درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/02/11

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: خبر واحد

 

امام علی: وَ الْحِرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَيْرٌ مِنَ الْغِنَى مَعَ الْفُجُورِ…

اینکه کسی درآمد کم داشته باشد اما عفیف زندگی کند بهتر از ثروت فراوان توأم با فجور است.

پاکی تعبیر به عفت می شود، پاک دامنی، پاک لقمه ای، پاک نگاهی، پاک زبانی، پاک دستی، پاک لباسی، پاک رفتاری(فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ) عشوه گرانه صحبت نکردن.

بحث پیرامون حجیت خبر واحد بود ، اُستُدلّ علی حجیت الخبر الواحد به خمس آیات ، و استدل باربعین ممن الروایات، که این روایات تواتر اجمالی دارند.

استدل بالاجماع القولی، بالاجماع العملی و بسیرة العقلا، اما الاجماع القولی، فیحصل بتتبع الاجماعات من زماننا الی زمان الشیخ الطوسی.

یک. اجماع القولی:

فالاجماع القولی مرهونٌ بامرین: تتبع کلمات علما تا زمان شیخ طوسی دو . بتتبع الاجماعات المنقوله

آخوند اشکال کرده که مبانی در بحث اجماعات مختلف است، شیخ اسدالله تستری کتابی نوشتند به نام کشف الغنی عن وجوه حجیت الاجماع، 12 راه مطرح کردند که سه تایش معروف است، اجمال لطفی، اجماع حدسی و اجماع حسی، با توجه به اینکه مبناها معلوم نیست نمی توانیم به اجماع محصل برسیم.

تتبع اجماعات منقوله: اجماعات منقوله برخواسته از اجماعات محصل است، و همان اشکالاتی که در اجماعات محصل بیان شد در اجماعات منقول هم هست، خصوصا با توجه به این که بسیاری از این ادعاهای اجماعات مدرکی است و به استناد احادیث است، آمدند روایت را دیدند و بعد گفتند هر کس اهل علم باشد و با مذاق شیعه آشنا باشد این مطلب را می پذیرد.

فرق بین اجماع علی القاعده و اجماع مدرکی، اجماع علی القاعده اضعف است و مدرکی اقواست لکن ارزش اجماع را ندارد، ما هستیم و آن مستندش باید دید کسی که ادعای اجماع کرده مستندش چیست!

(این از یک تقریر از اجماع قولی)

دو. الاجماع العملی من المسلمین لا من الشیعة فقط.

می بینیم قرنهاست که علما به این روایات اخذ می کنند و به آن استناد می کنند، (در فروع فقهی که مسلم است) حتی بزرگانی مانند سید مرتضی که پرچم مخالفت با اجماع را برداشتند و ادعای اجماع کردند بر عدم حجیت، در کتب فقهی خودشان به اخباری استناد کردند که نسمّیه بالضعاف. این دلیل بر این است که اصل پذیرش خبر، اصل پذیرفته شده بوده.

نقد این سخن این است: اینکه قرنها این روش را داشتند بما هم مسلمین بوده یا بما هم عقلا بوده؟ اگر بما هم مسلمون بوده می شود اجماع عملی، اما بما هم عقلا بوده نه بما هم مسلمون، این یک روش در زندگی عقلا مرسوم بوده که به اخبار موثق نه مطلق الاخبار اعتماد می کردند مثلا اگر کسی دوستش را بواسطه خبر دیگری به او دعوت می کند فلان روز تشریف بیاورید. اگر مهمان آن روز نیاید و از او بپرسند چرا نیامدی و او بگوید خبر نداشتم، به او می گویند مگر فلانی خبر را برایت نیاورد؟ پس با پیام فلانی فهمیدی ، فعلی هذا این اجماع عملی مسلمین نیست بلکه سیرة العقلاست.

سه. سیرة العقلا: (دلیل قبل اجماع المسلمین بود که برگشت به سیره عقلا)

استدلال به سیره عقلا این است که عقلا در زندگی شان دایر مدار خبر متواتر و یا خبر محفوف بالعلم نیستند بلکه به اخباری که اطمینان کنند عمل می کنند (ما زندگی مان را با اخبار علمی پی میگیریم نه اخبار متواتر)، این روش در مرأی و منظر معصومین بوده ، مثلا در روایت اسماعیل بن جعفر بن محمد که پول به یک فاسقی داده بود حضرت فرمود أما بَلَغَک أنَّهُ یشرَبُ الخَمرَ؟ فَقالَ إسماعیلُ: هکذا یقولُ النّاسُ، حضرت فرمود یؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ، این روش در مرأی و منظر امام صادق بود و حضرت ملامت کردند که چرا نمی پذیرید و اگر این روش و منش نادرستی بود حضرت ردع می کردند و می گفتند این روش درستی نیست، نه تنها ردع نکردند بلکه به آن هم استناد کردند.

ان قلت: حضرت فرمود و یؤمن للمومنین، جمع بکار بردند یعنی جمعی بگویند نه واحد.

قلت: این عام استغراقی است نه عام مجموعی، عام استغراقی یعنی هم شامل یک نفر و هم شامل سه نفر و هم شامل صد نفر می شود.

ان قلت : حضرت طوری برخورد کردند که خود را با همه درگیر نکنند برای همین این را فرمودند.

قلت: اولا اهل بیت با قیاس چه رفتاری کردند؟ به ابوحنیفه فرمودند لیس من مذهبنا قیاسوا چون قیاس روش انحرافی حکام هم بود با این وجود صریحا ردع کردند.

ثانیاً در بحث ولایت من قبل الجائر که امام علیه السلام فرمود که من را اگر از جای بلند به زمین بیندازند و قطعه قطعه بشوم برای من بهتر از این است که ولایت جائر را بذیریم.

ثالثا رجوع به قضات جور را در مقبوله عمر بن حنظله ردع کردند.

بنابراین نگویید اهل بیت نمی توانستند چنین موضعی بگیرند در موارد سخت تر مواضع صریح تر داشتند ولی اینجا ردع نکردند.

بنابراین سیرة العقلا اقوی دلیل علی حجیت خبر الواحد.

علامه طباطبایی هم به سیرة العقلا تمسک کردند ، ایشان ذیل آیه نبأ می گوید سیرة العقلا پذیرش خبر واحد بوده، آیه شریفه هم این را تأیید کرده منتها با یک تبصره، ان جائکم فاسق بنباء فتبینواً، یعنی اینکه شما به خبر واحد عمل می کنید ایرادی ندارد اما در خبر فاسق باز هم نمی گوید عمل نکنید می گوید تبین کنید اگر درست بود عمل کنید.

ان قلت: قرآن پذیرش خبر واحد را ردع کرده، سوره اسراء آیه 36، و﴿َ لا تَقْفُ(ای لا تتبع) ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا،﴾ با خبر واحد هم علم پیدا نمی کنیم. همچنین در سوره نجم آیه 38، ﴿إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾. خبر واحد هم ظن هست در ظن چیز بیشتری بدست نمی آید.