درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /بیع موقوفه

 

جلسه هجدهم فقه، سه شنبه 24 مهر 1403

روایت: عن رسول الله (ص): وأولى الناس بالحق أعلمهم به. وأقل الناس حرمة الفاسق، وأقل الناس وفاء الملوك، وأقل الناس صديقا الملك وأفقر الناس الطمع، وأغنى الناس من لم يكن للحرص أسيرا، … [1]

سزاوارترین انسانها به حق کسی هست که عالمترین باشد، (علم مسئولیت می آورد، کسی که عالمترین است مسئولیتش بیشتر است) کسی که حریم برای خدا نگه نمی دارد کمترین حرمت را دارد، بی وفاترین مردم شاهان هستند(قدرت اگر مهار نشود اخلاق کنار می رود) شاه کمترین دوستان را دارد(متملق زیاد دارند اما دوست کم دارند) کسی که چشم به امکانات دیگران دارد فقیرترین انسانهاست(چون دیگران هم به او عنایت نخواهند داشت) غنی ترین مردم کسی است که اسیر حرص نباشد (چون حریص هیچگاه سیر نمی شود، تمام ثروت یک شهر را به او بدهند باز هم در انتظار پول بیشتر است)

خلاصه:

زیرمجموعه این بحث این است که بیع الوقف جایز نیست، و دلیل بر این حرف روایاتی است که در مقام رسیده است، از این روایات دو روایت خوانده شده، روایت سوم خانه ای بود که امیرالمومنین در محله بنی زریق بنا کرده بودند و وقف برای خاله ها و بچه ها و نوادگانشان و اگر اینها نبودند برای فقراء مسلمان باشد.

اینجا یک بحث مهم مطرح است و آن این است که امیرالمومنین فرمود صدقةً لا تباع و لا توهب و لا تورث؛ این یعنی وقف، این صدقه فروخته نمی شود هبه هم نمی شود و به ارث هم برده نمی شود، در حقیقت ملک، عنوان است.

سوال: آیا صدقةً لا تباع و لا تورث، ویژگی این فرد از خانه است؟ (ممکن است یک چیزی وقف باشد و شرط نشده باشد و فروخته شود و یا به ارث برده شود یا امثال ذلک)

شیخ می گوید به سه دلیل این صدقةً لا تباع و لا توهب ویژگی های نوع وقف است نه این خانه.

استاد: ابتدا دلیل خودمان را بیان می کنیم بعد ادله شیخ را می آوریم.

یک فصلی در سیره امیرالمومنین هست به نام باب اوقافه، اوقاف و صدقاتی که امیرالمومنین داشتند و این نحوه بیان، فرم موقوفات علی(ع) هست، اگر این نحو بیان برای یک مورد بود که فرم نمی گفتیم، یک موردش بیان شد؛ اما در کتاب موسوعه الامام علی بن ابی طالب این فرم هم آمده، آدرس دیگر این روایت در کتاب تهذیب الاحکام است:

اَلْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ(الاهوازی ثقه) عَنِ اَلنَّضْرِ(بن سوید صیرفی، ثقه) عَنْ يَحْيَى اَلْحَلَبِيِّ‌(بن عمران، ثقه) عَنْ أَيُّوبَ بْنِ عَطِيَّةَ‌(حذّاء، ثقه) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ يَقُولُ‌: «قَسَّمَ(تقسیم کرد) رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ اَلْفَيْ‌ءَ فَأَصَابَ عَلِيّاً أَرْضٌ فَاحْتَفَرَ فِيهَا عَيْناً فَخَرَجَ مِنْهَا مَاءٌ يَنْبُعُ فِي اَلسَّمَاءِ كَهَيْئَةِ عُنُقِ اَلْبَعِيرِ فَسَمَّاهَا عَيْنَ يَنْبُعَ‌ فَجَاءَ اَلْبَشِيرُ لِيُبَشِّرَهُ فَقَالَ «بَشِّرِ اَلْوَارِثَ هِيَ صَدَقَةٌ بَتّاً بَتْلاً فِي حَجِيجِ بَيْتِ اَللَّهِ‌ وَ عَابِرِ سَبِيلِهِ لاَ تُبَاعُ وَ لاَ تُوهَبُ وَ لاَ تُورَثُ فَمَن بَاعَهَا أَوْ وَهَبَهَا فَعَلَيْهِ «لَعْنَةُ اَللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِكَةِ وَ اَلنّٰاسِ أَجْمَعِينَ‌» لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لاَ عَدْلاً.[2] [3]

نکته: صرف به معنای توبه هست و عدل به معنای فدیه.

