درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1401/03/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم الحصر /انواع حصر

انواع حصر

سخن پیرامون مفهوم وصف است. «لا» و «الا» از ادات حصر بود، «انما» از ادات حصر هست، منتها بایستی که به این نکته توجه داشت که حصر بر دو قسم است:

    1. حصر حقیقی: لا اله الا الله

    2. حصر اضافی: بل عبادٌ مکرمون؛ فرشته‌ها عباد مکرم‌اند، این حصر اضافی است یعنی در برابر آن حرف نادرستی که آنها می‌زنند و می‌گویند فرشتگان دختران خدایند این حصر در اینجا هست که دختران خدا نیستند و فقط عباد مکرمون هستند، این حرف معنایش این نیست که فرشتگان شأن دیگری ندارند مثلاً فرشتگان مامور پخش ارزاق، مامور قبض ارواح نیستند، بلکه درصدد نفی این است که بگوید نسبت فرزند خدا بودن به آنها غلط و عباد مکرمون بودن درست است.

مفهوم حصر در «بل»

یکی دیگر از ادات حصر «بل» هست که در باب اول مغنی با این نگاه بحث کرده است که بل به چند معنا آمده است، اما منظر ما این است که آیا بل یفید الحصر ام لا یفید الحصر؟

برخی گفته‌اند یفید الحصر و برخی گفته‌اند لا یفید الحصر و مرحوم آخوند تفصیل داده است و گفته‌اند:

یک. اضراب از غلط و خطا؛ جائنی زیدٌ (بعد که فهمید اشتباه کرده گفت) بل عمروٌ؛ اینجا لا تدل علی الحصر و منافاتی ندارد که خالد هم پیشش آمده باشد، فقط در مقام این است که بگوید اینکه گفتم زید آمده اشتباه کردم، عمرو آمده.

دو. اضراب از فرد ضعیف به فرد قوی؛ انت لا تقدر علی ذلک بل ابوک (تو که نمی‌توانی پدرت هم نمی‌تواند) انت لا تقدر علی الجواب بل اعلم منک (تو قادر بر جواب دادن نیستی که هیچ عالم‌تر از تو هم نمی‌تواند)

اینجا در حقیقت جمله قبل از «بل» مقدمه هست برای ما بعد «بل».﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىٰ﴾[1] ﴿وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ﴾[2] ﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾[3]

سه. ردع و ابطال ما ثبت اولاً؛ ﴿أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ ۚ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ﴾﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۚ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ﴾

این دو آیه یک چیزی را ابطال می‌کنند و یک چیزی را اثبات می‌کنند، آن چیزی را که ابطال می‌کند: اینکه پیامبر دیوانه باشد و آن چیزی را که اثبات می‌کند این است که نه تنها دیوانه نیست بلکه حق را برایشان آورده است. همین‌طور در آیه بعد فرزند خدا بودن فرشتگان را ابطال می‌کند و عباد مکرمون بودنشان را اثبات می‌کند.

اینجا را مرحوم آخوند گفته است واضح است که این دلالت بر حصر می‌کند.

سخن این است که اولاً اینکه اثبات آنکه اینها عباد مکرم هستند اما شأن دیگر ندارند اول الکلام است، این حصر، حصر اضافی است، کاتبان اعمال هم هستند، ﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾.

نکته: آیا رقیب و عتید یک فرشته ایست که شأنش آمادگی برای نوشتن است یا آن است که دو فرشته‌اند که نام یکی رقیب (مراقب) است و نام دیگری عتید (مهیّای نوشتن) است.

به‌هرحال این حصر بودن اولاً حصر اضافی است، ثانیاً استفادة الحصر بالقرینه، غیر از استفاده حصر از خود عبارت است.

اینجا بالقرینه حصر استفاده می‌شود و بحثی نیست اما آیا مثل «انما» است؟ (در انما اگر قرینه‌ای هم نباشد مفید حصر است) «بل» از این قبیل نیست، بلکه «بل» معانی متعدد دارد. فزبدة الکلام اینکه بل مع القرینة یفید الحصر امّا بلا قرینةٍ این «بل» مثل انما باشد اول الکلام است.

مفهوم حصر در تقدیم ما حقه التأخیر

تقدیم ما حقه التاخیر؛ ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾. گفته‌اند این یفید الحصر است.

اینجا هم پاسخ ما این است که مع القرینه یفید الحصر اما اگر قرینه‌ای در کار نبود آیا اینجا هم مفید حصر است یا می‌خواهد اهمیت این موضوع را بیان کند ولی استفاده حصر از آن مانند «انّما» نمی‌شود.

سید ابراهیم قزوینی گفتند: تقدیم الخبر یفید الحصر؛ نحو الامیر زیدٌ. این هم به‌خودی‌خود افاده حصر ندارد ممکن است بخواهد بگوید امیر زید است اما گاه با قرائن و شواهد یفید الحصر، یا جایی که بین مبتدا و خبر ضمیر فاصل باشد مثل زید هو القائم، این را هم گفتهاند که افاده حصر می‌کند.

اینجا هم جواب همان است که افاده حصر می‌کند اما مع القرینه.

مفهوم حصر در «ال»

گفته‌اند «ال» یفید الحصر.

پاسخ این است که ال علی اقسامٍ:

ال جنس؛ ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾.

ال عهد؛ ﴿فَعَصَىٰ فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ﴾[4] . پر واضح است که «الف و لام»جنس و عهد مفید حصر نیستند.

ال استغراق؛ «ال» که همه افراد را شامل است. ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾[5] ، «ال» الانسان «ال» استغراق است بی‌تردید «انّ» دال بر تأکید، بی‌تردید همه انسان‌ها در خسرند، (خسر یعنی باختن اصل سرمایه)

همه در خسران‌اند مگر: ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ﴾.

اینجا یفید الحصر؛ حصر هم حصر واقعی است. اگر حصر واقعی نباشد آیه معنا نمی‌دهد یعنی این خسران، خسران حقیقی است و سرمایه باختن است جز برای این 4 گروه.

مگر اینکه بگوییم اینجا هم بالقرینه است یعنی به‌حسابِ مورد ما می‌فهمیم که حقیقی است و الا این‌گونه نیست که هر جا «ال»، «ال» استغراق بود مفید حصر باشد.

نکته: بین «ال» جنس و «ال» استغراق تفاوت است، در جنس نظر روی طبیعت است ولی در استغراق نظر روی افراد است کما هو الفرق بین العموم و الاطلاق، اطلاق نظر به طبیعت دارد و عموم نظر به افراد دارد.

نکته: «ال» استغراق هم بما هوهو از ادات حصر نیست بلکه با قرینه است مانند قرینه «الا».

مفهوم حصر هم به پایان رسید.

آن واژه‌ای که تُوقّل فی الحصر واژه انما هست، شهید صدر هم در حلقه سوم، خودش را در این ادات معطل نکرده و روی انما ایستاده و گفته انما مفهوم دارد.

 


[1] سوره اعلى، آيه 14.
[2] سوره اعلى، آيه 15.
[3] سوره اعلى، آيه 16.
[4] سوره مزمل، آيه 16.
[5] سوره عصر، آيه 2.