درس خارج اصول استاد سید احمد خاتمی

1400/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /انواع واجب و حرام

 

حدیث

امام علی: مَنْ ضَنَّ بِعِرْضِهِ فَلْيَدَعِ الْمِرَاءَ. قصار 382[1]

کسی که به آبرویش علاقمند است باید مراء را رها کند.

مراء بگومگو های بی نتیجه است. به عبارت دیگر فرق است بین جدال و مراء ، جدال بر دو گونه است، جدال بالتی هی احسن که خوب است و یکی هم جدال بغیر التی هی احسن که نکوهیده است. اما مراء در هر حال نکوهیده است. بگوید انسان که مطلقا بنای بر پذیرش حق ندارد. مراء مطلقا محکوم است و از رذایل هست ولی جدال مطلقا از رذایل نیست. آن وقت اگر قرار باشد که حرف حق پذیرفته نشود دلیلی ندارد که انسان بحث کند، در روایتی از حضرت در غرر هست که : سِتّةٌ لا يُمارَونَ : الفَقيهُ ، والرّئيسُ ، والدَّنيُّ ، والبَذيُّ ، والمَرأةُ ، والصَّبيُّ [2]

با شش گروه بگو مگو نکنید.فقيه، رئيس، فرومايه، بدزبان، زن و كودك. فقیه می گوید تو نمی فهمی من دلیل دارم بر این حرف. با رئیس کسی که قدرت دستش هست. با انسان های پست . و زن ، سربسر زن نگذارید. با بچه هم سر و کله نباید بزند. با دو مورد اول بحث نکن که از عهده ات بر نمی آید و با گروه های دیگر هم جز آبرو ریزی چیز دیگری نیست.

اجتماع امر ونهی

سخن پیرامون اجتماع الامر و النهی بود، بحث اجتماع امر و نهی مقدماتی دارد که چهار مقدمه بیان شد.

 

مقدمه پنجم. در بحث اجتماع امر و نهی کدام امر و کدام نهی محور بحث است.

الواجب علی اقسامٍ

. واجب مطلق داریم و واجب مشروط داریم، واجب معلق داریم، واجب منجز داریم، اینها هم محور بحث ما نیست و هم هست. نیست چون در این اقسام کسی بحث ندارد. انما الکلام در این سه قسم واجب و این سه قسم حرام.

یک. واجب نفسی و واجب غیری، واجب نفسی مثل صلاة ، صوم، واجب غیری مثل واجبی که وجب بوجوب واجب آخر. واجب مقدمی واجب غیری است.

دو. واجب تعیینی و واجب تخییری، واجب تعیینی کاکثر الواجبات و واجب تخییری مثل خصال کفارات، یا برده آزاد کردن یا 60 روز روزه گرفتن و یا 60 فقیر را اطعام کردن.

سه. واجب عینی کاکثر الواجبات مانند نماز، روزه، و واجب کفایی ، واجبی است که اگر من به الکفایه به آن اقدام کردند از دیگران ساقط می شود. واجب کفایی مانند دفن میت یا وجوب تفقه در دین، وجوب زیارت خانه خدا (در صورتی که کسی خانه خدا کسی نرود باید حاکم تعدادی را با هزینه بیت المال بفرستد تا کعبه از زائر خالی نشود).

اما حرام :

یک . حرام نفسی و حرام غیری، حرام نفسی کاکثر المحرمات، مانند شرب خمر ، بیع ربوی، (حرمت اینها بخاطر مقدمه بودن برای حرام دیگر نیست) حرمت نماز در مکان یا لباس غصبی اگر بگوییم که حرمت شرعی دارد به جهت نماز. غصب بماهو هو حرام است اما می تواند مقدمه حرام هم باشد.

دو. حرام تعیینی و حرام تخییری، حرام تعیینی حرامی که فاقد بدل است مانند حرمت شرب خمر، حرمت بیع ربوی، حرام غیری مانند اینکه می گوید یا تصرف در این دار نداشته باش و یا همنشین با فلانی نشو. تخییری یعنی اینکه اگر تصرف در دار کردی همنشینی با فلانی نشو و اگر همنشین با فلانی شدی تصرف در دار نداشته باش. در اینجا جمع بین این دو حرام است (هم تصرف در دار کند و هم همنشین با فلانی شود. اما اگر یکی را انجام بدهد حرام نیست به شرط اینکه دیگری را انجام ندهد)

سه . حرام عینی و حرام کفایی. حرام عینی حرامی که از تک تک مکلفین خواسته اند که این کار را انجام ندهد، حرام کفایی عبارتست از حرامی که از جامعه خواسته شده که این حرام را انجام ندهند نه از افراد تا این حرام تحقق پیدا نکند، مثلا واردات حرام (بغیر از شراب و مواد مخدر…) حتی اگر کفشی که تولید داخل دارد وارد شود نهی شده، اینجا آنچه که ممدوح است ترکیب جمعی اش هست حال اگر کسی یک کفش وارد کرد به آن یک کفش نمی گویند واردات حرام ، واردات حرام به واردات گسترده ای گفته می شود که به تولید داخل ضربه بزند.

