1403/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: انسداد
جلسه هشتاد و هشتم اصول 24 اردیبهشت 1403
امام علی: وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ،
ستم به ناتوان زشت ترین ستم است.
روایتی در دو جای اصول کافی نقل شده یکی در باب صبر و یکی هم در باب ظلم، سندشان هم یکی هست، معلوم می شود که در فصل بندی این یک حدیث را در دو جا قرار دادند.
سند. امام باقر می فرماید وقتی زمان شهادت پدرم رسید من را به سینه اش چسباند، ...سفارش می کنم تو را به سفارشی که پدرم سیدالشهدا در آخرین لحظات داشت، او هم گفت این وصیت پایانی پدرم امیرالمومنین است، (یا بنی اصبر علی الحق و ان کان مرّا. بخش دیگر حدیث، که مربوط به این حدیث است در باب ظلم است این است: اِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً اِلَّا اللَّه». بپرهیز از ظلم به کسی که ناصری جز خدا ندارد، در این کلام هم می خوانیم، وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ، ظلم ضعیف بدترین ظلم است.
بحث پیرامون دلیل انسداد بود، دلیل انسداد دلیل بر حجیت مطلق الظن است، اگر دست ما از ظنون خاصه کوتاه شد، چیزی برای ما باقی نمی ماند مگر دست زدن به ظنون مطلقه، 4 مقدمه بیان شد.
مقدمه اول: ما می دانیم مکلف به تکالیف کثیره فعلیه هستیم. شیخ انصاری گفتند این از بدیهیات است و گفتن ندارد، بنابراین شیخ این مقدمه را ذکر نکردند، اما آخوند این را مقدمه می داند چون اگر این علم اجمالی همچنان باقی می ماند در این صورت بدیهی بود (چون علم اجمالی داریم به تکالیف کثیره فعلیه) ولی فرض ما این است که این علم اجمالی باقی نمانده و محدود شده، و این بدیهی نیست.
توضیح ذلک: ما در اینجا 3 علم اجمالی داریم.
یک. علم اجمالی به وجود تکالیف کثیره فی الواقع (علم اجمالی کبیره) یعنی این را باور داریم که ما رها نشدیم، أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدىً
(از جمله بحث های زیبای قرآنی بینش های انحرافی در قرآن، ارزشهای انحرافی در قرآن:الهاکم التکاثر حتی زرتم المقابر، اعمال انحرافی در قرآن.(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ)، این بینش های انحرافی را در ذیل واژه حسب می توان دید،أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدىً، آیا انسان فکر می کند که رها شده و هیچ پرسش و پاسخی ندارد؟ خیر، این بینش انحرافی است و بینش صحیح این است که وقتی به تکلیف می رسد، لا تزولُ قَدَمَا عبدٍ يومَ القيامةِ حتَّى يُسألَ عن أربعٍ عَن عُمُرِه فيما أفناهُ وعن جسدِهِ فيما أبلاهُ وعن عِلمِهِ ماذا عَمِلَ فيهِ وعن مالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وفيما أنفقَهُ … ، از عمرش که در چه راهی صرف شده، جوانی اش و از مالش از چه راهی کسب و در چه راهی خرج کرده و از حب ما اهل بیت.
این از علم اجمالی کبیر اما این علم اجمالی کبیر باقی نمایند بلکه منحل شده به علم اجمالی صغیر.
دو. علم اجمالی صغیر: علم اجمالی صغیر به اینکه تکلیف ما بین این امارات و اخبار است و جاهای دیگر نیست.این علم اجمالی صغیر تبدیل شده به علم اجمالی اصغر.
سه. علم اجمالی اصغر: این علم در خصوص اخبار کتب معتبر و غیر معتبره است.
تکالیف کثیره منحل شد به اخبار و روایات، آن هم منحل شد به اصغر، علم اجمالی داریم به تکلیفمان در بین اخباری که در کتب معتبره است،
نکته: کتب معتبره شیعه، کافی، تهذیب الاحکام، الاستبصار فيما اختَلَف من الأخبار(شیخ انصاری می گوید بخاطر ظاهر تعارضی که در برخی از اخبار دیده شد برخی از تشیع برگشتند و من این کتاب را نوشتم تا اثبات کنم تعارض در اخبار ما نیست) من لا یحضره الفقیه (شیخ صدوق یک امتیاز برای این کتاب قائل شده که من اخباری را در این کتاب آوردم که به آن فتوا می دهم)
اما کتب غیر معتبره: مستدرک الوسائل، از کتب غیر معتبر است یعنی در سراسر مستدرک یک روایت صحیح پیدا نمی کنیم و همه آنها مراسیل است، مقید بوده که روایاتی که صاحب وسائل کنار گذاشته بیاورد.
