درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /صور جواز بیع وقف

 

روایت: امام علی: قال رسول الله(ص) للمؤمنِ على المؤمنِ سَبْعَةُ حُقوقٍ واجِبَةٍ لَهُ [1] مِن اللّه ِ عزّ و جلّ ، و اللّه ُ سائلُهُ عَمّا صَنَعَ فيها : الإجْلالُ لَهُ في عَيْنِهِ ، و الوُدُّ لَهُ في صَدرِهِ ، و المُواساةُ لَهُ في مالِهِ ، و أنْ يُحِبَّ لَهُ ما يُحِبُ لنَفْسِهِ، و أنْ يُحرِّمَ غِيبَتَهُ، و أنْ يَعودَهُ في مَرضِ، و يُشَيّعَ جَنازَتَهُ و لا يَقولَ فيهِ بعدَ مَوتِهِ إلاّ خَيرا .

مومن بر مومن هفت حق واجب دارد: در حضورش احترامش کند، قلبا دوستش داشته باشد، همراهی مالی با او داشته باشد، غیبتش را نکند، اگر بیمار شد به عیادتش برود، اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه اش برود، بعد از موتش جز خیر راجع به او نگوید.

خلاصه:

فهرست صور جواز بیع وقف را گفتیم منتها شیخ در اینجا آموزش می دهد که در مباحث اختلافیِ اینچنینی چطور استنباط کنیم، اولا باید کلمات بزرگان را دید و ببینیم که در کجا وفاق دارند، در این کلماتی که می خوانیم تقریبا همه گفته اند جایی که اگر نفروشد خراب می شود جایز است بیع آن، فلسفه خواندن ِاین عبارات، که شیوه استنباط را نشان می دهد انسان را به فتوا نزدیک می کند.

عبارت شیخ مفید از مقنعه بیان شد، عبارت سید مرتضی را از انتصار هم بیان شد، الان عبارت شیخ طوسی را می خوانیم از مبسوط:

و قال في المبسوط: و إنّما يملك الموقوف عليه بيعه على وجهٍ عندنا(موقوف علیه مالک مورد وقف می شود در صورتی)، و هو أنّه إذا خيف على الوقف الخراب، أو كان بأربابه حاجةٌ شديدة و لا يقدِرون على القيام به(اگر ببیند موقوفه خراب می شود، یا ارباب الوقف (موقوف علیهم) نیاز شدیدی به آن دارند)، فحينئذٍ يجوز لهم بيعه(در این دو مورد جایز است بیعش)، و مع عدم ذلك لا يجوز بيعه(اگر وقف خراب نشود یا نیازی به آن نداشته باشند حق بیعش را ندارند)، انتهى. ثمّ احتجّ على ذلك بالأخبار.[2] [3]

نکته: اینکه ما عین مبسوط را دیدیم و اصلا ثم احتج علی ذلک بالاخبار را ندارد و احتجاج به اخبار نکردند، این سهو از شیخ است ایشان در خلاف، استدلال به اخبار کردند، آنچه که شیخ را به اشتباه انداخته این است که در جواهر دو عبارت را کنار هم آورده است، ایشان فکر کردند در مبسوط احتجاج به اخبار کردند، در حالی که در خلاف احتجاج به اخبار کردند: ج3 ص 551 مسئله 22

مسألة 22: إذا خرب الوقف، و لا يرجى عوده، في أصحابنا من قال: يجوز بيعه(در بین اصحاب ما کسی هست که می گوید بیعش جایز است)، و إذا لم يختل لم يجز . و به قال أحمد بن حنبل. و قال الشافعي: لا يجوز بيعه على حال(شافعی گفته چه خراب شود و چه نشود مطلقا بیعش جایز نیست). دليلنا: الأخبار المروية عن الأئمة (به دلیل اخباری که از ائمه روایت شده است).[4]

اما جواهر ج23 ص 582 آمده.

بزرگی که باید عبارتش را بعد از شیخ طوسی نقل کنیم، سلار، عبارت شیخ ابی یحیی حمزه بن عبدالعزیز دیلمی هست، شاگرد شیخ مفید و سید مرتضی، در المراسم العلویه:

وإن تغير الحال في الوقف حتى لا ينتفع به على أي وجه كان، أو يلحق بالموقوف عليهم حاجة شديدة، جاز بيعه وصرف ثمنه فيما هو أنفع لهم. [5]

اگر وقف مخروبه شد یا موقوف علیهم فقیر شدند جایز هست که پول این موقوفه را صرف کنند در جایی که برای اینها انفع است.

