درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/07/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /آیات دال بر برائت

 

روایت: عن النبی(ص):يا علي : يا علي! أربعة لا ترد لهم دعوة : إمام عادل ، ووالد لولده ، والرجل يدعو لاخيه بظهر الغيب ، والمظلوم ، يقول الله عزوجل : وعزتي وجلالي لانتصرن لك ولو بعد حين.[1]

یاعلی چهار کس هستند که دعایشان ردخور ندارد:

امام عادل اگر دعا کند به بار می نشیند، دعای پدر برای فرزندش، اینکه کسی در غیاب برادرش برای او دعا کند و دعای مظلوم، خداوند می گوید انتقام برایت خواهم گرفت(دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد)

ان قلت: این همه ما برای مظلومین غزه دعا می کنیم، چرا مستجاب نمی شود؟

قلت: این کلام حضرت اقتضاء را می گوید نه علت تامه را، اقتضای اجابت را دارد ، باید شرطش هم فراهم شود، باید مانع هم برود، وقتی اینها نمی رود دعا مستجاب نمی شود، پس دعا درست هست اما این دعا شرایط دیگر را هم دارد که آنها هم باید فراهم شود. جهان اسلام در خواب است، در همین شرایط کشورهای منطقه به رژیم غاصب کمک می کنند، اینها مانع است، باید این مانع را برداشت، حتی مبادلات تجاری آنها برقرار است.

خلاصه:

سخن پیرامون اصول عملیه بود، در بحث اصول عملیه آخوند به این یک آیه و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا اکتفا کرده است، اما ما دیگر آیات را هم بیان می کنیم:

﴿إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ ۚ وَلَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ ۙ وَلَٰكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ۗ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾[2]

در آن هنگام که شما در طرف پایین بودید، و آنها در طرف بالأ (و دشمن بر شما برتری داشت؛) و کاروان (تجاری قریش)، پایین تر از شما بود(راه گریز داشت که فرار کند)؛ (و وضع چنان سخت بود که) اگر با یکدیگر وعده می‌گذاشتید (که در میدان نبرد حاضر شوید)، در انجام وعده خود اختلاف می‌کردید؛ ولی (همه اینها) برای آن بود که خداوند، کاری را که می‌بایست انجام شود، تحقّق بخشد؛ تا آنها که هلاک (و گمراه) می‌شوند، از روی اتمام حجّت باشد؛ و آنها که زنده می‌شوند (و هدایت می‌یابند)، از روی دلیل روشن باشد؛ و خداوند شنوا و داناست.

این قسمت از آیه ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾ ، شاهد بحث است.

جنگ بدر اولین جنگ مسلمانان با کفار قریش بود، آیات جنگ بدر هم در سوره انفال است، کفار در بهترین وضعیت پولی و استراتژیکی بودند، 900 شتر، 100 اسب، 900 رزمنده و پول فراوان داشتند، اما مسلمانان، یک اسب، 313 رزمنده و، از جهت استراتژیکی منطقه مرتفع دست کفار بوده و هر گروهی که این موقعیت را داشت برگ برنده در اختیار او بود.

پیامبر فرمودند که جنگ در خواهد گرفت و چه کسانی اهل میدان هستند، منتظر بود که انصاری ها همیاری کنند چون انصاری ها قرار نبود در جنگ کمک کنند تنها قرارشان این بود که فقط به پیغمبر کمک کنند، مقداد بلند شد و گفت یا رسول الله ما از کسانی نیستیم که بگوییم فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ بلکه می گوییم اذهب انت و ربک فقاتلا انا معک لقاتلون …

در این جنگ هم انصار و هم مهاجرین همراهی کردند و در وضعیت بسیار سخت مالی و استراتژیکی این مصاف صورت گرفت، 70 نفر از سران کفار به درک واصل شدند، از این تعداد 35 نفر را امیرالمومنین تنها کشته و در کشتن باقی هم حضرت شریک بوده است، خداوند خواست تا این جنگ به نفع اسلام باشد، فتح بزرگی برای مسلمانان شد، قدرت اسلام و عظمتش را هم کفار و هم مسلمانان دیدند، نتیجه اینکه : ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾ ، تا همه چیز روشن شود تا اگر کسانی نپذیرفتند مصداق این باشند؛ چندین چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.

آن کس که زنده مانده چشم و گوش بسته نبوده باشد. این غیر از اصل برائت است؟ ما در برائت همین را می خواهیم که «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ» ، این را می خواهیم که کافر نگوید نمی دانستم و برایم روشن نبود، ببیند امدادهای غیبی خدا چه کرد و چه آرامشی در دل مسلمین و چه ترسی در دل کفار انداخت، در جنگ بدر 313 نفر مقابل 900 بودند باز هم پیروز شدند، لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ، باز هم شک دارید؟ با این همه چراغ های روشن …

در جنگ بدر رزمنده ای برای شرکت در جنگ با پدرش تنازع کرد، پدر(خیثمه) می گفت من، پسر می گفت من، قرعه به نام پسر افتاد و در جنگ بدر این پسر به شهادت رسید، یک سال و اندی بعد جنگ احد اتفاق افتاد، پدر آمد محضر رسول الله تا به او اجازه بدهد به میدان برود، پسر را در خواب دیدم در بهشت که می گفت بابا بیا که منتظرتم، پیامبر اجازه داد و او هم در جنگ احد به شهادت رسید.

