1403/08/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /موارد جواز بیع وقف
روایت: عن رسول الله (ص): طوبى لمن طال عمره وحسن عمله فحسن منقلبه إذ رضي عنه ربه عز وجل، وويل لمن طال عمره وساء عمله، فساء منقلبه إذ سخط عليه ربه عز وجل. [1]
خوشبحال کسی که عمرش طولانی، عملش خوب و عاقبتش بخیر باشد، (عاقبت بخیری به چیست؟) اینکه خدا از او راضی باشد، و وای بر کسی که عمرش طولانی هست ولی عملش بد است (هر روز که از عمر او می گذرد یک برگه سیاه در پرونده او گذاشته می شود) و عاقبت به شر بشود چون خدا بر او خشم کرد.
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا!
خلاصه:
صور بیع وقف مطرح بود، اولین صورت بیع وقف این بود که وقف خراب شود به گونه ای که هیچ استفاده ای نتوان از آن کرد، جز اینکه بفروشندش و تبدیل به چیز دیگری کنند و الا این در آن جهتی که واقف نیت داشته استفاده ای نمی شود.
این صورت فروعی داشت که دو فرعش بیان شد.
فرع اول: به مصلحت موجودین و معدومین باشد چون واقف با این انگیزه وقف کرده، می خواست فرزندان و نوه هایش به سختی و فقر مبتلا نشوند، برای همین وقف بر اولاد ذکور کردند. (هم بطن موجود و هم بطن لاحق)
فرع دوم: سخن این است که اگر فروخت، باز باید وقفتُ بگوید یا نه ، خودبخود آنچه را که خریده وقف است؟
روایتی در اینجا نداریم و زمانی که روایت نداریم باید عقل را بکار گرفت ، باید دید عرف در این عرصه چه نظری دارد؟ عرف در اینجا بدلیت می بیند، همان که مبدل است همان بدل است؛ اصلا معنای جانشینی همین است، فعلی هذا دیگر نیاز به آنکه وقفت لله یا جعلت هذا المال لله نیست.
اینجا دو نظریه هست:
نظریه اول: مجرد جواز البیع، یُخرج العین عن الوقف[2] [3] . مثلا این خانه که موقوفه بود خراب شد بگونه ای که اصلا قابل استفاده نیست، این مجوز بیع دارد.(همین که مجرد جواز بیاید)
نظر دوم: هر وقت که فروخت این وقف باطل می شود و تا زمانی که نفروخته است این وقف باطل نیست.
صاحب جواهر می گوید مجرد جواز البیع مبطل للوقف، (امام خمینی هم در کتاب البیع می گویند مجرد جواز البیع ولو هنوز نفروخته باشند) و نظر دوم این است که هر زمان که فروخت وقف باطل می شود.
تظهره الثمره: در اینکه اگر گفتیم مجرد جواز الیبع می تواند وقف را باطل کند نتیجه اش این می شود که این چیزی را که خرید باید صیغه بخواند یا نه؟ این نظر می گوید باید صیغه وقف خوانده شود، به دلیل اینکه اینجا این بدل (الان که فروخته) بدل عین موقوفه است یا بدل عین بی وقف است؟ بدل عین بی وقف است(نه بدل وقف)، تا مجرد جواز آمد این عین مثل دیگر عین های بدون وقف است بنابراین جانشینی نیست، عین موقوفه تبدیل نشده بلکه عین بی وقف تبدیل شده؛ اختیارش بدست متولی است که بگوید جعلته وقفا لله یا نگوید، اگر گفت وقف است و اگر نگفت وقف نیست.
نظر دوم این بود که به مجرد البیع (نه با آمدن مجوز) زمانی که فروخت ، مبدل و بدل مثل هم هستند.
استاد: لکن به امام عرض می کنیم شما مجوز و بیع را دو تا گرفتید، گفتید مجوز یک چیز است و بیع یک چیز دیگر، در حالی که اینها با هم می آیند، اینطور نیست که اول مجوز آمده باشد ، سلب ملکیت شده باشد آنگاه بیع صورت گرفته باشد، در حالی که این دو (مجوز البیع و بیع) با هم می آیند، اینطور نیست که فاصله این دو با هم یک سال بوده باشد، مجوز البیع که آمده ولو فاصله عرفی هم باشد اینها دو چیز نیستند تا بگویید دیگر بدلیت رفت و این مبدَل روی پیشانی اش وقفیت نچسبیده.
هذا هو الفرع الثانی، نتیجه اش این شد که اگر موقوفه فروخته شد، این موقوفه خودبخود وقف است.
ان قلت: اینجا راه برای رفع گرفتاری نداریم؟ فقط همین است؟
قلت: اینجا جای احتیاط است، چقدر مگر زحمت دارد که کلمه وقفت لله را بگوید، احتیاط را هم اگر کسی بخواهد بکند می گوید جعلت هذا لله، این عین را موقوفه قرار دادم که اگر احتمالا موقوفه نباشد این موقوفه بشود.
الفرع الثالث: آیا در این بدل می توانیم تصرف کنیم یا نمی توانیم؟ یعنی آمدیم یک ساختمان دیگری را ساختیم به عنوان بدل آن موقوفه، ولی اگر دیدیم این ساختمان بر خیابان است، مکان هم تجاری است اگر پاساژ بسازیم خیلی درآمد دارد، آیا جایز است یا جایز نیست؟
شیخ انصاری می گوید جایز است (آنی که جایز نیست مگر با مجوز، وقف ابتدایی است، ولی وقف دست به دست جایز است)، حتی ایشان یک قدم بالاتر می گذارد و می گوید چه بسا نفروختنش آفت باشد، شما الان امکان تبدیل به احسن کردن را دارید، بعدا ممکن است این امکان را نداشته باشید.
عبارت شیخ: ثمّ إنّ هذه العين حيث صارت ملكاً للبطون، فلهم أو لوليّهم أن ينظر فيه و يتصرّف فيه بحسب مصلحة جميع البطون و لو بالإبدال بعين أُخرى أصلح لهم، بل قد يجب إذا كان تركه يعدّ تضييعاً للحقوق. و ليس مثل الأصل ممنوعاً عن بيعه إلّا لعذر؛ لأنّ ذلك كان حكماً من أحكام الوقف الابتدائي، و بدل الوقف إنّما هو بدل له في كونه ملكاً للبطون، فلا يترتّب عليه جميع أحكام الوقف الابتدائي.[4]
باقی انشاء الله جلسه آینده.