لکن علم اجمالی اصغر علم به وجود تکالیف بین اخبار است (آن علم اجمالی صغیر بین امارات و اخبار است) منتهی اخباری که در کتب معتبره است و اخباری که در کتب غیر معتبره است (آخوند مقید بود که زمانی که می خواستند فتوا بدهند مستدرک را می دیدند).
استاد: در بحث تحت الحنک به اینجا رسیدیم که کلیتش در روایات هست، مَنْ تَعَمَّمَ وَ لَمْ يَتَحَنَّكْ فَأَصَابَهُ دَاءٌ لَا دَوَاءَ، اما تخت الحنک هنگام نماز را هیچ روایتی نگفته، مگر یک روایت ضعیفه در مستدرک پیدا شد در مورد استحباب تحت الحنک فی الصلاة(استحباب تحت الحنک فی الصلاة مستحب فی مستحب)
علم اجمالی اصغر این است که ما علم داریم یقینا تکالیف در ضمن روایات کتب معتبره است و اگر در ضمن کتب معتبره نباشد در ضمن کتب غیر معتبره هست.
جمع بندی این است که علم اجمالی به تکالیف داریم اما نه مطلقا، این علم اجمالی محدود و صغیر شد، تا رسیده به اصغر، آخوند خراسانی می گوید بله آنی که شما میگویید بدیهی است اما این که ما میگوییم تحلیلی هست و نیاز به بحث و دلیل دارد، علم اجمالی کبیر، علم اجمالی صغیر، علم اجمالی اصغر، بنابراین بدیهی نیست که اصلا نیاوریم و با این تحلیلی که گفتیم از مقدمات بحساب می آوریم.
دو. انسداد باب علم و علمی:
الف. انسداد باب علم قبول، یعنی اینکه ما این مقدار خبر متواتر نداریم، اگر این همه خبر متواتر داشتیم که مشکلی نداشتیم، یا این همه خبر آحاد محفوف به قرائن قطعیه نداریم.
ب. اما اینکه می گویید باب علمی هم بسته است را قبول نداریم( انسداد باب علمی نداریم). چون خبر واحد را داریم که پشتوانه علم را دارد، شهرت را داریم که پشتوانه علم را دارد، علمی یعنی منسوب به علم. دست ما در این عرصه باز است ، در این 12 قرن ، آنچه که بوده علما تحلیل کرده اند، یعنی اگر بگویند شاید در کتب سابق قرائنی بوده که سوخته و به دست ما نرسیده، پاسخ می دهیم، اگر چنین هم باشد علما از کتب دیگر به آن دست یافته اند، بنابراین دست ما باز است به برکت جوامع اولیه و ثانویه.
جوامع اولیه: کافی، تهذیب، استبصار و من لا یحضره الفقیه. جوامع ثانویه: بحار الانوار، وسائل الشیعه و وافی (30جلدی)
منتهی فهرستی که بحار دارد به نام سفینة البحار است توسط شیخ عباس آن را طی 25 سال نوشت.
فعلی هذا باب علم بروی ما منسد است اما باب علمی منسد نیست، مگر در دو صورت که باب علمی هم برای ما منسد خواهد بود:
صورت اول: اگر ما قائل به پذیرش صحیح اعلایی بشویم، اینکه بگوییم باید تمام رجال منصوص العداله باشند ، توثیق شده باشند، اگر یک راوی هم چنین نباشد این روایت از اعتبار ساقط است، (در این صورت باب علمی منسد است)
صورت دوم: اینکه بگوییم قرآن و اخبار نسبت به مشافهین حجت است، نه نسبت به سایر افراد .
محقق قمی در قوانین معتقد به انسداد هستند به علت همین مبنا ، بنابراین مقدمه دوم را نمی پذیریم چون باب علمی منسدٌ و باب علمی منسد نیست. بنابراین مقدمه دوم را نمی پذیریم چون باب علم منسدٌ ولی باب علمی لیس بِمُنسدٍ.