درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1401/03/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم الغاية /تبیین ادات حصر

تبیین ادات حصر

سخن پیرامون مفهوم حصر بود، آیا جمله‌ای که حصر دارد آیا مفهوم دارد یا ندارد؟

پنج واژه و ترکیب هست که از آن حصر استفاده می‌شود:

1- الاّی استثناییه، «فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ»[1]

2- انّما، «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ»[2] این واژه حصر است ولی ممکن است که قرینه باشد که حصر نیست.

3- بل اضرابیه، ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّىٰ،وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ،بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾ (یعنی راز بدبختی تان این است که حیات دنیا را ترجیح می‌دهید)

4- تقدیم ما حقه التأخیر، ﴿إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ﴾ (جای مفعول متأخر از فعل و فاعل است)

5- اشتمال مسند الیه بر لام، الضارب زیدٌ.

این از واژه‌های حصر است.

فنبحث عن هذه الالآت:

بحث اول در الاّ

در «الاّ» سه بحث است:

بحث اول: هل الاستثناء من الاثبات نفیٌ؟ مثلاً جائنی القوم الا زیداً.

آیا استثنای از نفی اثبات است؟ مثلاً ما جائنی القوم الا زیداً.

بحث دوم: آیا استثناء یفید الحصر ام لا یفید الحصر؟

بحث سوم: آیا دلالت جمله‌ای که مشتمل بر حصر هست، دلالت المنطوق هست یا دلالت المفهوم؟

البحث الاول: هل الاستثناء من الاثبات نفیٌ و الاستثناء من النفی اثباتٌ ام لا؟

پاسخ: بله، استثنای از اثبات نفی است و استثنای از نفی اثبات است و در این مسئله فقط ابوحنیفه مخالف است، او می‌گوید استثناء از نفی الزاماً اثبات نیست.

شیخ انصاری در مطارحات به تبیین کلام ابوحنیفه پرداخته است و گفته‌اند حرف ابوحنیفه این است: شما وقتی‌که یک مستثنی منه ذکر می‌کنید و یک مستثنی، می‌گویید که این حکم بر شما هست الا اینکه تقیه کنی! ابوحنیفه می‌گوید این مستثی با این حکم از مستثنی منه بیرون است. از شخص این حکم بیرون است، منافات ندارد که همین حکم مستثنی منه را به حکمٍ آخر داشته باشیم. (در مفهوم وصف گفتید اکرم الرجل العالم، در آنجا گفتید شخص این حکم که وجوب اکرام است در رجل غیر عالم نیست و این منافات دارد و در حکم آخر که بگوید اکرم الهاشمی، اکرم المجاهد فی سبیل الله، منافات ندارد) اینجا هم این مستثی با این حکم، حکم مستثنی منه را ندارد اما منافات ندارد حکم دیگر بیاید و مشابه حکم مستثنی منه را برای مستثی اثبات کند.

ابوحنیفه گفته شاهد هم دارم، شما می‌گویید استثنای از نفی اثبات است، لا صلاة الا بطهور معنایش این است که اگر کسی فقط طهور داشت کافی است و دیگر لازم نیست که نماز بخواند. یا لا صلاة الا بفاتحة الکتاب، مفهومش این است که اگر کسی فاتحة الکتاب را خواند دیگر نماز بر او واجب نیست چون استثنای از نفی اثبات است.

پاسخ: این خلاف متبادر از عرف است. (دلیل بر اینکه استثناء از نفی اثبات است و استثنای از اثبات نفی است تبادر است. ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر؛ پرواضح است که معنای آیه این است که الذین آمنوا فی خسر نیستند، عملوا الصالحات فی خسر نیستند، تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر فی خسر نیستند.

«لَا تُعَادُ الصَّلَاةُ إِلَّا مِنْ خَمْسَةٍ. الطَّهُورِ وَ الْوَقْتِ وَ الْقِبْلَةِ وَ الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ».[3]

معنای فرمایش شما این است که این حدیث لا تعاد اثبات نمی‌کند رکنیت این خمسةَ امور را پس این کلام خلاف متبادر است.

ثانیاً در «لا صلاة الا بطهور»، شما باء را اشتباء گرفتید زیرا باء به معنای مع هست. «لا صلاة الا بفاتحة الکتاب» ای مع فاتحة الکتاب، معنایش این است که اگر نمازتان همه چیز را داشته باشد و فقط طهور را نداشته باشد این نماز نیست یا اگر همه چیز را داشته باشد ولی فاتحة الکتاب را نداشته باشد نماز نیست و این برداشت نادرست، شما را به اشتباه انداخته.

پس بحث اول این بود که استثنای از نفی اثبات است و استثنای از اثبات نفی است.

بحث دوم هم با این حساب روشن شد که آیا حصر مفهوم دارد یا مفهوم ندارد؟

مضافاً با آن تبادری که بیان شد اگر حصر مفهوم نداشته باشد لا اله الا الله کلمة التوحید نخواهد شد زیرا شما می‌گویید دال بر مفهوم نیست پس منافاتی ندارد که خدای دیگری هم باشد درحالی‌که اجمع المسلمون کافةً این که کلمة التوحید لا اله الا الله است.

بحث سوم هم این است که این حصر و این معنا از منطوق استفاده می‌شود یا از مفهوم؟


[1] بقره/سوره2، آیه249.
[2] بقره/سوره2، آیه173.
[3] کتاب الصلاة، ابواب الرکوع، باب10، حدیث 5.