1400/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /تعدد شرط اتحاد جزا
مقدمات مسئله تعدد شرط و اتحاد جزاء
در اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء (اذا خفی الاذان فقصر و اذا خفی الجدران فقصر) چند نکته وجود دارد:
1. تمام این مباحث در صورتی است که ما برای شرط مفهوم قائل باشیم. اگر برای شرط مفهوم قائل نباشیم، یعنی علیت را علیت منحصره ندانیم این مباحث خودبهخود کنار میرود.
2. در این مسئله (اذا خفی الاذان فقصر و اذا خفی الجدران فقصر) مشکل ما مفاهیم است یا مشکل ما هم آمیختگی مفهوم و منطوق است؟
پاسخ این است که مشکل ما همآمیختگی مفهوم و منطوق است؛ به این بیان که: وقتی میگوییم اذا خفی الاذان فقصر مفهومش این است که اذا لم یخفی الاذان فلا تقصر سواءٌ خفی الجدران ام لا، بنابراین با رفع ید از مفاهیم گرهی باز نمیشود، آنچه مشکلزاست در اینجا مسئله مفهوم است و منطوق.
اینکه آخوند میگوید رفع ید میکنیم از مفهومها مشکل ما را مفهومها درست نکردند، مشکل ما مفهومها نبود که شما با زیر سؤال بردن و اینکه مفاهیم نخواهند داشت گره را باز میکنید درست نیست بلکه منطوقها هم در اینجا مسئلهساز است و باید آن را هم حساب کرد؛ بنابراین شما دو راه پیش رو دارید: یا این است که قائل به مفهوم شرط هستید یا قائل به مفهوم شرط نیستید.
اگر قائل به مفهوم شرط نیستید تمام این بحثها کنار میرود اما اگر قائل به مفهوم شرط هستید و میگویید مثل منطوق معنا دارد چرا از هر دو رفع ید میکنید، الضرورات تتقدر بقدرها، میتوان از راه دیگر مشکل را حل کنید راه دیگر این است که مفهوم هر یک را با منطوق دیگر تخصیص بزنید.
1. برای گشودن راهحل برخی بزرگان گفتهاند 6 راه و برخی دیگر گفتهاند 4 راه. آقای خویی در محاضرات 4 راه را گفته و در هدایة الاصول آقای صافی اصفهانی 3 راه را گفته.
کدام یک از اینها درست است؟ 6 یا 4 یا 3 راه؟
به نظر میرسد عمده همین عطف به «واو» یا عطف به «او» هست.
یک. اذا خفی الاذان فقصر و اذا خفی الجدران فقصر، اینگونه بگوییم اذا خفی الاذان و الجدران فقصر؛ در این صورت خروجی این میشود که خفاء الاذان بود و خفاء الجدران نبود فلا تقصر و بالعکس اگر خفاء الجدران بود و خفاء الاذان نبود فلا تقصر.
دو. اینکه عطف را عطف به او بگیریم، خروجیاش این میشود که هرکدام از اینها کافی است، اگر خفاء الاذان شد و خفاء الجدران نشد یقصر، یا اگر خفاء الجدران شد اما خفاء الاذان نشد باز هم یقصر.
راهحل، یکی از این دوتاست و فتوای در توضیح المسائل هم گرهخورده به یکی از این دو انتخاب است (واو یا او) اگر عطف به «واو» شد مینویسد اگر مسافر اذان بلد را نشنید و دیوارهای شهر پوشیده شد نمازش را شکسته میخواند و اگر عطف به «او» شد میگوید اگر صدای اذان را نشنید یا دیوارهای آخر شهر را ندید نماز را شکسته میخواند.
قدر جامع در تعدد شرط و اتحاد جزاء
یبقی الامر در مورد قدر مشترک؛ اینکه بگوییم اثر در اینجا قصر است و این قصر دو علت نمیتواند داشته باشد چون سنخیت بین علت و معلول شرط است، وقتی یک معلول هست این یک معلول گرهخورده به یک علت است لذا اینجا نه خفاء الاذان را محور قرار میدهیم و نه خفاء الجدران را محور قرار میدهیم، بلکه میگوییم قدر جامع این دو؛ مثلاً قدر مشترک را فاصله 2 کیلومتری قرار میدهیم به دلیل قاعده الواحد لا یصدر منه الا الواحد. اینجا یک قصر را داریم این دو عامل به ما هو دو عامل تأثیرگذار نیست آنچه تأثیرگذار است عبارت است از قدر جامع این دو (قدر جامع این دو تأثیرگذار است).
نقد:
در هم آمیختن امور حقیقی با امور اعتباری کار درستی نیست، تشریعیات همه از امور اعتباری است ولی این قاعده برای امور حقیقی و تکوینی است آن هم در حوزه علت و معلول و اینجا حوزه علت و معلول نیست. رابطه بین خفاء الاذان و قصر، رابطه علت و معلول نیست بلکه نشانه است. علت نیست که بگوییم خفاء الاذان علةٌ للقصر و خفاء الجدران علةٌ للقصر.
پس این راه دردی را دوا نکرد و مشکلی را از ما حل نکرد اضافه بر آنکه بیراهه است و ما را به نتیجه و مقصد نمیرساند.
میماند آن راه ششم که بیاییم به یک مفهوم اخذ کنیم.
اگر بگوییم کدام مفهوم؟ میگویند هرکدام را که خواستید. میگوییم این ترجیح بلا مرجح است و ترجیح بلا مرجح برمیگردد به ترجّح بلا مرجح و ترجح بلا مرجح هم برمیگردد به وجود المعلول بلاعلةٍ.
با توجه به هدایه آقای خویی میخواهیم بگوییم از ترجیح بلا مرجح صرفنظر کردیم؛ اصلاً این درست نیست چون مشکل ما مفهوم نیست؛ اگر مشکل ما مفهومین بود میآمدیم یکی را از عرصه کنار میگذاشتیم و مشکل حل میشد اما مشکل ما مفهوم با منطوق است. شما آمدید مفهوم اذا خفی الاذان را کنار گذاشتید (اذا لم یخفی الاذان فلا تقصر) اما مفهوم جدران را گرفتید اذا خفی الجدران فقصر مفهومش این است که اذا لم یخفی الجدران فلا تقصر سواءٌ خفی الاذان ام لا، پس مشکل مشکل منطوق است اینکه بگویید یک مفهوم را کنار میگذاریم این دردی از شما را درمان نخواهد کرد حال هرکدام را که کنار بگذارید (چه مفهوم اذا خفی الاذان را اخذ کنید چه مفهوم اذا خفی الجدران را اخذ کنید)
این از 4 محور که دو محورش بکار ما میآید عطف واوی یا عطف با او.
نظر نهایی
مسئلةٌ: در بین این دو کدام صحیح است؟
بیتردید عطف به «او» صحیح است، چه تخصیص منطوق به نحو او باشد (یعنی بگوییم این اطلاق نمیگوید فقط این یا آن اطلاق یا تخصیص بزنیم مفهوم یکی را به منطوق دیگری، اذا خفی الاذان فقصر مفهومش این است که اذا لم یخفی الاذان فلا تقصر الا اذا خفی الجدران)
پشتیبان این مطلب فهم عرفی است و نه آیه و نه روایت. فهم عرفی در چنین مواردی این را برمیگزیند و یا وجه ثانی را که عطف به «او» است در آنجا هم دست در اطلاقین میبریم.
بهاینترتیب اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء راهحل مشکل همین عطف به «او» هست آنچنانکه بزرگان معمولاً در توضیح المسائلها چنین رفتار کردهاند.