1403/02/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انسداد
جلسه هشتاد و نهم اصول 25 اردیبهشت 1403
امام علی: إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً، رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً،
آنجا که رفق و مدارا سبب خشونت شود، خشونت مدارا محسوب می شود، و چه بسا دارو هایی که سبب بیماری می شوند و بیماری هایی که داروی انسان هستند.
در گذشته یکی از علاج ها داغ کردن بود، سنایی می گوید: هر کجا داغ بایدت فرمود چون تو مرهم نهی ندارد سود
هر چیزی جای خودش را دارد، اگر جایی احساس کردیم کوتاه آمدن ذلت است نباید کوتاه آمد، اینجا رفق همان ایستادگی است ، گاهی دوا درد افروز است، اسلام می گوید اهل دعوا نباش، إِنَّ لِلْخُصُومَةِ قُحَماً، اما اگر دعوا کردی و حق به جانب تو بود بایست تا حقت اثبات شود و بعد اگر خواستی بگذری بگذر، عفو از موضع عزت ارزش است نه از موضع ذلت؛ عفو از موضع ذلت روغن ریخته را نذر امامزاده کردن است.
انسداد
نکته ای که مطرح شد و چون مبنا، مبنای نپذیرفته شده است، هم در رسائل و هم در کفایه بحث انسداد حذف شده است. البته ضمن بحث انسداد بحث های مهم غیر انسدادی هست، مثل بحث قیا.. چون وقتی ظن مطلق که می گوییم شاخصش قیاس است و در آنجا قیاس را بحث کردند. فلذا این بحث متروک شده.
دلیل الانسداد:
المقدمه اول: اجمالا ما مکلف به تکالیف فعلیه کثیره هستیم.
مقدمه دوم: اینکه باب علم و علمی به روی ما منسد است، بحث شد که باب علم بله اما باب علمی منسد نیست که علیه اکثر الفقها.
مقدمه سوم: اهمال این احکام جایز نیست؛ فرض که باب علم و علمی منسد باشد ، ما هیچ تکلیفی نداریم؟ ما تکلیف داریم و اهمال اینها هم جایز نیست، اینکه هرجا شک در تکلیف بکنیم اصالة البرائه را جاری کنیم و بگوییم اصل عدم تکلیف است این سر از بی دینی در می آورد.
***از پنج مقدمه دلیل انسداد چهار موردش اثبات شده است و فقط یک موردش محل کلام است و آن انسداد باب علمی است.
مقدمه چهارم: حال که ما مکلف هستیم، اهمال هم جایز نیست سه راه پیش روی ماست:
راه اول این است : الاحتیاط مطلقا، همه جا احتیاط کنیم، هر جا شک در تکلیف داریم اتیانش کنیم و هرجا هم شک در حرمت داریم نیاوریمش، خروجی این راه عسر و حرج شدید در دین است، ما جعل علیکم فی الدین من حرج.
راه دوم این است: برویم سراغ اصول عملیه،
یک. شک در اصل تکلیف هرجا داریم اصالة البرائه جاری کنیم .
دو. و هر جا هم شک در مکلف به داریم اصالة الاشتغال او الاحتیاط مگر اینکه اصالة الاحتیاط هرج آور باشد که در اینجا تبدیل به تخییر می شود.
سه. اگر شک حالت سابقه داشته باشد (مورد استصحاب است ابقاء ماکان است)
این راه دوم هم سامانه زندگی را بهم میریزد، سبب می شود زندگی آشفته برای کسی که می خواهد به اصول عملیه عمل کند ایجاد شود، حال گاهی شک می کند و اصالة البرائه جاری کند جایی را بهم نمی ریزد ولی اگر بخواهیم همه زندگی را با اصول عملیه ببندیم زندگی بهم می خورد.
راه سوم: تقلید، تقلید انسدادی از انفتاحی، این هم بدیهی البطلان است، کسی که انسدادی است انفتاحی را در بیراهه می داند ، آیا با این حال جایز است از انفتاحی تقلید کند؟ خیر، جایز نیست.
مقدمه پنجم: حال که گفتیم مکلفیم، باب علم و علمی منسد است، اهمال هم که نمی توانیم بکنید، احتیاط و اصول عملیه و تقلید هم نشاید، در اینجا دو راه پیش روی ما می ماند:
یک. الامتثال الظنی، دو. الامتثال الوهمی و الإحتمالی (همان شک است)
عقل می گوید حالا که همه راه ها بسته است این راه متعین است و امتثال ظنی را مقدم بر امتثال وهمی و احتمالی می کنیم.
اینجا دو نتیجه می دهد، یک، حجیت الظن علی الحکومة که می شود دلیل عقلی و دو، حجیت الظن علی الکشف.
و بهذا تمّ البحث عن دلیل الانسداد بالاختصار.
دلیل انسداد تمام مقدماتش محکم است الا مقدمةً واحدةً (که باب علم و علمی منسد هستند). اینکه مکلفیم، مهمل نیستیم، اینکه همه اش احتیاط و برائت …جایز نیست. همه اینها منطقی است اما اینکه دار الامر بین الامتثال الظنی و الامتثال الوهمی و الاحتمالی و ظنی مقدم است بدیهی است.
یبقی امور:
یک بحث بحث عرف است: که اصلا چارچوبه عرف کجاست؟
یک بحث هم بحث نقش زمان و مکان در اجتهاد است، معنایش چیست؟ بعضی انحرافی معنا می کنند، بعضی معنای نقش زمان و مکان را در این می گیرند که اصل حکم تغییر کند در حالی که اصل این که اصل قابل تغییر نیست حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه.
بحث سوم هم مباحث مفیدی است که در ضمن بحث انسداد مطرح شده است.