1403/07/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /مجوز بیع وقف
روایت: عن رسول الله (ص): وأشد الناس اجتهادا مَن ترك الذنوب. و احکم (أحلم، احکم بهتر است چون به معنای اتقان است، احکم الناس یعنی متقن ترین کار این است که …) الناس من فر من جهال(نابخرد) الناس، وأسعد الناس من خالط كرام الناس، وأعقل الناس أشدهم مداراة للناس، وأولى الناس بالتهمة من جالس أهل التهمة.[1]
پرتلاش ترین ها کسانی هستند که گناه را ترک می کنند، متقن ترین انسان کسی هست که از انسان های نابخرد فرار کند، سعادتمندترین کسی هست که همنشین با مردمان با شخصیت باشد، عاقل ترین کسی است که بیشترین سازگاری را با مردم دارد (مفهومش این است که درگیر شدن با مردم عقل نیست)، سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که همنشین اهل تهمت باشد (اگر کسی معروف به کار بدی باشد ولو در واقع هم نباشد نباید بدون بررسی و اثبات عدمش با او رفت و آمد کرد).
خلاصه:
بحث پیرامون این بود که آیا به مجرد آمدن مجوّز، وقف باطل می شود یا باید صبر کرد بعد از اینکه فروخت وقف باطل می شود؟
نظر اول: صاحب جواهر و کاشف الغطاء، بر این باور هستند که تا مجوز آمد (تا مخروبه شد) دیگر وقف باطل شده است، (اگر مجوز آمد و این وقف باطل شد، صاحب جواهر می گوید از همین الان می شود فروخت، و الا اگر همچنان بر وقفیت باقی باشد لا یجوز البیع، فعلی هذا اجتماع نقیضین است که هم بگوییم موقوفه است و هم بگوییم یجوز البیع).
نظر دوم: شیخ انصاری می گوید به مجرد آمدن مجوز، وقف باطل نمی شود، تا وقتی که فروخته نشده است وقف به وقفیت باقی است، نعم (بله) با فروش موقوفه، وقف باطل شده است و مالک دارد روی مال خودش معامله می کند.
دلیل شیخ انصاری: شارع به شما گفته لایجوز بیع این ملک موقوفه، اما همان شارع به شما گفته است که اگر این عین موقوفه خراب شد، لا ینتفع به شد می توانید بفروشید، اما اینکه بگوییم به صرف مجوز وقف باطل است را دلیل نداریم.
(یک نظر این بود که به صرف آمدن مجوز ولو نفروشیم وقف باطل است ،شیخ می گفت به صرف آمدن مجوز وقف باطل نمی شود، بلکه زمانی باطل می شود که عین موقوفه را بفروشند)
پاسخ شیخ به صاحب جواهر:
شیخ انصاری به صاحب جواهر جواب می دهند که مقصودتان از اینکه می گویید به مجرد آمدن مجوز، وقف باطل می شود یعنی چی؟
دو احتمال در این کلام است:
احتمال اول: مقصودتان این باشد که بعض آثار باطل می شود یعنی اینکه از جمله آثار وقف عدم جواز بیع است، به مجرد آمدن مجوز این بعض آثار می رود، یعنی عدم جواز البیع می رود) و قهرا جواز البیع می آید (بعض آثار از بین می رود نه جمیع الآثار).
شیخ می گوید این که می گویید این بدیهی است، وقتی عدم جواز بیع رفت، عدم با وجود در تناقض اند، یکی رفت دیگری می آید، این دیگر امعان نظر و دقت فوق العاده ندارد.
