درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /مقدمات

 

1- جلسه 11 بهمن 1400

حدیث

امام علی:تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا. [1]

حضرت در مورد صفت دنیا فرمودند: دنیا می فریبد،زیان می رساند و می گذرد، نه خوبانش می مانند و نه بدان، این دنیا نه ارزش تشویق برای اولیائش را دارد و نه ارزش عقاب برای دشمنانش را دارد،قرآن مجيد در سوره زخرف مى فرمايد: ﴿وَلَوْلاَ أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ * وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ * وَزُخْرُفاً وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ﴾[2] اگر (تمكّن كفّار از مواهب مادى) سبب نمى شد كه همه مردم، امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمان، كافر مى شدند خانه هايى قرار مى داديم با سقف هايى از نقره و نردبان هايى كه از آن بالا روند و براى اطاق هاى آن ها درهايى (پر زرق و برق) و تخت هايى (زيبا) قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند، و هرگونه زيورى را در اختيار آن ها مى گذاشتيم، ولى اين ها همه، متاع زندگى دنياست، و سراى آخرت نزد پروردگارت براى پرهيزكاران است» (آیه 33 و 35)

غرض اینکه این امکانات دنیا نزد خداوند چیزی نیست که به اولیائش بدهد، خدا می تواند کوه ابوقبیس را با اراده اش طلا کند، آنچه که مهم است این است که بالاتر از طلا و نقره گوهر عشق به خداست.

این روایت ذیلی هم دارد به عنوان پنجمین صفت دنیا.

 

مفهوم شرط

مقدمات بحث مفاهیم گفته شد، وارد اولین مفهوم شدیم که مفهوم شرط است.

﴿<فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ>﴾[3] من شرطیه است، شهد به معنای حضر، اگر کسی حاضر بود و مسافر نبود روزه بگیرد.

سخن در اینجا این است آیا این آیه مفهوم دارد یا مفهوم ندارد؟

اگر مفهوم داشته باشد معنایش این است که بنابراین کسی که مسافر است فلا یصمه. اگر مفهوم نداشته باشد، هر کس حاضر هست روزه بگیرد و مفهوم ندارد که هر که حاضر نیست روزه نگیرد.

تعریف مفهوم شرط

مفهوم داشتن شرط به معنای آن است که ادوات شرط این مضمون را داشته باشد که علیت دارد شرط برای جزاء عِلّیةً منحصرةً و مقتضای ادوات شرط انتفاء الجزاء عند الانتفاء الشرط باشد. (این مفهوم است)

بنابراین در باب مفهوم شرط آنچه که مهم است این است که ببینیم آیا ادوات (ادوات شرط) اولاً دلالت بر عِلّیت شرط للجزاء دارند یا ندارند. ثانیاً صرف علیت هم کافی نیست، بلکه علیت باید علیت منحصره باشد.

5 صورت در این عرصه داریم:

صورت اول: اینکه بین شرط و جزاء اصلا ملازمه نباشد بلکه مقارنه باشد.

فرق بین ملازمه و مقارنه: مثل این جمله فرزدق در مورد امام سجاد؟ع؟ به هشام : «یا هشام ان کنت لا تعرفه فانی اعرفه»

یا کسی بگوید : «ان لم تکن جائعاً فانی جائع.» اگر تو گرسنه نیستی من گرسنه ام.

احتمال دارد بگوییم جمله شرطیه در اینجا مجاز است نه حقیقت و اینجا جزاء حذف شده است «ان کان لا تعرفه فلا یضر فانی اعرفه». این اصلا جمله شرطیه نیست. «ان لم تکن جائعا فلا اشکال فانی جائع». بنابراین این صورت اول «لیست بجملةٍ شرطیةٍ بل صورةُ شرطٍ» . (که ملازمه نیست بلکه مقارنه است)

صورت دوم: اینکه ملازمه باشد لکن نه از این باب که شرط علت جزاء باشد بلکه شرط و جزاء هر دو معلولان لعةٍ ثالثه هستند. مثل اینکه «ان جاء النهار ذهب اللیل. یا ان طال اللیل قَصُرَ النهار». این دو معلولی لعلة الثالثه هستند و این هم ربطی به معلول شرط ندارد.

صورت سوم: آنجا که ملازمه هست بین شرط و جزاء لکن جزاء علت است و شرط معلول است. مثل «اذا جاء النهار طلعت الشمسُ». این طلوع الشمس علة للنهار است.

صورت چهارم: از نوع ترتّب معلول بر علت است. از نوع علیت شرط للجزاء است ولکن لیست علیّته منحصرةً (علیتش علیت منحصره نیست)

«اذا بلغ الماءُ قدر کرٍّ لم ینجسه شیء» (مفهومش این است) یعنی کرّیت علت عاصمیت از نجاست است ولی آیا تنها کرّیت است؟ خیر ، آب جاری هم علت عاصمیت است. فعلی هذا ملازمه هست، شرط علت للجزاء هست، لکن علیت منحصره نیست.

صورت پنجم: آنجا که ملازمه باشد، از باب ترتب معلول علی العله هم باشد ولکن کانت العلیةُ منحصرةً (علیت، علیت منحصره باشد) مثلا: «ان کانت الشمس طالعةً فالنهار موجودٌ. اذا آمن الانسان دخل الجنةَ. ان کانت الشمس طالعة فالنهار موجودٌ»

جمع بندی

5 صورت شد، یک مقارنت نه ملازمت، دو. ملازمت معلولی علة الثالثة. سه. ملازمت جزاء علت شرط باشد. چهار. ملازمت شرط علت جزاء باشد ولکن لم تکن العلة منحصرةً . پنج. ملازمت باشد شرط علت جزاء باشد و علیت هم علیت منحصره باشد.

شما که قائل هستید به اینکه شرط مفهوم دارد باید اثبات کنید دلالت ادوات شرط را بر علّیت منحصره. بگویید هرجا که این ادوات شرط آمد این دلالت را دارد. اگر توانستید اثبات کنید معنایش این است که مفهوم هست و اگر نتوانستید معنایش این است که مفهوم نیست.

 


[1] شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج20، ص51.
[2] سوره زخرف، آيه 33.
[3] سوره بقره، آيه 185.