درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خبر واحد

امام علی: وَ تَلَافِیکَ مَا فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ أَیْسَرُ مِنْ إِدْرَاکِکَ مَا فَاتَ مِنْ مَنْطِقِکَ...

فرزندم جبران آنجه که بر اثر سکوت از دست داده ای آسان تر است از آن چیزی که در اثر سخن گفتن از دست می رود.(اگر جایی سکوت کردی و چیزی نگفتی بعدا می شود آن را گفت اما اگر گفتی ... دیگر نمی شود جبران کرد، مانند تیری از کمان رها می شود. شرط عقل است صبر تیراندازکه چو رفت از کمان نیاید باز)

چند طایفه روایت هست ، اخبار علاجیه، ارجاع به گروه هایی برای پذیرش حدیث، ارجاع به افراد.

در طایفه سوم بودیم؛ چند روایت مانده بود.

باب 11 وسائل ج27 ص142ح 15: وَ بِالْإِسْنَادِ(ال الاسناد ال عهد است یعنی نسبت به همان حدیثی که در سند قبل گفته شده که محمدبن العمر الکشی فی کتاب الرجال عن حمدویه عن یعقوب بن یزید عن محمد بن ابی عمیر) عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(ثقه) عَنْ شُعَيْبٍ اَلْعَقَرْقُوفِيّ(از اصحاب امام صادق، خواهر زاده ابی بصیر، یحیی بن قاسم ، ثقه عینٌ) قَالَ‌: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ رُبَّمَا اِحْتَجْنَا أَنْ نَسْأَلَ عَنِ اَلشَّيْ‌ءِ فَمَنْ نَسْأَلُ قَالَ عَلَيْكَ بِالْأَسَدِيِّ يَعْنِي أَبَا بَصِيرٍ .

از امام پرسیدم از چه کسی سوال کنیم حضرت فرمود از ابابصیر بپرسید، او خبر واحد است و متواتر نیست، این روایت قابل توجه است.

ح16:

وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَعْرُوفٍ‌ (سمرقندی، مجهول، لم یرد فیه مدح و لا قدح) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي اَلْخَطَّابِ‌ (ثقه) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ(البجلی،ثقه،از زهاد و اهل مستحبات بود) عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ‌(ثقه) عَنْ أَبِي بَصِيرٍ(ثقه) أَنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ‌ قَالَ لَهُ فِي حَدِيثٍ‌: لَوْ لاَ زُرَارَةُ‌ وَ نُظَرَاؤُهُ‌ لَظَنَنْتُ أَنَّ أَحَادِيثَ أَبِي عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ سَتَذْهَبُ‌.

اگر زراره و نُظرائش نبودند (مانند محمد بن مسلم، معروف بن خربوذ و... ) اینها احادیث امام باقر را نگه داشتند.

زراره فرد است روایتش متواتر نیست.

در این طایفه روایات امام به افراد ارجاع دادند در حالی که خبرشان واحد است نه متواتر، این طایفه به ما می گوید که ارجاع به افراد یک اصل پذیرفته شده بوده فلذا هیچکس تشکیک نکرده که زراره مجتهد بوده یا نبوده... این شبهاتی هست که ما مطرح می کنیم امام او را از منظر یک راوی دیده، از منظر یک پاسخ دهنده به سوالات دیده. معنای این روایات این است که این افراد ثقه هستند و اگر چیزی از ما نقل کردند قبول کنید.

الطائفه الرابعه: روایاتی که دال بر نقل حدیث، نشر حدیث، حفظ حدیث هست، روایات باب 8 که 88 حدیث دارد.

باب وجوب العمل به احادیث النبی ج27 ص 77 ح1:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ‌ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ (بن عمران بن ابی بکر اشعری قمی، ثقه) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ‌(بن عبدالله سعد اشعری، ثقه) عَنْ سَعْدَانَ بْنِ مُسْلِمٍ‌(عبدالرحمن، لم یرد فیه قدح و لا قدح، توثیق عام دارد) عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ(ثقه) قَالَ‌: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ رَجُلٌ رَاوِيَةٌ لِحَدِيثِكُمْ يَبُثُّ ذَلِكَ فِي اَلنَّاسِ وَ يُسَدِّدُهُ‌ فِي قُلُوبِهِمْ وَ قُلُوبِ شِيعَتِكُمْ‌ وَ لَعَلَّ عَابِداً مِنْ شِيعَتِكُمْ‌ لَيْسَتْ لَهُ هَذِهِ اَلرِّوَايَةُ أَيُّهُمَا أَفْضَلُ قَالَ اَلرَّاوِيَةُ لِحَدِيثِنَا يَشُدُّ بِهِ‌ قُلُوبَ شِيعَتِنَا أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ عَابِدٍ .

یکی از شیعیانتان که کثیر الروایه است همه جا برای مردم حدیث می خواند و چه بسا یک عابدی هست که روایت نمی کند برای مردم (فقط به عبادت خودش می رسد) کدام افضل هستند، فرمود راوی حدیث افضل از هزار عابد است.

امام نفرمود راوی حدیث احادیث متواتر نقل می کند و این اطلاق شامل اصل روایات آحاد هم می شود.

روایت بعدی ص 79 ح5 :

وَ عَنْهُ(کلینی از حسین بن محمدبن عامر)‌ عَنْ مُعَلًّى(مضطرب الحدیث و المذهب مگر اینکه بگوییم بزرگان از او روایت نقل کردند. نقل بزرگان از ابهام در می آورد و به صراحت ضعیفٌ نمی توان در مورد آنها گفت) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ(ضعیف فی الحدیث. غالی... قدح بر او زیاد است) عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ(ثقه، از اصحاب امام کاظم) عَمَّنْ ذَكَرَهُ‌(علاوه بر ضعف برخی رواتش مانند محمد بن جمهور حدیث ارسال هم دارد) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِيثِنَا أَرْبَعِينَ حَدِيثاً بَعَثَهُ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ‌ عَالِماً فَقِيهاً.

معنای من حفظً یک معنایش حفظ کردن است ولی بعید نیست که شامل نوشتن هم بشود، خیلی از علما اربعین حدیث نوشتند تا به این روایت عمل کرده باشند.

کتابهایی هم عرضه بر امامان شده اند مانند کتاب یوم و لیله، این طایفه ای دیگر است.