1401/02/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/ مفهوم الوصف/
خلاصه بحث
بحث تداخل اسباب و مسببات بود؛ اگر دو شرط و دو جزاء داشته باشیم آیا تداخل در این جزاء پیدا میشود، یعنی اگر یکی را انجام دادیم کافی است یا نه؟ اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء و دو تا وضو باید داشته باشیم؟
بحث در دو بخش است تداخل در اسباب و تداخل در مسببات.
شیخ انصاری و مرحوم آخوند معتقد به عدم تداخل هستند لذا بهصراحت میگویند اگر قانونگذار گفت اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء دو تا وضو باید بگیرید و یک وضو کافی نیست مگر اینکه دلیل خاص داشته باشیم، اذا اجنبت فاغتسل و اذا مسست میتةً فاغتسل.
تبیین نظریه شیخ انصاری و مرحوم آخوند
روح استدلال ایشان این است: ظهور جمله شرطیه در حدوث عند الحدوث است، هرگاه شرط حادث شد جزاء باید بیاید و ثبوت عند الثبوت خلاف ظاهر است، دلیلش هم این است که میگویید یک غسل یا یک وضو را انجام بده، این اجتماع مثلین است و کما اینکه اجتماع ضدین نشاید اجتماع مثلین هم نشاید و راه تنها عدم تداخل است، اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء و اذا بلت فتوضاء مرة اخری.؟؟؟
جواب:
اولاً: اجتماع المثلین در امور تکوینی نشاید و الا در امور اعتباری اجتماع المثلین اشکالی ندارد مگر اینکه لغویت را در پی داشته باشد. (معنای لغویت این است که این مُعتَبِر ما میخواهد ما نورانیت طهارت را داشته باشیم و این نور در ما پیدا شود و با وضویی که قبلاً گرفتیم پیداشده و نیازی نیست که بگوییم مجدد وضو بگیرد).
ثانیاً: این اجتماع المثلینی که شما در اینجا میگویید چیست؟ اجتماع العلیتین التامتین علی معلول الواحد (این اجتماع المثلین است و نشاید) لکن علت تامه چند جزء دارد: یک. مقتضی، دو. شرط، سه. عدم المانع… همه اینها باید جمع شوند تا بشوند علت تامه، لکن در اینگونه موارد (اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء) اینجا اجتماع علیتین تامتین نیست بلکه اجتماع مقتضیین است و اجتماع مقتضیین اشکالی ندارد (اجتماع دو علت ناقصه است و مقتضی علت ناقصه است).
این حرف را ازاینجا میفهمیم که دو علت ذکرشده، اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء، اگر بول علت تامه بود نیازی نبود که نمت بگوید و چون نمت گفته مفهومش این است که یک مقتضی وضو بول است و یک مقتضی دیگرش نوم است و معنای این حرف این است که علت تامه نیست و اگر علت تامه بود یکیاش کافی است؛ و اجتماع دو علت ناقصه اشکالی ندارد.
پس آنچه شما را به این مبنا کشاند این است که اجتماع المثلین محال است و ما قبول نداریم اینجا آن اجتماع المثلینِ محال باشد بلکه اینجا اجتماع مقتضیین است، پس اگر قائل به تداخل شدیم میگوییم خانه از پایبست ویران است… اصلاً اینجا اجتماع المثلینی نیست.
اجتماع مثلین امتناعش عقلی است و این مخصوص علتهای تامه هست ولی درجایی که علت تامه نیست و هر دو علت ناقصه هستند در این صورت هر دو قابلجمع هستند و امتناعی هم در کار نیست.
نظر علامه در مورد اجتماع المثلین
اشکال: اینکه میگویند اجتماع المثلین محال است معقول نیست جز در علت تامه یعنی معلول اصلاً از علت ناقصه بوجود نمیآید.
پاسخ: در امور اعتباری اسمی از معلول نمیبریم؛ در امور اعتباری علت و معلول مجازاً بکار برده میشود؛ در اینجا علامه حلی کلامی دارد که:
اذا تعاقب السببان او اقترنا (اگر دو سبب در پی هم برآمد 4 صورت دارد):
1. اینکه بگوییم هر یک از این دو سبب، مسَبَّب مستقلی میخواهد؛ اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء. این درست است و توجیهی هم نمیخواهد که هر سببی یک مسببی میخواهد.
2. بگوییم که از این دو سبب، مسبَّب واحد کافی است.
3. بگوییم هیچیک از این دو سبب چیزی تولید نمیکنند، نه اذا بلت وضوء را در پی دارد و نه اذا نمت.
4. بگوییم یکی از اینها مسبب دارد و آن دیگری ندارد.
این دو مسبب واحد را به چه دلیل میگویید؟(صورت دوم) خلاف ظاهر است؛ ظاهر جمله شرطیه آن است که هر جملهای یک مسببی میطلبد، حدوث عند الحدوث؛ این هم که بگوییم هیچکدام مسببی در اینجا ندارند غلط است (صورت سوم)؛ اذا بلت فتوضاء یعنی لا توضأ، اذا نمت فتوضاء یعنی لا توضأ، بطلان این حرف هم بدیهی است و اینکه بگوییم یکی از اینها اثر میگذارد و دیگری اثر نمیگذارد (صورت چهارم)؛ از شما میپرسیم آنیکی کدام است؟ شماره یک است یا شماره دو؟
این ترجیح بلا مرجح است و ترجیح بلا مرجح هم محال است چون برمیگردد به ترجح بلا مرجح یعنی معلول بدون علت.
پس این سه صورت از گردونه بیرون رفتند.
(این از استدلال علامه حلی).
بنابراین تنها راه پیش ما این است که قائل به عدم تداخل شویم و بگوییم هر سببی یک مسبب خاص میخواهد.
پاسخ این استدلال این است که فرمایش شما این است که جمله شرطیه ظهور در حدوث عند الحدوث دارد و اگر این حدوث عند الحدوث را بگوییم اجتماع المثلین لازم میآید و برای اینکه اجتماع المثلین لازم نیاید باید قائل عدم تداخل باشیم.
پاسخ به پاسخ استدلال: الجواب الجواب؛ آنچه مستحیل است اجتماع السببین تامین است نه اجتماع سببین ناقصین و اینجا سببین ناقصین است و اجتماعشان اشکال ندارد تا اینجا فالتداخل هو الحق.