درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /آیات دال بر برائت

 

روایت: عن النبی(ص): يا علي! إن الله عزوجل أحب الكذب في الصلاح وأبغض الصدق في الفساد.[1]

دروغ و راست حسن و قبح و اقتضایی دارد، مانند عدل و ظلم نیست، به این بیان که راست به جا بسیار خوب است، و دروغ بی جا هم بسیار بد است، اما دروغ بجا خوب است، مانند کسی که می خواهد بین زوجینی که اختلاف دارند آشتی درست کند، با دروغ گفتن به طرف مقابل وضع و اختلافشان را اصلاح می کند.

خلاصه:

سخن پیرامون برائت و ادله قرآنی برائت بود، این ادله قرآنی را تحت عنوان قبح عقاب بلابیان ذکر می کنند.

یک گروه: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[2]

یک گروه: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا﴾[3]

یک گروه: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ﴾[4]

(رسم خداوند این نیست که قومی را گمراه کند مگر آنکه برای آنها تبیین کند که درست چیست و نادرست چیست).

در این آیه ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾ باید در دو مقام بحث شود:

یک. چگونگی استدلال به این آیه، چگونه این آیه را ما دال بر برائت ببینیم؟

دو. آیا دال بر برائت هست یا نه؟

مقام اول: خداوند قومی را گمراه نمی کند بعد از آنکه هدایتشان کرد تا آنکه بگوید از چه باید پرهیز کنید، اگر نگوید تعذیب شان نمی کند. «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّهم» ای و ما کان الله لیعذبهم، عذابشان نمی کند تا بگوید چه باید انجام بدهید و چه نباید انجام بدهید.

این از کیفیت الاستدلال بالآیه، فالآیة تدل علی حجیة اصالة البرائه، می گوید تا حکمی را خدا بیان نکند عذابی در پی آن نیست عذاب در پی بیان احکام است.

پاسخ این است که:

اولا اینکه لیضلّ را به معنای لیعذّب می گیرید به چه دلیل است؟

ان قلت: چه اشکالی دارد که معنای مجازی باشد ، معنای مجازی که غلط نیست بلکه معنایی است که با مناسبت است.

قلت: معنای مجازی دلیل می خواهد، معنای مجازی قرینه و علاقه می خواهد، (کلیت، جزئیت، سببیت، مسببیت و…) اینها مجوز برای این است که لفظ را در غیر معنای موضوع له استعمال کنیم.

آقای مشکینی در ترجمه این آیه چیزی دیگری گفته اند:﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ﴾ یعنی نسزد که خداوند بیاید و پیامبران را بفرستد اما احکام(واجب و حرام) را بیان نکند، با این تفسیر درست می شود که آیه دال بر اصالة البرائه باشد.

ذات مقدس ربوبی که پیامبران را می فرستد به پیامبران می گوید که واجب و حرام را برای مردم تبیین کنید، تا واجب و حرام تبیین نشود عذابی در کار نیست.

سخن این است که حتی یبیّن لهم ما یتقون، یعنی واجب و حرام؟ مایتّقون ، اینطور نیست که خدا قومی را از راه بیرون کند تا واجب و حرام را بگوید؛ اینجا مشکل در لیضل است، لیضل را عملا لیعذبه معنا می کنید و دست به ترکیب لیضل نمی زنید، لبین لهم را تفسیر می کنید، گرچه تفسیر ایشان اقرب است به اصالة البرائه.

استاد: ما حرف دیگری می زنیم؛ اصلا این آیه در مقام برائت نیست، می خواهد در حوزه دیگر بحث کند، اگر آن حوزه دیگر را دیدیم تصدیق می کنید که این آیه ربطی به برائت ندارد و آن حوزه این است که خداوند دو نوع هدایت دارد، یکی الهدایة العامه و دیگری الهدایة الخاصه.

یک. هدایت عامه

هدایت العامه هم علی قسمین است: هدایة العامة الفطریة، و هدایة العامة التشریعیة.

هدایت عامه فطری: این هدایت هدایت فراگیر است، هیچ حوزه اختصاصی ندارد ، جوابره هم مخاطب اند در این هدایت، ﴿اذْهَبَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ﴾[5] ،...﴿قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ﴾[6] .

هدایت عامه تشریعی: ﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَىٰ عَلَى الْهُدَىٰ﴾[7]

این هدایت فطری و یکی هم هدایت تشریعی است که راه را به آنها نشان می دهد.

دو. هدایت خاصه

نقطه مقابل هدایت عامه، هدایت خاصه هست که با پذیرش آن هدایت عامه انجام می شود.

