درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1401/03/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/مفهوم الوصف /مقدمات مفهوم وصف

 

مهم‌ترین مفهوم از مفاهیم مفهوم شرط بود که مفصل بیان شد، دومین مفهوم، مفهوم وصف هست، هل للوصف مفهومٌ ام لا؟

آیا اگر گفت اکرم رجلاً عالماً (منطوق)، مفهومش این است که لا تکرم رجلاً غیرعالمٍ ام لا؟

مقدمات مفهوم وصف

مقدمه اول: ما هو المراد من مفهوم الوصف؟

«المراد من مفهوم الوصف دلالة اللفظ المقید بصفةٍ علی انتفاء الحکم عن غیر الموصوف»، اکرم رجلاً عالماً اگر دلالت بر این داشته باشد که لا تکرم رجلاً غیر عالمٍ این مفهوم وصف است و اگر مفهوم نداشته باشد، اکرم رجلاً عالماً، مفهومش این نیست که اگر رجل غیر عالم محترمی بود شما او را اکرام نکن، این مفهومش این است که مفهوم ندارد.

مقدمه دوم: ما هو المراد من الوصف هنا؟ مراد از وصف در اینجا چیست؟

ما یک وصف نعتی داریم که در نحو در باب توابع از آن یاد می‌کنیم که این وصف نحوی است، ولکن در این بحث یک مصداق وصف، وصف نعت نحوی است، مصادیق دیگر هم دارد:

اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، صیغه مبالغه، اسم زمان، اسم مکان، منسوبات: کالقمی، مضاف: فی سائمة الغنم زکاةٌ (گوسفندی که بیابان چر است زکات دارد)، ظرف: مانند اطعم رجلاً یوم الجمعه (ظرف، در اینجا صفت است)، مجرور: تصدّق علی رجلٍ من الفقرا، حال: اکرم رجلاً مُجِدّاً (درحالی‌که مجد است)، تمی

جمع‌بندی: «فالوصف فی مفهوم الوصف اوسع مما هو فی النحو الذی یسمی بالنعت».

مفهوم وصفی که محور بحث ماست بسی گسترده است و شامل همه مواردی که بیان شد می‌شود.

مقدمه سوم: وصف باید اخص از موصوف باشد تا محور بحث قرار بگیرد، اگر اخص از موصوف نباشد (مساوی باشد یا اعم باشد) از بحث بیرون است؛ رجال اوصاف کثیره دارند (مانند رجل عالم، جاهل، سید، عامی، فیلسوف، نحوی …) وقتی مفهوم وصف می‌آید که اخص باشد، اکرم رجلاً عالماً.

غنم اقسام زیادی دارد می‌گوییم فی سائمة الغنم زکاة (این اخص شده)

اگر گفت لا تُذکّر امس الدابر، دابر وصف مساوی امس است. یا اکرم زیداً اخاک، این هم وصف مساوی است و مفهومش این است که زیدی که اخ نیست موضوع این اکرام نیست.

فالمفهوم الاعم او المفهوم المساوی للموصوف از محل کلام خارج است.

مقدمه چهارم: این بحث را همه مطرح کرده‌اند از مرحوم آخوند و شیخ و مرحوم نائینی و ... (تقریرات دروس مرحوم نائینی: فوائد الاصول نوشته محمدعلی خراسانی، اجود التقریرات، التقریرات العالیه نوشته سید مرتضی لنگرودی که تقریر دو دوره درس مرحوم نائینی بوده)

مرحوم نائینی بحث را ازاینجا شروع کرده‌اند: ما دو نوع وصف داریم:

یک. وصف معتمد بر موصوف؛ مانند ﴿اَوْ إِطْعامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ﴾. اطعام درزمانی که گرسنگی هست.

اینجا وصف، ذی مسغبه هست و موصوف فی یوم است، اینجا این وصف، وصف معتمد بر موصوف است.

دو. وصفی که معتمد بر موصوف نیست؛ ﴿إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ، وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ﴾[1] ، ابرار در بهشتند و فجار در جهنمند؛ اینجا ابرار و فجار وصف هستند ولی وصف معتمد بر موصوف نیستند.

محور وصف در مفهوم وصف، وصف معتمد بر موصوف است نه وصف غیر معتمد.

اما اینکه چرا محور بحث در مفهوم وصف، وصف معتمد بر موصوف است نه وصف غیرمعتمد بر موصوف؟

 


[1] سوره انفطار، آيه 14.