درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1401/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/ الجملة الشرطية/

 

خلاصه مطلب

اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء آیا اینجا تداخل در اسباب و تداخل در مسببات می‌شود یا نمی‌شود؟

در این عرصه سه نظریه هست:

1- نظریه عدم تداخل، لا فی الاسباب و لا فی المسببات (نظریه شیخ انصاری و مرحوم آخوند)

2- نظریه تداخل (محقق خوانساری و محقق بروجردی)

3- نظریه تفصیل (ابن ادریس حلی در سرایر) اگر اسباب مختلف بود اینجا تداخل نیست (اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء) و آنجا که مختلف نباشد در چنین صورتی تداخل اسباب هست (کما اذا بال مرتین، او نام مرتین)

تبیین نظریه عدم تداخل

نظریه اول: نظریه عدم التداخل

تقریر نظریه آخوند:

    1. ظهور قضیه شرطیه (اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء) در حدوث جزاء عند حدوث الشرط است، یعنی بول یک وضو می‌خواهد و نوم هم یک وضو.

    2. اشکالش اجتماع مثلین است، کما اینکه اجتماع ضدین نشاید اجتماع مثلین هم نشاید (دو چیز عین هم یکجا بنشینند، عقل می‌گوید آن‌چنان که اجتماع ضدین در یکجا نمی‌شود اجتماع مثلین هم در یکجا نمی‌شود).

    3. شما قطعاً باید در ظهورها دست ببرید و مشکل اینها را حل کنید (4 راه‌حل هست، خروجی این چهار راه عدم تداخل است)

راه‌حل اول: اینکه بگویید درجایی که تعدد شرط هست اینجا دال بر حدوث شرط عند حدوث الشرط نیست بلکه دال بر ثبوت عند الثبوت است. (اذا بلت فتوضاء، این بول وضو را می‌آورد، اما اذا نمت فتوضاء، دوباره لازم نیست که حدوث داشته باشیم بلکه بقاء هم کافی است)

به‌عبارت‌دیگر ما در این تصرف از شرط ثانی رفع ید می‌کنیم و می‌گوییم اذا بلت فتوضاء؛ احداث کرده وجوب الوضوء را و این ثبوت الجزاء که وضو است عند ثبوت الشرط است اما دال بر حدوث عند الحدوث نیست وقتی وضو یک‌بار آمده به چه دلیل بار دیگر هم بیاید، این می‌شود دست برداشتن از ظهور شرط ثانی.

پاسخ: این کار هم تصرف است، به چه دلیل شرط اول جزاء را داشته باشد و شرط دوم نداشته باشد؟ هر دو شرط هستند و هیچ برتری‌ای نسبت به یکدیگر ندارند.

راه‌حل دوم: اینکه تصرف کنیم در هیأت جزاء در جمله ثانیه، به این بیان که بگوییم شرط اول (اذا بلت) تأثیر در وجوب دارد اما شرط دوم تأثیر در وجوب ندارد بلکه تأثیر در تأکید دارد؛ اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء، نه وجوبا بلکه تاکیداً و این همان وضو هست، اینجا تصرف در هیأت جزاء هست یعنی معنایش این است که هیأت فتوضاء می‌گوید وجوبا لا تاکیداً ولی ما اینجا دست برداشتیم و گفتیم تاکیداً. اینجا هم اسمش تداخل در اسباب است می‌گوییم آن شرط اول فتوضاءً را آورد و این شرط دوم می‌گوید فتوضاء همان وضوی اول و این خلاف ظاهر است.

راه‌حل سوم: این است که بگوییم اذا نمت فتوضاء و اذا بلت فتوضاء، حدوث عند الحدوث یعنی نه نظریه اول و نه نظریه دوم، اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء یعنی وجوب عند الوجوب نه تأکید.

راه حل سوم این است که بگوییم جزاء در این دو روایت دو حقیقت است. درست است که هر دو وضو هست ولی ماهیت وضویی که از ناحیه بول می‌آید غیر از ماهیت وضویی است که از ناحیه نوم می‌آید.

