1401/03/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/مفهوم اللقب و العدد /مفهوم لقب
مفهوم لقب
دو مفهوم باقیمانده، مفهوم لقب و مفهوم عدد.
لقب در علم نحو یک معنا دارد و در اصول هم معنای دیگر؛ در نحو میگویند ما عَلَم داریم، کنیه داریم و لقب داریم. اللهم صل و سلم و علی ابی القاسم محمد رسول الله؛ ابی القاسم کنیه است، محمد عَلَم است و رسول الله لقب است.
در فارسی با اسم و با لقب آشنا هستیم اما با کنیه میانهای نداریم برخلاف زبان عربی؛ در لغت عرب واژهای که اب و ام اولش باشد را کنیه مینامند، لازم هم نیست که کسی الزاماً پسری حسن نام داشته باشد تا به او بگویند ابوالحسن بلکه همزمان با تولد هرکسی کنیهای هم برای او انتخاب میکنند.
اما در علم اصول ارکان کلام را لقب مینامیم؛ فاعل، مفعول، مبتدا، خبر، قیود زمانیه، قیود مکانیه … همه اینها را در اصول القاب میگویند و مشهور آن است که لقب مفهوم ندارد.
اگر گفت اکرم زیداً فی الدار، مفهومش این نیست که لا تکرم زیداً فی غیر الدار، مفهومش این نیست که لا تکرم عمرواً. اگر لقب مفهوم داشته باشد سر از کفر درمیآورد، وقتی میگوییم زیدٌ موجودٌ معنایش این است که الله موجود نیست، به عبارت دیگر اینکه میگوییم اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند معنایش مفهوم نداشتن لقب است.
روایت های قابل تطبیق بر مفهوم لقب
روایت اول: صحیحه زراره که در باب 94 ابواب ما یکتسب ج 12 چاپ 20 جلدی و ج 17 چاپ 30 جلدی ح 4، دارد:
«لا بأس بتماثیل الشجر»[1] اگر به مفهوم لقب بچسبیم یعنی بأسٌ بتماثیل غیر الشجر (بتماثیل الصور المجسمه) ولی ما میگوییم لقب مفهوم ندارد و منافاتی ندارد که لا بأس بتماثیل الشجر و لا بأس بتماثیل غیر الشجر.
روایات ناهیه که صور مجسمه را نهی میکنند به خاطر این است که مبادا خاطرات بتپرستی را زنده کند وقتی این شرایط را از بین برود دیگر دلیلی نداریم بر حرمت تماثیل مجسمه. پس اگر گفتیم که لقب مفهوم دارد باید از این روایت استفاده کنیم که بأسٌ بتماثیل غیر الشجر، بأسٌ بصور مجسمه ذی روح.
روایت دوم: ابواب الخیار باب 3 ح 1، صحیحه حلبی:
«فی الحیوان کله شرطُ ثلاثة ایام للمشتری و هو بالخیار فیها، ان شَرَطَ او لم یشترط»[2] .
در خیار حیوان سه روز مشتری حق الخیار دارد. اگر ما برای لقب مفهوم قائل بودیم اینجا معنایش این است پس بایع حق الخیار ندارد و اگر مفهوم قائل نبودیم منافاتی ندارد که مشتری خیار داشته باشد، در عین حال بایع هم خیار داشته باشد.
روایت سوم: مستدرک حاجی نوری باب 91 کفن ح 2:
«ان رسول الله نهی ان یکفّن الرجال فی ثیاب الحریر»[3] ؛ پیامبر اکرم نهی کردند از اینکه کفن مردان از حریر باشد. اگر برای لقب مفهوم قائل بودیم معنایش این است که برای زنان مانعی ندارد که کفنشان از حریر باشد و اگر برای لقب مفهوم قائل نبودیم چه منافاتی دارد که پیامبر برای کفن مردان گفته باشد حریر نباید باشد و زنها هم نباید کفنشان از حریر باشد.
میخواهیم بگوییم اگر کسی بخواهد از این روایت استفاده کند که نمیشود کفن زنها از حریر باشد این استفاده از مفهوم لقب است و مفهوم لقب حجت نیست.
روایت چهارم: صحیحه عبدالله بن سنان باب دو قرائة ح 5:
«یجوز للمریض ان یقرء فی الفریضة فاتحة الکتاب وحدها»، برای مریض جایز است که در نماز فقط فاتحة الکتاب را بخواند، مفهوم لقبش این است، لا یجوز لغیر اللمریض ان یقرء الفاتحة الکتاب وحدها، جایز نیست برای غیر مریض که سوره نخواند. اگر از این روایت بخواهیم وجوب السوره را استفاده کنیم این میشود استفاده از مفهوم لقب.
کیف کان: نمیشناسیم از اصولیین شیعه کسی را که قائل به مفهوم لقب باشد برای همین خیلی مختصر مطرح کردهاند و شهید صدر هم اصلاً مفهوم لقب را ذکر نکردهاند.
بله. اگر آمر ما را مکلف کرد به صل صلاة الجمعه، اگر کسی نماز جمعه نخواند تکلیفش را امتثال نکرده، این امتثال نکردن غیر از آن است که لقب مفهوم داشته باشد، تکلیفی را که از ما خواستند را باید آنچنان که گفتهاند بجا بیاوریم. اگر بجای نماز جمعه نماز ظهر را خواند نماز ظهر باطل است نه به خاطر اینکه لقب مفهوم دارد که صل صلاة الجمعه یعنی لا تصل صلاة الظهر بلکه بطلانش به خاطر این است که امتثال امر نشده، دستور مولا آنچنان که خواسته اتیان نشده است.
باید دقت کرد فرق بین مفهوم لقب و مفهوم وصف را.
مفهوم وصف، وصف معتمد بر موصوف است و مفهوم لقب وصف غیر معتمد بر موصوف است.