1403/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خبر واحد/ دلایل انسدادی/
امام علی: بِئْسَ الطَّعَامُ الْحَرَامُ، وَ ظُلْمُ الضَّعِيفِ أَفْحَشُ الظُّلْمِ، إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رِفْقاً، رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً وَ الدَّاءُ دَوَاءً، وَ رُبَّمَا نَصَحَ غَيْرُ النَّاصِحِ وَ غَشَّ الْمُسْتَنْصَحُ، وَ إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى، وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ، وَ خَيْرُ مَا جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ، بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً، لَيْسَ كُلُّ طَالِبٍ يُصِيبُ وَ لَا كُلُّ غَائِبٍ يَئُوبُ، وَ مِنَ الْفَسَادِ إِضَاعَةُ الزَّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعَادِ،
غذای حرام غذای بدی است
هم در دنیا بد است و هم در آخرت، عبادت با لقمه حرام مانند بنا کردن ساختمان روی شن، سست و فرو ریختنی هست،
سیدالشهدا روز عاشورا فرمود راز اینکه این سخنان بر قلب شما نمی نشیند این است که شکم هایتان از حرام پرشده، لقمه حرام زندگی را زیرورو می کند.
به فضل خدا ما از ظنون خاصه فارق شدیم ، از اجماع، شهرت، حجیت ظ.واهر ، از شهرت ، از خبر واحد هم گفته شد، دو تا بحث هست که هم شیخ نفرمودند و هم متقدمین از ایشان، اما بعدها مطرح شده است. یکی از آنها بحث عرف است، و حجیت عرف تا کجاست و چه عرفی محور بحث اس؛ یکی هم نقش زمان و مکان در اجتهاد است که بعد از اتمام این بحث مطرح خواهد شد.
شیخ و بزرگان دیگر وارد بحث حجیت مطلق المظنه شدند، که چون پذیرفتنی نیست فقط به یک دلیلش خودشان پرداختند و ما هم مختصر بحث می کنیم و آن دلیل انسداد است؛ می گویند دلیل انسداد به ما می گویند مطلق المظنه را حجت بدانیم.
دلیل انسداد عند المشهور 5 مقدمه دارد ولی شیخ 4 مقدمه ذکر کردند برای دلیل انسداد.
رسائل ج1 ص 384:
الدليل الرابع: هو الدليل المعروف بدليل الانسداد.
وهو مركب من مقدمات:
اولین دلیلی که برای انسداد گفته اند این است که علم اجمالی به وجود تکالیف کثیره فعلیه داریم.
سوال ما این است آیا این مقدمه نیاز به استدالال و برهان دارد؟ اینکه ما مکلف هستیم به تکالیف کثیره فعلیه (بایدی، فعلیه مقابل شأنیه است) وجوبا و حرمتاً داریم.
شیخ چون این مقدمه بدیهی بوده را حذف کرده و از مقدمات دلیل انسداد ندانسته. وهو علی حق، و ما هم در ادله از آنهایی بحث می کنیم که زمینه نفی اش باشد و ما اثباتش می کنیم. چه کسی معتقد نیست که ما مکلف به تکالیف کثیره فعلیه نیستیم؟
کسی از شیخ دفاع می کنند علت اینکه با اینکه بدیهی هست می آوریم شاید بخاطر این است که این بدیهی مقدمه و پله برای مقدمات دیگر باشد.
پاسخ: اگر مقدمه ای بدیهی بود به ارتکاز اکتفا می شود، یعنی این را یک باور از قبل اثبات شده می دانیم، نمی گوییم که اصلا چیزی در موردش نگوییم ولی می توان یک جمله گفت و رد شد، ولی اینکه این را یک مقدمه قرار بدهیم در برابر 4 مقدمه دیگر مناسب نیست.
الأولى: انسداد باب العلم والظن الخاص في معظم المسائل الفقهية.
مقدمه دوم: انسداد باب علم و علمی.
تعبیر شیخ: انسداد باب العلم و الظن الخاص فی معظم المسائل الفقیه (در معظم مسائل فقهی باب علم و ظن خاص بسته شده)
منظور از علم یعنی قطع و مقصود از ظن خاص یعنی علمی، مانند خبر واحد، که ظن است و بیش از ظن را هم افاده نمی کند اما پشتوانه علمی دارد، سیرة العقلا را دارد، انبوهی از روایات و آیات را دارد،گرچه دلالتشان را نقد کردیم اما این به معنای این نیست که موید نباشد.
ما معتقدیم که باب علمی منسد نیست گرچه باب علم منسد است. باب علم به صورت کلان یعنی چه بسا کسی توفیق تشرف نزد حضرت را داشته باشد و به او بگویند فلان کتاب جز چند مورد باقیش مورد تایید است، برای بعض الخواص چه بسا پیش بیاید اما به صورت کلان و کلی این باب بسته است.
حرف بزرگان این است که انسداد باب علم آری اما باب علمی منسد نیست، فقها و مجتهدینی که ادله پیش روی آنهاست به علمی میرسند، و وقتی هم به علمی می رسند پای آن می مانند. مانند امام که تهران را بلاد کبیره می دانستند و تا آخر هم بر حرف خودشان ماندند.
بنابراین انسداد باب علمی مورد قبول است قاطبه فقها نیست، بجز محقق قمی که انسدادی هستند.