دلالت آیه بر برائت

آیا این آیه دلالت بر برائت دارد یا ندارد؟

بله، دارد، لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ،این همان قبح عقاب بلا بیان است، و قبح عقاب بلا بیان غیر از این نیست. «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ» ؛ پس در برائت می گوییم تا شارع مقدس اتمام حجت نکرده تکلیف نیست چه در شبهات وجوبیه که هم اصولی می گوید و هم اخباری، و چه در شبهات تحریمیه که فقط اصولی ها می گویند، اصولی می گوید وقتی تحریم بیان نشده «لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ» نیست.

استاد: این آیه از و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا کمتر نیست.

اشکال: این آیه ناظر به جنگ است و مورد کاملا مخصص است یعنی کسانی که در این جنگ تعداد مسلمانان را می بینند آگاه باشند که در این جنگ هلاک می شوند.

پاسخ: شأن نزول آیه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ [3] شجاعت پیامبر است، و ما نمی توانیم بگوییم این آیه می گوید فقط در شجاعت به پیامبر اقتدا کنیم. نمی توان گفت مورد مخصص است، یا در آیه ﴿إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإࣲ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾[4] نمی توان گفت این آیه فقط در مورد ولید است نه دیگران، بلکه مورد مخصص نیست، بنابراین «لیهلک من هلک عن بینه» اختصاصی به این موضوع ندارد. اتفاقاً جایی که تعلیل می آید العلة یعمم و یخصص. مثلا پزشک می گوید شما که این بیماری را دارید چربی نخورید، اگر شما بگویید چربی یعنی روغن نباتی غلط است، چراکه منظور همه نوع روغن است. اتفاقا درجایی که معصوم تعلیل آورده قیاس نیست، قیاس جایی است که معصوم تعلیل نکرده باشد.

ان قلت: این آیه مربوط به حیات دنیوی است، (جنگ هم امر دنیوی است) ﴿لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ﴾، مسئله جنگ مراد است و مسئله جنگ اخروی نیست ولی سر و کار ما با حیات اخروی است.

پاسخ: هم یهلک و هم یحیی اطلاق دارد؛ لِيَهْلِكَ(هم هلاک دنیوی و هم هلاک اخروی) مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَىٰ(هم حیات دنیوی و هم حیات اخروی) مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ ، فعلی هذا دلالت آیه دلالت اشکال داری نیست.

به این ترتیب پرونده بحث آیات را می بندیم گرچه بتوان به آیات دیگری هم استدلال کرد.

بعد از این آیات وارد بحث سنت می شویم و در این بحث آنچه مانند چراغ درخشندگی دارد حدیث رفع است و اول این حدیث را مورد بحث قرار می دهیم.

نکته مهم راجع به این آیه 42 سوره انفال که باید عبرت گرفت: در جنگ بدر مسلمین 70 کشته از کفار گرفتند و در جنگ احد سال بعد 70 کشته دادند. این فاعتبروا یا اولی الابصار دارد! چرا آنجا کشته گرفتند و در احد کشته دادند؟

پاسخ: بخاطر اینکه که در جنگ بدر بازار فرهنگ شهادت داغ است اما در جنگ احد بازار دنیا پرستی داغ شد.

﴿وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَعَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاكُمْ مَا تُحِبُّونَ ۚ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ ۚ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ ۖ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ﴾[5]

خداوند، وعده خود را به شما، (درباره پیروزی بر دشمن در احد،) تحقق بخشید؛ در آن هنگام (که در آغاز جنگ،) دشمنان را به فرمان او، به قتل می‌رساندید؛ (و این پیروزی ادامه داشت) تا اینکه سست شدید؛ و (بر سر رها کردن سنگرها،) در کار خود به نزاع پرداختید؛ و بعد از آن که آنچه را دوست می‌داشتید (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد، نافرمانی کردید. بعضی از شما، خواهان دنیا بودند؛ و بعضی خواهان آخرت. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت؛ (و پیروزی شما به شکست انجامید؛) تا شما را آزمایش کند. و او شما را بخشید؛ و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.

این قاعده مخصوص جنگ بدر هم نیست، در تمام مساف های بین حق و باطل این ساری و جاریست. بازار فرهنگ شهادت گرم باشد عنایت خداوند هم هست، اما اگر بازار دنیا گرم بود همین عاملِ کج شدن می شود.

نباید تردید داشت که این نظام و این انقلاب حق است، اما سنت های خدا استثنا ندارد؛ ﴿سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا﴾[6] ، خدا عقد اخوت با هیچ کسی نبسته است، انقلاب ما عزیزتر از انقلاب پیامبر نیست، ببینید چه چیزی سر انقلاب پیامبر آمد؟ مردمی که می گفتند اشهد ان محمدا رسول الله، سر فرزند پیامبر را روی نیزه کردند، معنایش این است که باید پای دین و ارزشها ایستاد و نباید خسته شد، هر چقدر توان داریم باید بکوشیم و اگر توانی نداشتیم آنوقت، ﴿لا یکلف الله نفسا الا وسعا﴾

 


[1] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص434.
[2] سوره انفال، آيه 42.
[3] سوره احزاب، آيه 21.
[4] سوره حجرات، آيه 6.
[5] سوره آل عمران، آيه 152.
[6] سوره فتح، آيه 23.