ وَ مَا اُضْطُرُّوا إِلَيْهِ. [3]
سند حدیث: احمد بن محمد بن عیسی متوفای 280 ه ق در عصر غیبت صغراست، امام صادق علیه السلام در سال 148 به شهادت رسیدند، 280 کجا و 148 کجاست؟ این روایت قطعا مرسله هست، و ایراد حدیث این است که چرا راوی نگفته و فی مرسلة احمدبن محمد بن عیسی؟ این روایت از جهت سندی قابل اعتماد نیست.
نکته: این روایت هم نسیان را دارد و هم ما لا یعلمون را دارد.
عمده روایات حدیث رفع اینها بود که بیان شد، مهم عبارت ما لا یعلمون هست که در روایت حریز بود، در روایت اسماعیل جعفی بود ولی در روایت ابی داوود مسترق لایعلمون و نسیان هر دو بود؛ در نتیجه حدیث رفع قابل استناد است چون اولا صحیح السند است، ثانیا اگر صحیح السند هم نبود، چون مضمون چند روایت یکی هست قابل استناد هست، و این اجتماع القرائن انسان را به اطمینان می رساند.
نکته: کتب رجالی با نگاه های متفاوت نوشته شده:
رجال کشی: رجالی است که اهل بیت در مدح یا قدح آنها چیزی فرمودند است (خیلی دقیق در اینکه ثقهٌ و غیرثقةٍ و اینکه چند حدیث دارد نیست).
رجال نجاشی: این رجال دو خصوصیت دارد، رجالی که کتاب و تحقیق دارند، مصنّف الشیعه هستند. نجاشی رجالی که اهل تصنیف بودند آورده ثقه و غیرثقه گفته (معاصر شیخ طوسی).
کتب رجالی شیخ طوسی: شیخ طوسی سه کتاب دارد در رجال؛ کتاب رجال که ایشان در آن فقط اصحاب ائمه آورده، فهرست شیخ و یکی هم تلخیص کتاب رجال کشی است بنام اختیار معرفة الرجال.
رجال مامقانی: تنقیح المقال فی علم الرجال. این کتاب جامع است هم مصنفین را دارد هم وثاقت و عدم وثاقت را دارد و هم حاشیه.
قاموس الرجال: تعلیقه بر تنقیح المقال هست توسط مرحوم تستری.
معجم الرجال محقق خویی: آنچه گذشتگان داشتند در کتبشان ذکر کرده اند جمع آوری کرده است، رجالی که چه مصنف بودند و چه غیر مصنف و اینکه این راوی از کی روایت می کند و چه کسانی از او روایت کردند را در معجم آورده است و از ابتکارات ایشان به حساب می آید و اینکه در کتب روایی این رجال در چند سند ذکر شده است هم بیان شده است.
اما دلالت روایت: آیا این حدیث دال بر رفع هست یا نیست؟
ها هنا مطالب فی فهم حدیث الرفع:
ما الرفع؟
ادامه مطالب در جلسه آینده