1403/06/27
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /اراضی محیاة بالاصالة
روایت : حدثنا محمد بن موسى بن المتوكل (رحمه الله)، قال: حدثنا علي بن إبراهيم بن هاشم، قال: حدثنا أبي، عن الريان بن الصلت، عن علي بن موسى الرضا، عن أبيه، عن آبائه، عن أمير المؤمنين (عليهم السلام)، قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله): قال الله عز وجل: ما آمن بي مَن فسر برأيه كلامي[1] ، وما عرفني من شبهّني بخلقي، وما على ديني. من استعمل القياس في ديني.
به من ایمان نیاورده است کسی که رأیش را تحمیل بر قرآن بکند، (تفسیر به رأی ابزار همه منحرفین در تاریخ اسلام بوده است) کسی که مرا تشبیه به مخلوق کند مرا نشناخته است، مسلمان نیست کسی که با قیاس بخواهد دین را بفهمد.
خلاصه:
گفته شد الاراضی علی اربعة اقسام: موات بالاصاله، محیاة بالاصالة، موات بالاصالة محیاة بالعرض، محیاة بالاصاله موات بالعرض؛ اراضی موات بیان شد که از انفال و ملک امام است.
محیاة بالاصالة
اما محیاة بالاصالة، مانند جنگل و سواحل، این مورد هم مانند موات ملک امام است، هم اجماع را داریم و هم روایات عترت را.
ان قلت: در صحاح از روایات ما وصف ارض میته(زمین بایر) آمده، کل ارض میتةٍ للامام، مفهومش این است که محیاة اینگونه نیست.
روایت : ج9 وسائل، ص524، باب 1 ح 4:
وَ عَنْهُ(کلینی از علی بن ابراهیم) عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم) عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى(ثقه) عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا(حداقل یک ثقه دارند) عَنِ اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ(امام کاظم) عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ لِلْإِمَامِ صَفْوُ اَلْمَالِ أَنْ يَأْخُذَ مِنْ هَذِهِ اَلْأَمْوَالِ … وَ كُلُّ أَرْضٍ مَيْتَةٍ لاَ رَبَّ لَهَا وَ لَهُ صَوَافِي اَلْمُلُوكِ مَا كَانَ فِي أَيْدِيهِمْ مِنْ غَيْرِ وَجْهِ اَلْغَصْبِ لِأَنَّ اَلْغَصْبَ كُلَّهُ مَرْدُودٌ وَ هُوَ وَارِثُ مَنْ لاَ وَارِثَ لَهُ يَعُولُ مَنْ لاَ حِيلَةَ لَهُ وَ قَالَ إِنَّ اَللَّهَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً مِن صُنُوفِ اَلْأَمْوَالِ إِلاَّ وَ قَدْ قَسَمَهُ فَأَعْطَى كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ إِلَى أَنْ قَالَ: وَ اَلْأَنْفَالُ إِلَى اَلْوَالِي كُلُّ أَرْضٍ فُتِحَتْ أَيَّامَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِلَى آخِرِ اَلْأَبَدِ وَ مَا كَانَ اِفْتِتَاحاً بِدَعْوَةِ أَهْلِ اَلْجَوْرِ وَ أَهْلِ اَلْعَدْلِ لِأَنَّ ذِمَّةَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، فِي اَلْأَوَّلِينَ وَ اَلْآخِرِينَ ذِمَّةٌ وَاحِدَةٌ لِأَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَلْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ اَلْحَدِيثُ. [2]
مفهومش این است که ارض محیاة ملک امام نیست، فعلی هذا اینکه شما می گویید ارض محیاة هم برای امام است سخن درستی نیست.
پاسخ شیخ انصاری
شیخ انصاری دو پاسخ می دهند:
پاسخ اول: لا مفهوم للوصف؛ وصف مفهوم ندارد، اگر گفتند ارض میته مال امام هست، مثل این است که بگویند به طلبه ها کمک کنید، مفهومش این نیست که به دانشجویان کمک نکنید؛ مفهوم وصف حجت نیست، هیچ منافاتی باهم ندارند.