و فيه: أنّه إن أُريد من بطلانه انتفاء بعض آثاره و هو جواز البيع المسبَّب عن سقوط حقّ الموقوف عليهم عن شخص العين أو عنها و عن بدلها، حيث قلنا بكون الثمن للبطن الذي يبيع فهذا لا محصَّل له، فضلًا عن أن يحتاج إلى نظر، فضلًا عن إمعانه.[2]
چون صاحب جواهر گفتند بعد از امعان نظر به اینجا می رسیم، اگر این مقصودتان هست، امعان نظر نمی خواهد بلکه بدیهی است که وقتی عدم الجواز البیع رفت جواز البیع می آید، به عبارت دیگر اگر مقصود شما این باشد که بعض الآثار از بین می رود نه تمام آثار یعنی وقف است اما آن خصوصیتش را که نمی شود فروخت ، آن نمی شود می رود، و می شود فروخت؛ روشن است که وقتی نمیشود رفت، می شود جایش می آید.
احتمال دوم: مراد صاحب جواهر این است که وقتی مجوز آمد (مجوز یعنی خراب شد، یا اگر موقوف علیهم نفروشد حرج شدید برایش پیش می آید، یا بودن این وقف سبب نزاع و دعواست…) وقف لا وقف می شود یعنی صاحب جواهر نظر به یک اثر ندارد بلکه مقصودش این است که وقف لا وقف می شود، اگر مقصودتان این است این دو اشکال دارد:
اشکال اول: هیچ فقیهی (نه از شیعه و نه از سنی) نگفته به مجرد آمدن مجوز، وقف به کلی از بین می رود و کسی این حرف را نزده:
و إن أُريد به انتفاء أصل الوقف كما هو ظاهر كلامه حيث جعل المنع من البيع من مقوّمات مفهوم الوقف، ففيه مع كونه خلافَ الإجماع؛[3] خلاف اجماع است که بگوییم به مجرد اینکه مجوز آمد وقف باطل می شود و کسی این حرف را نزد.
اشکال دوم: شما عدم جواز بیع را مقوّم وقف (ستون فقرات ) قرار دادید، یعنی تا عدم مجوز بیع هست وقف هم هست اما اگر عدم جواز بیع رفت ستون فقرات وقف شکسته شده.
پاسخ می دهیم که: عدم جواز بیع از احکام وقف است نه اینکه از ستون فقرات و ماهیت وقف بوده باشد، در نتیجه می شود مجوز بیاید اما ستون فقرات وقف شکسته نشود.
ماهیت وقف تحبیس الاصل و تسبیل الثمره است؛ تحبیس الاصل یعنی این عین بماند یعنی رهن داده نشود، فروخته نشود، هبه داده نشود، و غیره نه اینکه عدم البیع هیچ ربطی ندارد ، ربط دارد اما اینگونه نیست که جنس و فصل وقف باشد.
دلیل بر این مطلب این است که جاهایی داریم که در آنها جواز البیع هست اما وقف نرفته است، مثلا موقوف علیه یا موقوف علیهم مفلّس شده باشند، افلاس یکی از چیزهایی است که مجوز البیع را صادر می کند.
او دو راه دارد، یک راهش این است که کمی صبر کند و سعی کند که طلبکاران امهال دهند، راه دومش این است که برود وقف را بفروشد؛ اگر کسی که ورشکسته شده، راه دوم را انتخاب کرده این ملک ، ملکش می ماند یا نمی ماند؟(با اینکه می تواند با کمی تلاش وقت بگیرد و از راه دیگر طلب را بدهد)
صاحب جواهر می گوید: اینجا وقف بی وقف است، چون ایشان می گوید به مجرد آمدن مجوز ولو بعت نگفته باشد این وقف باطل است، و افلاس هم مجوز است.
نقد بر صاحب جواهر
این نقد بر صاحب جواهر است در حالی که قطعا اگر فرصت پیدا شد، دلیلی بر بطلان وقف نداریم و می گوییم این زمین همچنان وقف است.
اما اینکه می گویید به مجرد آمدن مجوز وقف باطل است، در حالی که هیچ فقیهی این حرف را نمی زند، فعلی هذا جناب صاحب جواهر اگر مقصودتان بعض الآثار باشد، لا محَصّل له و اگر مقصودتان جمیع الآثار هم باشد هم خلاف اجماع است و هم خلاف مؤیَّد فقه است، به مجرد آمدن افلاس وقف باطل نیست بلکه زمانی وقف باطل است که فروخته شود.