هدایت گاه به معنای ارائة الطریق است (هدایت عامه) و گاهی هدایت ایصال الی المطلوب است(هدایت خاصه) مثلا کسی وارد قم می شود و آدرس حرم را می پرسد، اگر آدرس بدهید تا برود می شود هدایت عامه اما اگر دست او را بگیرید تا حرم ببرید می شود هدایت خاصه، ﴿وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ﴾[8] آنها که آن هدایت عامه را بپذیرند مشمول این هدایت خاصه می شوند.

﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾[9] ، آنها که جهاد در راه ما داشته باشند ما کمکشان می کنیم، لنهدینّهم به معنای هدایت عامه نیست بلکه به معنای این است که از آنها دستگیری می کنیم.

مقام معظم رهبری از امام می پرسند که آیا می دانستید که این انقلاب پیروز می شود، امام فرمودند نمی دانستیم اما هر قدمی را که برای خدا بر می داشتیم خداوند هم یک قدمی را پیش روی ما روشن می کرد تا قدم بعدی را چگونه برداریم...

اگر کسی هدایت عامه را بگیرد هدایت خاصه هم سراغش می آید، کسی از آقای مظاهری در زمانی که در قم بودند سوال کردند آیا به استاد اخلاق هم نیاز داریم؟ ایشان پاسخ دادند به آنچه که اهل بیت گفتند عمل کنید خداوند آن استاد اخلاق را درب خانه شما می فرستد.

هدایت خاصه عنایت خداوند است هر کس به واجبات و مستحباتی که برای ما تبیین شده است عمل کند این عنایت شامل حال او هم می شود و به تعبیر قرآن ، ﴿وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى﴾.

ضلالت در مقابل هدایت نوع اول که هدایت عامه است، محال است، زیرا خلاف لطف الهی است.

(لطف: ما یقرب العبد من الطاعه و یبعده عن المعصیه) خداوند با بندگانش مهربانتر است از هر مهربان دیگری، هیچگاه خداوند اضلال مقابل هدایت به معنای راهنمایی نمی کند. پس اضلال در مقابل هدایت عامه محال است و ذات مقدس ربوبی این اضلال را نخواهد داشت اما اضلال در مقابل هدایت خاصه عین عدالت است، به این بیان که خداوند راه را به طور عمومی هم برای ابوجهل باز می کند و هم برای ابوذر، منتها ابوجهل لجبازی می کند، خداوند این هدایت خاصه را به او نمی دهد و نباید هم بدهد، چندین چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش.

در ذیل آیه ﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ﴾، آمده، ابوجهل با دوستش داشتند طواف می کردند، به دوستش گفت والله انی لاعلم انه حق، دوستش پرسید پس این مخالفت ها و تخریب ها چیست؟ چرا ایمان نمی آوری؟ گفت ایمان بیاورم تا مردم بگویند ابوجهل به برادرزاده ابوطالب ایمان آورد؟ هرگز.

واضح است که هدایت خاصه نصیب او نمی شود، ولی ابوذر وقتی منطق پیامبر را می بیند شهادتین را می گوید، سختی ها و شکنجه ها را هم تحمل می کند و دست از اعتقادش بر نمی دارد چنین کسی مشمول ﴿وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى﴾ می شود.

در تمام آیاتی که در قرآن اضلال به خدا نسبت داده شده مانند: ﴿كَذَٰلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ﴾[10] این ضلالت در مقابل هدایت خاصه هست؛ آن کسی که مسرف هست، کسی که دائم شک دارد و دیگران را به شک می اندازد خداوند دست او را نمی گیرد. یا آیاتی که لا یهدی دارند مانند ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ﴾ [11]

در این نمونه ها لا یهدی و یضل ها ، این اضلال قطعا اضلال ابتدایی نیست بلکه در مقابل هدایت خاصه است، ولی آیه مورد بحث 115 توبه در مقام این است: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّىٰ يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ﴾

با این توجیه استاد آیه در مقام بیان برائت نیست ، حتی یبین لهم ما یتقون، یعنی خداوند هدایت عامه را به همه دارد ولی انسانها دو جور رفتار می کنند بعضی ها می پذیرند،که می شود حتی یبیّن لهم ما یتقون، و خداوند اینها را از هدایت خاصه اش محروم نمی کند تا آنها را قبلش مشمول هدایت عامه کرده باشد.


[1] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص433.
[2] سوره اسراء، آيه 15.
[3] سوره طلاق، آيه 7.
[4] سوره توبه، آيه 115.
[5] سوره طه، آيه 43.
[6] سوره طه، آيه 50.
[7] سوره فصلت، آيه 17.
[8] سوره محمد، آيه 17.
[9] سوره عنکبوت، آيه 69.
[10] سوره غافر، آيه 34.
[11] سوره غافر، آيه 28.