سوال: خروجی اینکه انسدادی باشیم یا انفتاحی چیست؟
خروجی انفتاحی این است که به اخبار عمل می کند و به علم می رسد از طریق علمی، اما انسدادی از طریق اخبار به علم نمی رسد بلکه دنبال شواهد و قرائن می گردد تا به علم برسد.
الثانية: أنه لا يجوز لنا إهمال الأحكام المشتبهة، وترك التعرض لامتثالها بنحو من أنحاء امتثال الجاهل العاجز عن العلم التفصيلي ، بأن نقتصر في الإطاعة على التكاليف القليلة المعلومة تفصيلا أو بالظن الخاص القائم مقام العلم بنص الشارع، ونجعل أنفسنا في تلك الموارد ممن لا حكم عليه فيها كالأطفال والبهائم، أو ممن حكمه فيها الرجوع إلى أصالة العدم.
مقدمه سوم : اهمال در احکام شرعیه بر ما جایز نیست به این بهانه که چون جاهلیم از شکل عمل انجام نمی دهیم و فقط به چیزهایی که یقین داریم عمل می کنیم … بگوییم ما با این اطفال و حیوانات یک سان هستیم.
این مقدمه را هم اگر با حساسیت نگاه کنیم باید بگوییم این هم مثل مقدمه اول بدیهی است، به مرحوم شیخ می گوییم چطور مقدمه اول را حذف کردید ولی این مقدمه را حذف نکردید؟ کسی که معتقد به دین باشد زیر آسمان نمی توان یافت که خودش را مانند اطفال و حیوانات بداند از این جهت که تکلیف ندارد. و این مقدمه هم بدیهی است و نیاز به ذکرش نبود.
پس اهمال احکام مشتبهه بر ما جایز نیست، اینکه در همه احکام بگوییم مانند بهائم و اطفال هستیم و تکلیف نداریم.
الثالثة: أنه إذا وجب التعرض لامتثالها فليس امتثالها بالطرق الشرعية المقررة للجاهل: من الأخذ بالاحتياط الموجب للعلم الإجمالي بالامتثال، أو الأخذ في كل مسألة بالأصل المتبع شرعا في نفس تلك المسألة مع قطع النظر عن ملاحظتها منضمة إلى غيرها من المجهولات، أو الأخذ بفتوى العالم بتلك المسألة وتقليده فيها.
مقدمه چهارم: ما باید تکلیفمان را پیدا کنیم، باب علم و علمی هم که منسد است، باید تکلیفمان را پیدا کنیم چه کنیم؟
چند گزینه پیش رو ماست:
باید در هر حکمی احتیاط کنیم تا به علم برسیم که تکلیفمان را انجام دادیم. این موجب هَرَج در دین می شود، و ما جعل علیکم فی الدین من هرج.
پس گزینه احتیاط گزینه دین نیست. وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ، اسلام بارهای اضافه و سنگینی را بر می دارد و اگر بخواهیم با احتیاط کار را پیش ببریم، این دینی نیست که ازسر راه گردنه را بردارد و چون مستلزم حرج است این گزینه را نمی گوییم.
2. الاصل فی کل مسئله بالاصل المتّبع، (اصل برائت و استصاب)، این هم گاهی خروج از دین را در پی دارد، اینکه هرجا که شک کردیم بگوییم چون نمی دانیم اصالة البرائه.
3. تقلید، برویم از مجتهد انفتاحی تقلید کنیم. کسی که انفتاح را غلط می داند چطور از کسی که راه را غلط می داند تقلید می تواند بکند، کوری عصاکش کور دگر شود می شود.
پس نه احتیاط راه است نه اصل و نه تقلید.
الرابعة: أنه إذا بطل الرجوع في الامتثال إلى الطرق الشرعية المذكورة - لعدم الوجوب في بعضها وعدم الجواز في الآخر -، والمفروض عدم سقوط الامتثال بمقتضى المقدمة الثانية، تعين بحكم العقل المستقل الرجوع إلى الامتثال الظني والموافقة الظنية للواقع، ولا يجوز العدول عنه إلى الموافقة الوهمية بأن يؤخذ بالطرف المرجوح، ولا إلى الامتثال الاحتمالي والموافقة الشكية بأن يعتمد على أحد طرفي المسألة من دون تحصيل الظن فيها، أو يعتمد على ما يحتمل كونه طريقا شرعيا للامتثال من دون إفادته للظن أصلا .
مقدمه پنجم: حال که این راه ها بسته شد سه راه پیش روی ماست:
یک. اکتفا کنیم به اطاعت وهمیه، (این را هیچ عاقلی اجازه نمی دهد)،
دو . اکتفا بدهیم به اطاعت احتمالیه، (اینکه بدون هیچ دلیلی یک طرف را اخذ کنیم)
سه. به اطاعت ظنیه عمل کنیم، (عقل ما را به اطاعت ظنیه می برد ، چون اطاعت الظنیه احسن من الاطاعة الوهمیه، والاطاعة الظنیه احسن من الاطاعة الشکیه و الاحتمالیه)
این می شود خلاصه ای از دلیل انسداد، نتیجه اش اگر ما گفتیم که عقل می گوید که به ظن اکتفا کن می شود دلیل الانسداد علی القول بالحکومة و اگر گفتیم کاشف است از اینکه مظنه دلیل شرعی است می شود دلیل الانسداد علی القول بالکشف.