ابن زهره حلبی: و قال [ابن زهرة قدس سره] في الغنية على ما حكي عنه-: و يجوز عندنا(تعبیر اجماع است) بيع الوقف للموقوف عليه إذا صار بحيث لا يجدي نفعاً و خيف خرابه، أو كانت بأربابه حاجةٌ شديدةٌ دعتهم الضرورة إلى بيعه؛ بدليل إجماع الطائفة، [6] [7]

اگر موقوفه طوری شود که نفعی نداشته باشد و خراب شود، بیعش جایز است، یا ارباب الوقف حاجت شدیده ای داشته باشند و محتاج به ببیعش شوند، به دلیل اجماع الطائفه.

نکته: نکته دیگری که در اینجا دارند توجیه عقلی قضیه است، که می توانید از سیره عقلا هم مدد بگیرید، و لأنّ غرض الواقف انتفاع الموقوف عليه، فإذا لم يبقَ له منفعة إلّا على الوجه الذي ذكرنا جاز، انتهى.

غرض واقف این است که موقوف علیه استفاده کند(ما فلسفه این کار را می فهمیم و امر تعبدی نیست که فلسفه اش را نفهمیم که چرا طواف هفت مرتبه است)، اگر منفعتی باقی نماند می تواند بفروشد.

بعد از ایشان ابن حمزة در الوسيلة می فرماید : و لا يجوز بيعه يعني الوقف إلّا بأحد شرطين: الخوف من خرابه(این شرط را همه فقها گفته اند)، أو حاجةٌ بالموقوف عليه شديدةٌ لا يمكنه معها القيام به(اگر نمی شود موقوفه را نگه داشت جز اینکه صرف مسائل دیگر کرد)، انتهى.[8] [9]

عبارت بعد که شیخ انصاری بیان کردند کلام قطب الدین راوندی در فقه القرآن هست:

و إنّما يملك بيعه على وجهٍ عندنا، و هو إذا خيف على الوقف الخراب، أو كان بأربابه حاجةٌ شديدةٌ، انتهى.[10] [11]

و در ادامه کلام ابو زکریا یحیی بن سعید هزلی[12] را در الجامع فی الشرایع می آورند:

ولا یصح بیع الوقف و لا اخراجه عن وجوهه و سبله التی نص علیه رویاته، فإن خيف خرابه، أو كان بهم حاجةٌ شديدةٌ، أو خيف وقوع فتنةٍ بينهم تستباح بها الأنفس، جاز بيعه[13] [14] (مثلا این را وقف کرده برای روضه خوانی اما می بیند برخی از طلاب فقیر هستند، در این صورت جایز نیست خرج طلاب کردن)

مختصر عباراتی از بزرگان مانده از جمله شهید اول در لمعه و غیر لمعه دارد و آمده سراغ متاخرین، عبارت محقق در شرایع که پایان متقدمین است را می خوانیم ، و بعد از آنها متاخرین را بحث می کنم که اولینش علامه حلی است.

 


[1] الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص84.
[2] المبسوط في فقه الإمامية، الشيخ الطوسي، ج3، ص287.
[3] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص46.
[4] الخلاف، الشيخ الطوسي، ج3، ص551.
[5] المراسم العلوية في النبوية، الديلمي، الشيخ ابى يعلي، ج1، ص200.
[6] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص46.
[7] غنية النزوع إلى علمي الأصول والفروع، ابن زهرة، ج1، ص298.
[8] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص47.
[9] الوسيلة، ابن حمزة الطوسي، ج1، ص370.
[10] فقه القرآن، الراوندي، قطب الدين، ج2، ص293.
[11] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص47.
[12] . ابوزکریا نجیب‌الدین یحیی بن احمد هُذلی حِلی، معروف به یحیی بن سعید حلی، از علمای شیعه در سال ۶۰۱ق در کوفه به دنیا آمد و در حله زندگی کرد. وی از طرف مادر، نوه ابن‌ادریس حلی از فقهای شیعه و از طرف پدر، پسرعموی محقق حلی است.
[13] الجامع للشرايع، الحلي، يحيى بن سعيد، ج1، ص372.
[14] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص47.