پاسخ دوم: بر فرض که وصف مفهوم داشته باشد وصفی مفهوم دارد که وارد مورد غالب نباشد اما اگر وصف وارد مورد غالب باشد مفهوم ندارد مانند و ربائبکم اللاتی فی حجورکم، دختر همسر هم محرم می شود، چه بیاید و چه نیاید همراه مادر، غالبا اینگونه هست که دختر همسر همراه مادر به خانه مرد می آید، این به این معنا نیست که دختری که همراه مادر به خانه مرد نمی آید محرم نمی شود.
اینجا هم کل ارض میتة غالبا چنین است که زمینی که صاحب نداشته باشد میته می شود و این وصف مورد غالب است و بنابراین مفهوم ندارد بنابراین ارض محیاة هم ملک امام است.
بحث دیگری در پایان شیخ مطرح کرده است و آن این است که آیا اگر کسی آمد اطراف جنگل(زمین محیاة ) فنس کشید و حیازت کرد، آیا مالک می شود یا نمی شود؟ و هل تُملك هذه بالحيازة؟
در ابتدا طبق قاعده باید گفت کسی با حیازت مالک نمی شود، چراکه امام مالک هست و به مجرد اینکه کسی فنس کشید باعث نمی شود غیرمالک، مالک شود.
وجهان: من كونه مال الإمام، و من عدم منافاته للتملّك بالحيازة، كما يُملك الموات بالإحياء مع كونه مال الإمام، فدخل في عموم النبويّ: «من سبق إلى ما لم يَسبقه إليه مسلم فهو أحقّ به»[3] [4]
در حیازت ارض محیاة دو وجه هست:
وجه اول: این ملک امام است و کسی حق ندارد در ملک دیگری تصرف کند، بنابراین با حیازت مالک نمی شود.
وجه دوم: با حیازت مالک می شود مانند ارض مواتی که امام اجازه داده باشد، اینجا اصالتاً ملک امام است و عرضاً ملک کسی می شود که حیازت کرده باشد.
قسم دوم اراضی هم تمام شد.
نکته: آیا مالک امام بودن با مالکیت اشخاص فرق دارد؟
اگر چیزی ملک کسی باشد با موت او به وراث ارث می رسد ولی اینجا که امام مالک هست ، به ورثه ارث نمی رسد، زیرا انفال و خمس … ملک شخصی امام نیستند بلکه ملک امامت امام است و برای همین به ارث برده نمی شود، برای این می گویند که انفال ملک امام هست چون می خواهد حکومتی را اداره کند بدون بودجه این کار ممکن نیست.
نکته: در زمان غیبت تکلیف خمس چیست؟
14 نظریه در اینجا هست، اولینش این است که خمس را دفن کنید تا امام زمان بیاید، گنجها که آشکار شد امام آن را مصرف می کند، شیخ مفید قائل به این حرف بود.
أحدها- عزله و الوصية به من ثقة إلى آخر إلى وقت ظهوره (عليه السلام) و إلى هذا القول ذهب شيخنا المفيد في المقنعة حيث قال: قد اختلف أصحابنا في حديث الخمس عند الغيبة و ذهب كل فريق منهم فيه إلى مقال: فمنهم من يسقط فرض إخراجه لغيبة الإمام بما تقدم من الرخص فيه من الأخبار، و بعضهم يذهب إلى كنزه و يتأول خبرا ورد «إن الأرض تظهر كنوزها عند ظهور الإمام و إنه (عليه السلام) إذا قام دله اللّٰه على الكنوز فيأخذها من كل مكان»…[5] (حدائق ج12 ص437 تا 444)
نوع سوم اراضی: ما عرض له الحیاة بعد الموت
اگر زمینی از بین رفت و بعد کسانی آن را آباد کردند، تکلیف این زمین چیست؟
این زمین ملک محیی است، به دلیل المهذب الباری ج4 ص 285 تعبیر کرده به اجماع الامه، تنقیح الرائع ج4 ص98 تعبیر کرده به اجماع المسلمین. علامه در تذکره ج19 تعبیر کرده و علیه الفقهاء الامصار؛ نظر مخالف نظر شیخ در مبسوط است که انشاء الله جلسه آینده خوانده می شود.