1403/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عرف
امام علی: وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى،
از تکیه کردن بر آرزوها برحذر باش که سرمایه احمق هاست،
(نوکی جمع اَنوَک به معنای احمق است) آرزوهای طولانی سبب می شود که اینها معبود بشوند، در این صورت تمام تلاش در این خلاصه می شود که به آن برسد، و در این مسیر حلال و حرام نادیده گرفته می شود و فقط آن آرزوی طولانی را می بیند. امیرالمومنین در جایی دیگر فرمودند: ان أخوف ما أخاف عليكم اثنان: اتباع الهوى، و طول الامل. أما اتباع الهوى فانه يَصدّ عن الحق، و أمال طول الامل فانه ينسي الآخرة.(آخرت را از یاد می برد).
سخن پیرامون بحث عرف بود، اقسام عرف بیان شد، اما از یک کلمه غافل شدیم.
عرف را سیدمحمدتقی حکیم و دیگران با تعریفی از علمای اهل سنت آوردند، در کتاب علم اصول الفقه؛ عبدالوهاب خلّاف ص89 آمده: العرف هو ما تعارفه الناس و ساروا علیه، (عرف چیزی هست که بین مردم مرسوم است) من قول او فعل او ترک، و یسمی العاده.
این تعریف بر می گردد به سیره عقلا، البته وجه تمایز این تعریف با سیره عقلا و اجماع این است که در اجماع اتفاق الکل شرط است و در اینجا شرط نیست، و در سیرة العقلا بما هم عقلا هست اما در عرف بماهم عقلا نیست، بلکه بخاطر این است که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
سوال: آیا می توان گفت در عرف تسامحات جریان دارد بخلاف سیره عقلا، مثلا در وزن کردن به چند گرم بالا و پایین عرف ایرادی نمی گیرد ولی سیره عقلا در چند گرم بالا و پایین تسامح نمی کند.
پاسخ: در عرف دقی هم چند گرم بالا و پایین را هم حساب می کند.
اقسام عرف بیان شد، دو بحث مهم در اینجا هست،
یک بحث این است که اصلا مبنای حجیت عرف چیست؟
عرف یک مبنای فقهی و عقلی ندارد، اهل سنت دلایلی آوردند: ﴿خذ العفو و امر بالعرف﴾ ، البته این ادله بر عرفی که ما داریم بحث می کنیم دلالت ندارد ، در این مورد بعدا بحث خواهیم کرد.
اما آیا عرف را باید حساب کنیم یا نکنیم؟ به عبارت دیگر ما حوزه عرف را، حوزه مفاهیم و مصادیق می دانیم، مفاهیم مثل بیع، احل الله البیع و حرّم الربا، بیع خرید و فروش است، بیع یک مفهوم عرفی است، شارع مقدس جایی که قیدی را که لازم بوده در مفهوم بیع اضاقه کرده و اگر نیفزوده پس لازم نبوده، فالبیع مفهومٌ عرفیٌ و الاجاره ایضاً که منافع را اجاره می دهند مفهومٌ عرفی، شارع هم روی این مفهوم عرفی حساب باز کرده، بنابراین اذا شککنا فی قیدٍ او شرطٍ می توانیم به مفهوم البیع و بفهوم الاجازه تمسک کنیم با این استدلال که سبک شارع مقدس این است که اگر قید یا شرطی ملاک بود بیان می کرد، و حیث اینکه نگفته پس همان مفهوم عرفی مد نظر شارع است.
شیخ در بحث بیع این استدلال را کردند و امام خمینی هم این استدلال را قبول کردند.
مفهوم بیع، اجاره، غنا و… همه اینها مفهوم عرفی هستند، غنی چیست؟ ساز و آوازهای لهوی که برای مجالس گناه است نه مطلق گرداندن صدا در حلق. یا احیاء ، من احیا ارض میتتةً فهی له. احیاء الارض چیست؟ اصلا در روایات نیامده چون مفهوم عرفی است و عرف می فهمد ارض محیاة کدام است و ارض میته چیست.
وسائل ج 25 ص412 ح5:
وَ عَنْهُ(علی بن ابراهیم) عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم) عَنْ حَمَّادٍ(بن عیسی) عَنْ حَرِيزٍ(بن عبدالله سجستانی) عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ(لیس مرادی) وَ فُضَيْلٍ (فضیل بن یسار، از اصحاب امام صادق) وَ بُكَيْرٍ(بن اعین سنسن شیبانی برادر زراره) وَ حُمْرَانَ (بن اعین شیبانی) وَ عَبْدُ اَلرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ(البصری، ثقه) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالاَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ. (نفرمودند من احیا یعنی چه کار باید بکند، چون این یک امر عرفی است و الا می فرمودند که مثلا سنگ چینی بکند، درخت بکارد…)
یا واژه مؤونه، واژه ای است که در بحث خمس مطرح می شود، الخمس بعد المؤونه، مخارج زندگی را کنار بگذار بعد از کنار گذاشتن اینها هرچه که اضافه آمد باید خمسش را بدهی، یخچال و لباسشویی را نیاز نیست خمس بدهیم. الان در این زمان کسی ماشین دارد ولی یک موتور هم دارد آیا موتور جزء مؤونه هست یا نیست؟
وسائل ج9 ص 508 ح1:
حَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ(کلینی) عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا(یک نفر ثقه دارند) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ(بن عیسی الاشعری) عَنِ اِبْنِ أَبِي نَصْرٍ(البزنطی) قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْخُمُسُ أُخْرِجُهُ قَبْلَ اَلْمَئُونَةِ أَوْ بَعْدَ اَلْمَئُونَةِ فَكَتَبَ بَعْدَ اَلْمَئُونَةِ .
