1403/02/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خبر واحد
جلسه هفتاد و پنجم اصول 1 اردیبهشت 1403
امام علی: وَ لَا تَکُن عَبدَ غَیرِکَ وَ قَد جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً وَ مَا خَیرُ خَیرٍ لَا یُنَالُ إِلّا بِشَرّ وَ یُسرٍ لَا یُنَالُ إِلّا بِعُسرٍ ؟!
بنده دیگری نباش چون خداوند تو را آزاد آفریده، آن نيکى که جز از طريق بدى به دست نيايد نيکى نيست و نه آن آسايش و راحتى که جز با مشقت زياد (و بيش از حد) فراهم نشود.
روایتی از امام صادق در مورد جایگاه حریت و آزادگی، خمس خصالٍ من لم یکن فیه شیٌ منها لم یکن فیه کثیر مستمتع…
پنج صفت هست که کسی یکی را لا اقل نداشته باشد خیری در او نیست، اولینش وفادارای است، برنامه ریز، حیا، اخلاق نیکو، حریت، غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. این صفت آزادگی بالاترین خصیصه ای است که در این 5 صفت امام صادق فرموده است.
آیات حجیت خبر واحد
آیات دلیل بر حجیت خبر واحد خوانده شد، آیه نباء، آیه نفر، آیه کتمان، آیه سوال و آیه اذن.
آیه اذن می گفت اذن خیر بودن خوب است، اینکه مردم را تکذیب نکنیم و بپذیریم.
از این آیه استفاده می شود که پس اخباری را که برای ما نقل می شود را بپذیریم.
شیخ انصاری دو جواب دادند:
جواب اول: معنای آیه این است که پیامبر سریع الاعتقاد است، زود به اعتقاد می رسد نه اینکه چون اُذُن هست با اینکه مطلب ظنی است می پذیرد.
به ایشان پاسخ می دهیم که سریع الاعتقاد بودن حسن نیست؛
جواب درست این است که اینجا سخن از تصدیق مخبری است نه تصدیق خبری، فرق است بین تصدیق مخبری و تصدیق خبری، تصدیق مخبری این است که سریع التکذیب نباشید، مومنی را که خبری آورده را سریع نگویید دروغ می گویی، زود تکذیب نکنید اما این معنایش این نیست که ترتیب اثر هم بدهیم. در قصه اسماعیل فرزند امام صادق که پولش را داد به کسی که می گفتند شرابخوار است تا کار کند، بعد از مدتی پولش از بین رفت، امام فرمود چرا پولت را دادی به کسی که مردم به تو گفتند او شراب خوار است… معنایش این نیست که حرف مردم را تصدیق کنیم و بر او حد جاری کنیم بلکه معنایش این است که اصل را در جامعه اسلامی بر تکذیب نگذارید.
این روایت که معروف است وسائل ج8 ص 609 ح4:
…عن محمد بن فضيل، عن أبي الحسن موسى عليه السلام قال: قلت له: جعلت فداك الرجل من أخواني يبلغني عنه الشئ الذي أكرهه، فأساله عنه فينكر ذلك وقد أخبرني عنه قوم ثقات، فقال لي: يا محمد كذب سمعك وبصرك عن أخيك، فان شهد عندك خمسون قسامة وقال لك قولا فصدقه وكذبهم، ولا تذيعن عليه شيئا تشينه به، وتهدم به مروته، فتكون من الذين قال الله: " إن الذين يحبون أن تشيع الفاحشة في الذين آمنوا لهم عذاب أليم في الدنيا والآخرة " ورواه الكليني عن عدة من أصحابنا، عن سهل بن زياد مثله.
یک چیزی از برادر دینی ام می گویند که من نمی پسندم، از او سوال می کنند و او رد می کند، ولی این خبر را انسانهای ثقه به من گفتند، امام فرمود: هم بصر و هم گوشت را تکذیب کن، اگر 50 نفر هم پیشت قسم خوردند و شهادت دادند تو قول آن یک نفر را تصدیق کن، و قول 50 نفر را نپذیر (نه اینکه بگویی این 50 نفر دروغ گفته اند یعنی تصدیق مخبری داشته باش) یک چیزی علیه او نگو که او را بی آبرو کنی، شخصیتش را از بین ببری…
پس مراد در اینجا تصدیق مخبری است نه تصدیق خبری.
