درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /عدم جواز بیع وقف

 

روایت: عن رسول الله (ص): وأغنى الناس من لم يكن للحرص أسيرا، وأفضل الناس إيمانا أحسنهم خلقا، وأكرم الناس أتقاهم...[1]

غنی ترین مردم کسی هست که اسیر حرص نباشد (حریص علی ای حالٍ فقیر است، چه حرص بر مال و چه حرص بر ریاست و چه حرص بر شهوت داشته باشد) ، برترین ایمان را کسی دارد که برترین خلق را دارد، کریم ترین مردم کسانی هستند که با تقواترین باشند(ان اکرمکم عند الله اتقاکم)

خلاصه:

گفته شد لا یجوز بیع الوقف، استناد شد به روایت امیرالمومنین که هذه صدقةٌ لا تباع و لا توهب…

این بحث مطرح شد که آیا این لا تباع و لا توهب برای شخص این وقف است یا برای نوع وقف هست؟

به چهار دلیل بیان شد که سخن از نوع است، نه این که این خانه شخصی امیرالمومنین در محله بنی زریق.

دلیل اول: دلیل اولی که بیان شد بر اینکه این منظور نوع موقوفات حضرت هست نه شخص، این بود که اصلا ایشان فقط برای این خانه بنی زریق نیست که فرموده باشند لا تباع و لا توهب، بلکه فرم موقوفه ای که حضرت داشتند همین و لا تباع و لا توهب است.

دلیل دوم: دلیل دوم ظهور عرفی است، ظهور عرفی این تعبیر دال بر نوع بودن است نه شخصی بودن.

دلیل سوم: دلیل سوم هم این بود که اگر این برای شخص بود باید بعد از تمامیت ارکان می گفت، حالا که قبل از تمامیت ارکان گفته شده، استفاده می شود این برای نوع است.

دلیل چهارم: دلیل چهارم هم این است که این فرمایش حضرت که می فرماید لا تباع و لا توهب یعنی ولو آنکه خراب شود یا باعث درگیری و خونریزی شود؟ قطعا نیست، بنابراین این یکی ولو هر عارضه ای که پیش بیاید لا تباع و لا توهب، فعلی هذا این شرط فاسد است و شرط فاسد مفسد للعقد، فعلی هذا اینکه بگوییم مولا برای این خانه این خصوصیت را قائل شده در نتیجه ولو این شرط، شرطِ فاسد است این شرط را حضرت کرده اند؛ این را شیخ اسد الله تستری در مقابس الانوار گفته اند.

البته این استدلال ، درست نیست به این تقریر که اگر امیرالمومنین نوع را هم قصد کرده بودند آنهم باطل بود، اختصاصی به شخص ندارد چون اگر نوع را هم شرط کرده بودند انصراف به آنجا دارد که خراب نشده باشد (بگونه ای که از بین برود) .

جواب دیگری هم داده شده است و آن اینکه امیرالمومنین به علم امامت می دانسته است که این خانه تا روز قیامت خراب نمی شود، لذا با اینکه شخصی بوده است امیرالمومنین به علمش عمل کرده و چنین شرطی فرموده اند.

نکته: پیامبر و ائمه باذن الله علم غیب داشته اند، ناشیانه ترین حرف انکار علم غیب معصومین است؛ کتابی هست سه جلدی به نام الاحادیث الغیبیه، مطالبی که از آینده بیان کرده اند، در علم غیب معصومین تردیدی نیست.

روایت در ذیل آیه واذکر فی الکتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا نبیا، تفسیر برهان دارد، اسماعیل صادق الوعد در این آیه غیر اسماعیل فرزند ابراهیم است؛ دشمنانش پوست سر او را کندند، جبرئیل سراغش آمد، (قبل از ولادت پیامبر) گفت می خواهی از خداوند طلب صحت و سلامتت را بکنم، گفت نه، لی اسوةٌ بما یصنع بالحسین؛ آنوقت برخی می گفتند امام حسین نمی دانست که به شهادت می رسد و با همین حرف باعث فتنه شدند.

علم معصومین از بدیهیات است، اما ائمه این اختیار را داشتند ولی کمتر در مسائل شخصی شان استفاده می کردند، سیدالشهدا ولایت تکوینی داشتند، در مسیر راه وارد خیمه ای شدند پرسیدند چه خبر است گفتند مشکل آب داریم، حضرت مقداری از خاک را کنار زدند و آب جوشید، اگر عرصه هدایت بود از این ولایت تکوینی استفاده می کردند ولی برای شخص خودشان استفاده نمی کردند کما این که در کربلا قحطی آب بود و استفاده نکردند.

بنابراین این استدلال که چون امیرالمومنین می دانست اینطور فرمودند صحیح نیست و بعید است حضرت برای منزل شخصی خودشان از علم غیب استفاده کنند.

فعلی هذا این روایتی که از امیرالمومنین است که لا تباع و لا توهب برای شخص آن وقف نبوده است بلکه برای نوع وقف است که لا تباع و لا توهب .

ارتباط وقف با صدقه

اما اینکه در این روایات تعبیر از وقف نشده بلکه صدقه گفته شده است؛ صدقه چند اصطلاح دارد:

یک: اصطلاح قرآنی است که صدقه به معنای زکات است، إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ… (توبه 60) اینجا صدقه به معنای زکات است و مصارف زکات را هم بیان کردند؛

دو. صدقه مصطلحه، همان صدقاتی که مردم می دهند؛

سه. وقف که تحبیس الاصل و تسبیل المنفعه یا الثمره است؛

چهار. صدقه ، فعل الخیر، هر کار خیری صدقه است؛ کل معروف صدقه؛ إماطَتُكَ الأذى عنِ الطَّريقِ صَدَقةٌ، و إرشادُكَ الضال (الرَّجُلَ) إلى الطَّريقِ صَدَقةٌ، و عِيادَتُكَ المَريضَ صَدَقةٌ، و أمرُكَ بالمَعروفِ صَدَقةٌ، و نَهيُكَ عنِ المُنكَرِ صَدَقةٌ، و رَدُّكَ السَّلامَ صَدَقَةٌ.[2]

در این روایات مراد وقف است به دلیل اینکه گفته اند لا تباع و لا توهب، وقف است که لا تباع و لا توهب است و خرید و فروشش حرام است.

سوال: به نحو مشترک لفظی است یا مشترک معنوی یا حقیقت و مجاز است؟

حقیقت و مجاز نیست که یک معنا اصل باشد و یک معنا فرع باشد، مشترک معنوی هم نیست بلکه مشترک لفظی است، یک لفظ هست و چند معنا و بایستی بالقرینه معانی اش دانسته شود، مانند عین.

سخن این است که سه حق در وقف هست:

حق الواقف، حق الموقوف علیهم و حق الله؛ و این سه حق مانع از بیع و شراء و هبه و از به ارث بردن است، ادامه بحث انشاء الله جلسه آینده.

 


[1] الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص73.
[2] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج7، ص242.