درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1401/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم الوصف /دلایل منکرین مفهوم داشتن وصف

 

دلایل منکرین مفهوم داشتن وصف

بحث پیرامون مفهوم وصف بود، ادله قائلین به مفهوم داشتن وصف بیان و نقد شد. اینک می‌رسیم به ادله نافین مفهوم وصف.

به نظر می‌رسد که همین مقدار که ادله مثبتین را نقد کردیم کافی است و نیازی به آن نیست که ادله نافین را ذکر کنیم ولی استدلوا به دلایلی:

دلیل اول: استدلوا به اینکه اگر وصف مفهوم داشت لکان این مفهوم داشتن باحدی الدلالات الثلاث: المطابقیه، التضمنیه، الالتزامیه.

دلالت بالمطابقه و بالتضمن بر مفهوم داشتن ندارد، چون اگر بالمطابقه و بالتضمن دلالت داشت دیگر مفهوم نبود بلکه منطوق بود. دلالت بالالتزام هم نیست چون اگر دلالت بالالتزام بود باید ملازمه باشد و ملازمه بین آوردن وصف و مفهوم داشتن نیست. پس لا بدلالة التزامیة البینة بالمعنی الاخص و لا بدلالة الالتزامیة البینة بالمعنی الاعم و لا بدلالة الالتزامیة غیر البینة ملازمه ندارد؛ پس لا مفهوم للجملة الوصفیه.

پس این استدلال بر مسند ننشست.

دلیل دوم: گفته‌اند قرآن برای جمله وصفیه مفهوم ندیده چطور شما مفهوم می‌بینید؟ مثلاً در ﴿ وَرَبَائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ﴾ خداوند اللاتی فی حجورکم را برای مفهوم گرفتن نیاورده است زیرا ربائبکم اللاتی لست فی حجورکم از زن‌هایی که به آنها دخول کردید هم حرام هستند (ولی اگر دختر زنانی باشند که به آنها دخول نکردید لا جناح علیکم).

مثال دوم: ﴿وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا﴾

اگر مسافر شدید عیبی ندارد که نمازتان را قصر بخوانید، اگر خوف این را داشتید که کافران فتنه‌گری کنند علیه شما و آسیب برسانند.

مسئلةٌ: در قصر صلاة خوف لازم است و یا چه خوفی باشد و چه خوفی نباشد صلاة قصر است؟

هیچ فقیهی خوف را شرط نکرده بله اگر خطر قطعی باشد سفر حرام می‌شود و در سفر حرام قصر نیست، پس این آیه قید گفته: إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا، درحالی‌که این قید احترازی نیست.

(خلاصه اینکه به دو آیه از قرآن احتجاج کرده‌اند که می‌گویند لیس للوصف مفهوم)

پاسخ: تمامی کسانی که قائل به مفهوم وصف‌اند می‌گویند وصف واردِ مورد غالب لا مفهوم له، این دو مورد وارد مورد غالب است که مفهوم ندارند نه در زمان نزول قرآن و حتی الآن هم به‌عنوان مثال در مناطقی که داعشی ها وجود دارند جاده‌ها امنیت ندارند، و آن روز قید مورد وارد غالب بوده، پس این دلیل هم چنگی به دل نزد.

کلام محقق قمی و محقق نائینی

کلام اول: محقق قمی در مورد مفهوم داشتن وصف توقف کرده ولی بعد فرموده بعید نیست که بگوییم تعلیق حکم بر وصف، مشعر به علیت است. (یک جورایی برای وصف مفهوم قائل شدند)

پاسخ این کلام این است که ما هم معتقدیم تعلیق حکم بر وصف مشعر به علیت است ولی هر علیتی که به کار ما نمی‌آید بلکه فقط علیت منحصره بکار ما می‌آید و اینجا هم علیت منحصره نیست و ظهور در علیت منحصره ندارد، زیرا می‌گوید شخصِ این حکم علتش این است ولی اینکه نمی‌تواند علت دیگری بیاید جایگزین بشود این اول الکلام است؛ مثل اکرم الرجل العالم، بعد می‌گوید هاشمی هم شایسته تکریم است و می‌گوید اکرم الهاشمی، این‌که تناقض نیست. بعد می‌بیند رزمنده هم شایسته تکریم است، می‌گوید اکرم الرجل المجاهد فی سبیل الله. این مشعر به علیت است که این حکم علتش این است نه اینکه علت منحصره را بخواهد بگوید.

(اگر مشعر به علیت منحصره بود، اگر بعدش بگوید المجاهد فی سبیل الله باید تناقض باشد، اگر مفهوم داشته باشد در کلام دیگر هم نباید بیاید چون تناقض می‌شود.)

کلام دوم: محقق نائینی در اجود التقریرات می‌فرماید: وصف گاهی قید حکم است و مفهوم دارد، اما گاهی قید موضوع است و مفهوم ندارد و گاهی قید متعلق الحکم است و مفهوم ندارد.

مثال: اکرم الرجل العالم، اینجا یک حکم است که وجوب است، یک متعلق الحکم است که اکرام است، یک موضوع هست که عالم است.

اگر اصل وجوب الاکرام تعلیق خورد که این وجوب وقتی هست که این وصف باشد، ایشان می‌گویند دیگر نمی‌توانیم بگوییم مفهوم ندارد چون این وجوب آمده سر این وصف و مفهومش انتفاء عند الانتفاء است؛ اما اگر این قید خورد به متعلق الحکم (اکرام) اینجا مفهوم ندارد. اگر خورد به موضوع (زید)، اینجا مفهوم ندارد چون اگر قید خورد به متعلق (اکرام) یا به موضوع (زید) می‌شود مثل مفهوم لقب، مفهوم لقب می‌گوید در مورد رجل عالم این اکرام هست، اگر بگوییم لقب مفهوم دارد معنایش این است که مطلقاً در مورد غیر عالم اکرامی نیست، هیچ فقیه و اصولی‌ای معتقد به مفهوم لقب نشده، اضعف المفاهیم است، اینجا هم همین است، اگر قید به متعلق الحکم (اکرام) یا به موضوع (زید) خورد این مفهومش این نیست که جای دیگر اکرام نیست. این تفصیل آقای نائینی است.

ایشان همین حرف را در مفهوم غایت گفته.

خلاصه بحث این شد که وصف لا مفهوم له الا اینکه قرینه قوی داشته باشیم.