درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/06/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/برائت /مقدمات ورود به مباحث اصول عملیه

 

روایت: عن النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله أنه قال : يا علي اوصيك بوصية فاحفظها فلن تزال بخير ما حفظت وصيتي.

يا علي! من كظم غيظا وهو يقدر على إمضائه أعقبه الله يوم القيامة آمنا وإيمانا يجد طعمه[1] .

در وصیت پیامبر به علی علیه السلام و ابوذر غفاری: نصایحی دارم آنها را حفظ کن که به دردت می خورد؛ یاعلی! آنکس که خشمش را می تواند فرو نبرد و ببلعد (چنین کسی که خشمش را فرو ببرد) خداوند ایمانی در جانش را قرار می دهد که مزه اش را می چشد.

خلاصه

در بحث اصول عملیه به اینجا رسیدیم که اصول عملیه منحصر در چهار مورد است، استصحاب، برائت، احتیاط و تخییر.

شیخ وجه این انحصار را به سه بیان فرموده است، آخوند اصلا اینجا وارد بحث نشده است ولی متین ترین و منطقی ترین وجه انحصاری که در اینجا ذکر شده است این است:

الف: مشکوک یا حالت سابقه ملحوظه دارد یا ندارد، اگر حالت سابقه ملحوظه داشت استصحاب می کنیم.

توضیح ذلک: گاه حالت سابقه هست اما ملحوظه نیست، (یعنی این حالت سابقه به حساب نیامده و لحاظ نمی شود) اینجا هم مانند جایی است که حالت سابقه نداشته باشد.

مثال جایی که حالت سابقه هست اما ملحوظه نیست: اگر شک در مقتضی باشد (نه شک در رافع) حالت سابقه ای که شک ما در این باشد که آیا مقتضی موجود شده یا نشده، در اینجا شک حالت سابقه ندارد (در حالی که اگر ملحوظه بود حالت سابقه داشت)، اینجا که حالت سابقه ملحوظه دارد مورد، مورد استصحاب است.

ب: آنجا که یا حالت سابقه یا حالت سابقه ملحوظه نداشته باشد، مانند شک در مقتضی، اینجا هم دو صورت دارد:

صورت اول. احتیاط در این مورد ممکن هست؛

صورت دوم. احتیاط در این مورد ممکن نیست.

(صورت اول قسمت اول) در این جایی که احتیاط در موردش ممکن هست، یا دلیل عقلی و یا نقلی بر ثبوت عقاب به مخالفت واقع هست یا نیست، اگر ثبوت عقاب بر مخالفت واقع باشد اینجا مجرای احتیاط است.

جاهایی که مجرای احتیاط هست:

یک. آنجا که شک در مکلف به باشد و شبهه هم شبهه محصوره باشد، اینجا جای احتیاط است. مثلا کسی چهار فرسخ رفته و همان روز برنگشته تا بشود هشت فرسخ، اینجا شکش در مکلف به است و شبهه هم شبهه محصوره هست.[2]

دو. آنجا که شک در تکلیف باشد در شبهات قبل از فحص.

(برخی آقایان احتیاط را فقط در شک در مکلف به می دانند ولی ما فقط تمرکز نکردیم روی شبهات مکلف به، اگر شبهه ما در تکلیف قبل از فحص هم باشد، اینجا جای احتیاط است. در این مورد ما در مکلف به شک نداریم بلکه تمام شک ما در تکلیف هست اما اینکه بیاییم اصالة البرائه جاری کنیم را حق نداریم(اما قبل از فحص حق اجرای اصالة البرائة را نداریم و باید احتیاط را جاری کنیم، حال چه شبهات در مکلف به باشد و چه در تکلیف و اگر برائت را جاری کنیم سر از بی دینی در می آوریم، پس ما با این حاشیه می خواهیم بگوییم آنچه که بزرگان را به تنگنای مکلف به قرار می دهد را گشایش ایجاد می کنیم و در شبهه تکلیفیه قبل از فحص حکم به احتیاط می کنیم.). در شبهات قبل از فحص ولو در تکلیف احتیاط جاری می کنیم و اگر برائت جاری کنیم سر از بی دینی در می آورد، پس ما با این حاشیه می خواهیم بگوییم آنچه را که بزرگان ما را در تنگنای مکلف به قرار می دهند را می گوییم نه ، در تکلیف هم ما شبهه قبل الفحص ، شک در تکلیف داریم)

(صورت اول قسمت دوم) و یا اینکه دلیل عقلی و یا نقلی بر ثبوت عقاب بر مخالفت با واقع نداریم، (در اینجا حالت سابقه نیست یا حالت سابقه ملحوظه نیست، احتیاط هم ممکن هست، و دلیل عقلی و نقلی بر عقاب بر مخالفت الواقع هم نداریم) در اینجا حکم برائت است.