پس واجب و حرام اما نفسیٌ او غیریٌ، اما تعیینیٌ او تخییریٌ ، اما عینیٌ او کفاییٌ.

آیا همه این اقسام در بحث اجتماع الامر و النهی داخل هستند یا نه؟

(در دو مورد ان قلت شده)

یک . صاحب فصول گفته فقط واجب نفسی و حرام نفسی است که داخل در بحث است مانند صلاة در دار غصبی. اما اگر واجب تخییری شد و یا حرام حرام تخییری شد از محل بحث بیرون است.

دو. روی تخییری اش تکیه می کنیم. واجب تخییری با حرام تخییری.

آخوند می گوید که تمام اقسام داخل در بحث است. واجب نفسی روشن است . واجب تخییری هم روشن است. واجب کفایی و … در تمام اینها نفسی بحث نداره ، تعیینی بحث ندارد، عینی بحث ندارد، آن مقابلانش هست که بحث دارد.

صاحب فصول می گوید غیری ، تخییری ، کفایی هم خارج از بحث است، به دلیل اینکه این واجب انصراف به نفسی دارد. این حرام هم انصراف به نفسی دارد. لذا مثالی که می زنند صلاة در دار غصبی هست، به صلاة امر شده و از غصب نهی شده، اما هیچ مثالی برای تخییری نزده اند و همه مثال ها روی نفسی است.

(کلام صاحب فصول این است که اینجا امر داریم و نهی و این امر و نهی ینصرف الی النفسی)

ان قلت: انصراف به نفسی چه لطمه ای می زند؟ لطمه اش این است که انصراف قرینه است مانند قدر متیقن که قرینه است و آنجا که قرینه باشد اطلاق بی معناست و اینجا این قرینه را داریم اینکه فقط نفسی مراد است.

پاسخ آخوند: انصراف بی مبنا نیست، انصراف یا کثرت الوجود را می خواهد یا کثرت الاستعمال را.

از شما می پرسیم اینجا انصرافی که می گویید انصراف ماده است یا انصراف صیغه است؟ انصراف ماده که نیست چون امر گفته اند و نگفته اند که نفسی ، عینی و تعیینی، پس بنابراین اینجا انصرافش به نفسی بی معناست.

ودعوى الانصراف إلى النفسيين التعيينيين العينيين في مادتهما ، غير خالية عن الاعتساف (انصراف از اینها خالی از بیراهه نیست) . ایشان می گویند پس انصراف ندارد.

استاد: ما قائلیم که فرمایش صاحب فصول قابل دفاع است. به این بیان که وقتی امر گفته می شود همه ذهن ها به نفسی و تعیینی و عینی می رود. هم کثرت الوجود و هم کثرت الاستعمال دارد زیرا نقطه مقابل هایش یحتاج الی البیان. وجوب غیری یجتاج الی البیان وجوب نفسی که بیان نمی خواهد، وجوب تخییری یحتاج الی البیان اما اصل واجب احتیاج به بیان ندارد. وجوب عینی احتیاج به بیان ندارد بلکه وجوب کفایی است که احتیاج به بیان دارد. پس انصراف هست اما گاهی بالقرینه الخارجیه واجب تخییری هم وارد میدان می شود. مثل این مثالی که ایشان زده. وكذا ما وقع في البين من النقض والأبرام. مثلاً إذا أمر بالصلاة والصوم تخييراً بينهما (بگوید یا نماز بخوان یا اگر نمی خوانی روزه بگیر، تخییر بین صلاة و صوم)، وكذلك نهى عن التصرف في الدار والمجالسة مع الاغيار(از طرف دیگر حرام هم تخییری است نهی می کند از تصرف در دار و مجالست با اغیار) (در باب نماز اجتماع الامر و النهی می شود. یک طرف تخییر ، صلاة هست و طرف دیگرش هم تصرف در دار غصبی است. اینجا بالقرینة الخارجیه اجتماع الامر و النهی است، ولی لو لا القرینة الخارجیه آنی که ملاک بحث امتناع اجتماع امر و نهی است برای نفسی های تعیینی تخییری است).

 


[1] شرح نهج البلاغة، ابن ابي الحديد، ج19، ص280.
[2] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص403.