پیامبر زمین های فیء را تقسیم می کردند و یک قطعه زمین هم سهم مولا شد، حضرت هم زمین را حفر کردند چشمه آب پیدا شد و آب فوران زد، اسمش را چشمه ینبع گذاشتند، حضرت هم فرمودند این وقفی هست که حجاج استفاده کنند،… نه فروخته شود و نه هدیه داده شود و نه به ارث برود…اگر کسی بفروشد یا هبه کند لعنت خدا و ملائکه و … بر او باشد .

از این جمله لا تباع و لا توهب معلوم می شود این مخصوص یک مورد نبوده بلکه برای نوع موقوفاتشان حضرت این جمله را استفاده می کردند.

روایت بعد:

بِسمِ اللّه ِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . هذا ماتَصَدَّقَ بِهِ عَبدُ اللّه ِ عَلِيٌّ أميرُ المُؤمِنينَ ، تَصَدَّقَ بِالضَّيعَتَينِ المَعروفَتَينِ بِعَينِ أبي نَيزَرَ وَالبُغَيبِغَةِ عَلى فُقَراءِ أهلِ المَدينَةِ وَابنِ السَّبيلِ ؛ لِيَقِيَ اللّه ُ بِهِما وَجهَهُ حَرَّ النّارِ يَومَ القِيامَةِ ، لا تُباعا ولا توهَبا حَتّى يَرِثَهُمَا اللّه ُ وهُو خَيرُ الوارِثينَ ، إلّا أن يَحتاجَ إلَيهِمَا الحَسَنُ أو الحُسَينُ فَهُما طِلقٌ لَهُما ، ولَيسَ لِأَحَدٍ غَيرِهِما.[4]

از این احادیث معلوم می شود این عدم هبه و عدم بیع برای نوع وقف هست، نه شخص این خانه.

استاد: این دلیل از سه دلیلی که شیخ انصاری آورده اند مهم تر است.

دلیلهایی که شیخ آوردند یکی از آنها این است:

دلیل اول: فإنّ الظاهر من الوصف كونها صفة لنوع الصدقة لا لشخصها، و يبعد كونها شرطاً خارجاً عن النوع مأخوذاً في الشخص، …[5]

فهم عرفی از حدیث ربعی بن عبدالله این است، که این برای نوع وقف است نه برای شخص ملک.

دلیل دوم: دلیل دومی که شیخ اقامه می کند این است که شرط غالبا بعد از ارکان می آید و ارکان در بیع، ثمن و مثمن است و بعد شرطش را ذکر می کند، مثلا کسی به خیاط می گوید من این دوره کتاب را به تو می فروشم به 300 هزار تومان به شرطی که این قبا را هم بدوزی؛ پس اول چارچوبه ذکر می شود و بعد به دنبالش شرط می آید، ولی در این کلام مولا آمده صدقةً لا تباع و لا توهب حتی یرثها الله.

در اینجا موقوف علیهم ذکر نشده، صدقهً بر چه کسی؟ در روایت دیگر حضرت فرمودند که موقوف علیهم حجاج بیت الله هستند اما اینجا که ذکر نشده، اگر شرط خاص بود چارچوبه شرط خاص این است که بعد از ذکر ارکان بیاید ولی اینجا اینطور نشده.

دلیل سوم: از مسلمات و بدیهیات باب وقف این است که اگر موقوفه خراب شد و دیگر قابل استفاده نبود یا این موقوفه سبب خونریزی شود می توان این وقف را فروخت در حالیکه اگر این خانه که وقف خاله های امیرالمومنین شده، می گوید ولو خراب هم بشود برای خاله هاست ولو خراب هم بشود برای ذَوِالحاجة من المسلمین است، این ولو… شرط فاسد است نه تنها شرط فاسد است بلکه مفسد عقد هم هست پس از آنجا که این نشانه را داریم این با اطلاق کلام امیرالمومنین نمی سازد بنابراین این، مقصود نوع است نه شخص.

پس اینکه امام می فرماید مطلقا برای اینهاست، این مطلقا با این شرطی که از بدیهیات باب وقف است سازگار نیست.

این از 4 دلیل، روی دلیل چهارم شیخ انقلت دارند که شنبه بیان می شود.

 


[1] الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص73.
[2] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج9، ص148.
[3] موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب (ع) في الكتاب و السُّنَّة و التّاريخ، المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ج5، ص448.
[4] موسوعة الإمام عليّ بن أبي طالب (ع) في الكتاب و السُّنَّة و التّاريخ، المحمدي الري شهري، الشيخ محمد، ج5، ص449.
[5] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص34.