اذا اجنبت فاغتسل و اذا مسست میتة فاغتسل؛ غسلی که از ناحیه جنابت می‌آید یک ماهیت دارد و غسلی که از ناحیه مس میت می‌آید یک ماهیت دارد. مثل: ماهیت صلاة فریضه و صلاة نافله. نماز صبح هم دو رکعتی است، نافله صبح هم دو رکعتی هست اما اینها دو حقیقت هستند لکن منطبق بر یک چیز هستند. وضویی که از ناحیه بلت آمده و وضویی که از ناحیه نمت آمده دو حقیقت‌اند اما منطبق بر یکی هستند، اینجا تداخل در اسباب نیست اما تداخل در مسببات است.

این هم خلاف ظاهر است چون وضوی هر شرطی جزائی می‌طلبد، می‌گویید اینها دو ماهیت هستند پس دو وجود هم لازم دارند.

خلاصه: در راه اول دست در ادات شرط می‌بردیم، در راه دوم دست در هیأت جزاء می‌بردیم، در راه سوم هم دست در ظهور شرط می‌بریم و هر سه خلاف ظاهر است.

راهحل چهارم: اینکه تصرف در اطلاق ماده و اطلاق فعل بکنیم؛ اطلاق ماده و فعل می‌گفت با یکی هم وظیفه انجام گرفته، بگوییم این اطلاق مورد قبول نیست، ما باید دست ببریم و بگوییم این اطلاق ماده مقید به مرة اخری است؛ اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء مرة اخری.

سؤال: در همه این چهار مورد در ظهور دست بردیم؛ چطور این چهارمی را که خروجی‌اش عدم تداخل در اسباب و مسببات و قدر متیقن ظهورش عدم تداخل در مسبب است را ترجیح می‌دهید؟ اگر دست بردن به ظهور، ناصواب است این هم ناصواب است. خروجی‌اش این می‌شود که دست به ظهور نبرید و قائل به تداخل بشوید. از شمای آخوند می‌پرسیم این وجه چهارم بر سه وجه اول چه ترجیهی دارد؟

این وجه چهارم عدم تداخل را بر مسند نشاند این وجه چهارمتان چه ترجیحی دارد؟

پاسخ: اطلاق وقتی منعقد می‌شود که مقدمات حکمت کامل باشد، متکلم در مقام بیان باشد، قرینه هم اقامه نکرده باشد در اینجا اخذ به اطلاق می‌کنیم؛ اعتق رقبةً نمی‌دانیم قید ایمان شرط است یا شرط نیست. می‌گوییم مولا در مقام بیان است و قرینه عامه‌ای هم اقامه نکرده _فرض این است که پذیرفتیم قدر متیقنی هم در مقام تخاطب نیست_ خروجی‌اش این است که قید ایمان شرط نیست؛ اما در محل کلام (اذا بلت فتوضاء و اذا نمت فتوضاء) مولا در مقام بیان است، آیا در اینجا گفت که قرینه اقامه نکرده؟ آخوند می‌گویند نمی‌توانیم بگوییم، قرینه‌ای اقامه کرده که ماده الاطلاق را زیر سؤال برده، و آن قرینه ظهور جمله شرطیه در حدوث عند الحدوث است، پس با این قرینه‌ای که در اینجا اقامه کرده دیگر ماده مطلق نیست، معنای اینکه مطلق نیست این است که تداخل نیست، اذا بلت فتوضأ و اذا نمت فتوضأ مرة اخری، درحالی‌که آن سه وجه دیگر این قرینه را نداشت، این قرینه حدوث عند الحدوث است نه ثبوت عند الثبوت.

فرق است بین ماده و هیأت؛ تا اطلاق الماده است نوبت به اطلاق الهیأة نمی‌رسد و اینجا کمر اطلاق در ماده را شکستیم، به این‌گونه که: نفس همین‌ هیأت شرط و جزاء قرینه است بر حدوث الجزاء عند حدوث الشرط، با این دلیل عدم تداخل اسباب و مسببات بر مسند نشست.

این از تقریر مرحوم آخوند که جای اشکال دارد، این حدوث عند الحدوث را هم در آن سه مورد بکار ببرید و این اختصاصی به وجه چهارم ندارد در آن سه مورد دیگر هم هست.