این که خمس را بعد از مئونه خارج کنم یا قبل از مئونه؟ حضرت پاسخ دادند بعد المؤونه خارج کنید.
مؤونه چیست؟
مؤونه یعنی مخارج زندگی، این مخارج نسبت به افراد و اشخاص فرق می کند، کسی ساده زیست هست و در جایی که زندگی می کند همه اینگونه زندگی می کنند، چه بسا مؤونه او کمتر است از کسی که در جایی مرفه زندگی می کند، فعلی هذا در روایات مؤونه را بیان نکردند که چیست، بخاطر اینکه اعتماد داشتند بر مفهوم عرفی.
پس مؤونه مفهوم عرفی دارد، هرچیزی را که عرف مؤونه حساب کند، یا واژه عیلولت، اینکه خمس نان خورت را باید بدهی.
ج9 ص 329 ابواب زکات الفطره ح6:
وَ بِإِسْنَادِهِ(شیخ صدوق) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يَجِبُ عَلَى اَلرَّجُلِ فِي أَهْلِهِ مِنْ صَدَقَةِ اَلْفِطْرَةِ قَالَ تَصَدَّقْ عَنْ جَمِيعِ مَنْ تَعُولُ مِنْ حُرٍّ أَوْ عَبْدٍ أَوْ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ مَنْ أَدْرَكَ مِنْهُمُ اَلصَّلاَةَ .
اسناد شیخ صدوق به محمد بن مسلم اشکال دارد، در این اسناد علی بن احمد بن عبدالله بن احمد بن ابی عبدالله هست که عن ابیه، هم پدر و هم پسر غیر مذکور است فلذا سند شیخ صدوق به محمد بن مسلم انقلت دارد.
چقدر زکات فطره لازم است؟ حضرت پاسخ دادند زکات فطره را برای همه نانخورهایت بده، چه حر باشد چه عبد، چه صغیر چه کبیر کسانی که نماز عید را درک می کنند.
شیخ حر می گویند من ادرک منهم الصلاة دو معنا دارد:
یک معنایش این است که به سن بلوغ رسیده، در حالی که در زکات فطره مستحب است که زکات فطره بچه در رحم را هم بدهند اما وقتی متولد شده مسلم هست که باید بدهی.
یک معنای دیگرش هم این است منظور صلاة عید هست هر کس که نماز عید را درک کرد باید فطره اش را بدهی.
البته در این روایت مهم من تعول است، وجدانا مهمان نانخور محسوب نمی شود، به کسی که یک شب برای افطار دعوت شده به او نان خور نمی گویند، اگر هم بخواهند احتیاط کنند باید مهمان زکات خودش را به عنوان ما فی الذمه رد کند که اگر زکاتش بر عهده خودش هست که می دهد و اگر بر عهده صاحب خانه است از طرف او می دهم.
سوال: آیا عرف می تواند هر چیزی را مفهوم شناسی کند؟
پاسخ: گاهی می تواند و گاهی هم نمی تواند، اگر مفهوم روشن بود عرف می تواند و الا باید به کارشناس رجوع کنند مثلا آیا استیل آهن محسوب می شود یا نمی شود؟
سوال: اگر در مفاهیمی چون غنا و شطرنج عرف اختلاف داشتند چه باید کرد؟
پاسخ: اینجا باید احتیاط کرد و به غنا گوش نداد و شطرنج را هم بازی نکرد، منتهی یک فرق بین آهنگ های مشکوک و شطرنج هست، فرقش این است که شطرنج حالت سابقه حرمت دارد اگر شک کردیم که آیا حلال هست یا نیست، حالت سابقه را استصحاب می کنیم و می گوییم احوط در بازی نکردن است، اما حالت سابقه اش جواز است، اصل در آهنگ ها جواز است الا جایی که احراز کنیم این آهنگ حرام است(احتیاط در باب شطرنج یجب و در باب موسیقی لا یجب).
اینها از مفاهیم بودند انما الکلام آیا در مصادیق هم می شود به عرف مراجعه کرد؟
مرحوم نائینی می گویند در مصادیق جای رجوع به عرف نیست، بلکه فقط در مفاهیم می توان به عرف رجوع کرد.
فوائد الاصول ج4 الامر الثالث ، ص 574: … فالتعويل على العرف إنّما يكون في باب المفاهيم، و لا أثر لنظر العرف في باب المصاديق…