نقد بر این تقسیم بندی

نقدی که بر این تقسیم بندی هست این است که: جای تخییر کجاست؟ استصحاب و احتیاط و برائت را گفتید ولی تخییر را نگفتید.

پاسخ: این ضمیمه را باید اضافه کرد و آن اینکه آنجا که احتیاط ممکن نیست و دوران الامر بین المحذورین است، اینجا جای تخییر است، شما باید قبل از برائت یک جایی در پرانتز برای تخییر باز کنید، آنجا که احتیاط ممکن نیست، و دوران الامر بین المحذورین است اینجا جای تخییر است. در این مورد راهی به جز تخییر نداریم یعنی.

صورت سوم آنجا که احتیاط ممکن نیست ولی دوران الامر بین المحذورین است جای تخییر است.

با این شکل به نظر می رسد که این تقسیم بندی، تقسیم بندی سامان یافته ای خواهد شد.

از مقدمات خارج می شویم، اصل عملی بیان شد، تعریفش بیان شد، و گفته شد که نحوه انحصار چگونه است، وارد بحث برائت می شویم.

آنجا که ما شک داشته باشیم در حرمت شیءٍ اما لاجمال النص، او لفقدان النص او لتعارض النصین و یا بخاطر اشتباه امور خارجیه، در اینجا همه اصولیین فی جانبٍ می گویند تکلیف برائت است و کل اخباریین باجمعهم می گویند اینجا جای احتیاط است.

اصلا شاه بیت (اصلی ترین) اختلاف اصولیین و اخباریین همینجاست، اصولیین می گویند این مورد ، مورد برائت است و اخباریین می گویند این مورد، مورد احتیاط است.

موارد اختلاف دیگری هم بین اصولیین و اخباریین هست.[3]

استدلال اصولیون بر برائت

استدل الاصولیون علی البرائه بثلاث آیاتٍ من القرآن:

یک. ﴿مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[4]

دو. ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۚ وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ﴾[5]

سه. ﴿وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَىٰ﴾[6]

آیه اول: ﴿مَنِ اهْتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[7]

نتیجه عمل هر انسانی به خودش بر میگردد (این یک مسئله عقلی هست که هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی)... ما تا رسل را نفرستیم عذاب نمی کنیم. این چیزی جز برائت نیست، برائت همین است که اگر حکمی را نمی دانیم یا اجتهادا یا تقلیداً، خدا می فرماید تا بیان نشود این عذاب نخواهد آمد.

نکته: در ذیل ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ﴾ (کسی بار دیگری را به دوش نمی کشد)، روایتی هست که می فرماید زمانی که امام زمان ظهور کنند یَقتل ذراری قتلة الحسین، (فرزندان قاتلین امام حسین را می کشد).

راوی می پرسد فکیف بلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ؟ این حرف با این آیه چطور می شود، فرزندان قاتلین که امام حسین را به شهادت نرساندند اینها به چه گناهی کشته می شوند؟

امام فرمود همه آنها که کشته نمی شوند آنها که راضی به فعل آبائشان بودند مجازات خواهند شد.

 


[1] مكارم الاخلاق، الطبرسي، رضي الدين، ج1، ص433.
[2] . فرق بین مکلف و مکلف به: تکلیف به معنای الزامی اکید یا غیراکید است که شارع (قانون گذار) یا مولا با وضع قانون، آن را متوجه مکلف می‌کند. و «مکلفٌ به» چیزی است که الزام، به آن تعلق گرفته است؛ برای مثال، اگر شارع بگوید: « نماز بر شما واجب است»، وجوب نماز، تکلیف و انجام نماز در خارج، که وجوب به آن تعلق گرفته، «مکلفٌ به» نامیده می‌شود.
[3] . جامع ترین کتابی که در مورد اختلافات بین این دو گروه (اصولیون و اخباریون) نوشته شده است که کتاب14 جلدی وحید بهبهانی نوشته آقای دوانی هست، یک جلدش تحت عنوان مفاخر اسلام است و یک جلدش پیرامون خود آقای وحید بهبهانی نوشته شده است.
[4] سوره اسراء، آيه 15.
[5] سوره قصص، آيه 59.
[6] سوره طه، آيه 134.
[7] سوره اسراء، آيه 15.