فعلی هذا در بین این آیات اگر آیه ای باشد که بتوانیم از آن دفاع کنیم آیه نباء هست، نه آیه کتمان، اذن، سوال، نفر... اینها دلالت بر حجیت خبر واحد نمی کنند.
پرونده بحث آیات را می بندیم و وارد بحث روایات می شویم.
نکته: تنها روایات متواتر اینجا به کار ما می آید، با خبر واحد نمی شود حجیت خبر واحد را بر مسند نشاند چون دور می شود، بنابراین ما اگر از مجموعه این روایات به اطمینان و علم رسیدیم می تواند دلیل بر حجیت خبر واحد باشد و اگر به اطمینان نرسیدیم نمی تواند دلیل بر حجیت خبر واحد باشد.
5 طایفه روایت هست و از مجموع اینها ما به اطمینان می رسیم که خبر واحد حجت است، اما تک تک این طوائف از روایات دردی را درمان نخواهند کرد.
کتاب القضاء، ابواب صفات القاضی، باب 8 تا 11،
طایفه اول : الاخبار العلاجیه، (اخبار علاجیه اصل این موضوع را مسلم گرفتند که راوی از امام می پرسد که به کدام یک از دو خبر اخذ کنیم. امام علیه السلام هم تقریرش می کند و الا امام می توانست بگوید خانه از پای بست ویران است و این را نفرموده و دنبال علاج رفته)
وسائل ج 27 ص 119 ح 35:
وَ عَنْهُ(ابن بابویه) عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ(القمی، امامی ثقه) عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ(الانباری، الکاتب، ثقه صدوقا) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(از مشایخ اصحاب اجماع) عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ(ثقه. برادر نوح بن دراج. جمیل چند روز فطحی شد بعد توبه کرد) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْوُقُوفُ عِنْدَ اَلشُّبْهَةِ خَيْرٌ مِنَ اَلاِقْتِحَامِ فِي اَلْهَلَكَةِ إِنَّ عَلَى كُلِّ حَقٍّ حَقِيقَةً وَ عَلَى كُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ كِتَابَ اَللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اَللَّهِ فَدَعُوهُ.
چیزی را که نمی دانی توقف کن و خودتان را به هلاکت نیندازید، هر حقی حقیقتی دارد و بر هر چیز درستی یک نورانیتی هست، هر چه موافق کتاب خدا بود اخذ کنید و هر چه با کتاب خدا مخالفت داشت را رها کنید.
اینکه امام تصویر کردند که روایتی موافق کتاب است و روایتی مخالف کتاب است موافق را اخذ کنید معلوم میشود اصل مسئله مورد قبول است منتها ما می خواهیم بفهمیم در جایی که یک حدیث موافق با کتاب هست و یک حدیث مخالف با کتاب است کدام را اخذ کنیم؟
روایت دومی که در اینجا هست حدیث 5 باب هست، ص 108:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ(ثقه) عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم، او مشکلی دارد که بخاطر آن علامه مجلسی اسم این روایت را حسنه گذاشتند و آن این بود که اهل رجال به صراحت از توثیق او نگفتند در حالی که شیخ القمیین بوده) عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى(از ارکان واقفیه، ثقه منتها با این تفاوت که علی بن ابی حمزه بطائنی و دیگران لجبازی کردند و تا آخر بر انحرافشان ماندند اما او نماند ولی از امام رضا هم کناره گیری کرد) وَ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ(السراد، از اصحاب اجماع و ثقه) جَمِيعاً عَنْ سَمَاعَةَ(بن مهران، ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اِخْتَلَفَ عَلَيْهِ رَجُلاَنِ مِنْ أَهْلِ دِينِهِ فِي أَمْرٍ كِلاَهُمَا يَرْوِيهِ أَحَدُهُمَا يَأْمُرُ بِأَخْذِهِ وَ اَلْآخَرُ يَنْهَاهُ عَنْهُ كَيْفَ يَصْنَعُ قَالَ يُرْجِئُهُ(یؤخره) حَتَّى يَلْقَى مَنْ يُخْبِرُهُ فَهُوَ فِي سَعَةٍ حَتَّى يَلْقَاهُ .
به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم وظیفه مردی که دو حدیث مختلف از دو راوی مختلف به او رسیده و یکی از آن دو او را به انجام عملی امر و دیگری او را از انجام همان عمل منع میکند، چیست؟
حضرت فرمود: به تاخیر بینداز تا زمانی که امام عصر خویش را ملاقات کنی و او خبر درست را به تو بگوید…