درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /اراضی عامره

 

روایت: امام صادق: و عَجِبتُ لِمَن أرادَ الدنيا و زينَتَها كيفَ لا يَفزَعُ إلى قولِهِ تباركَ و تعالى : «ما شاءَ اللّه ُ لا قُوَّةَ إلاّ باللّه ِ»؟! فإنّي سَمِعتُ اللّه َ عزَّ اسمُهُ يقولُ بعَقِبِها : «إنْ تَرَنِ أنا أقلَّ مِنكَ مالاً وَ وَلَدا * فعَسَى رَبِّي أنْ يُؤْتِيَنِ خَيرا مِن جَنَّتِكَ» . و عسى مُوجِبَةٌ.[1]

و در شگفتم از كسى كه خواهان دنيا و زيب و زيور آن است، چرا به اين سخن خداوند تبارك و تعالى پناه نمى برد: «آنچه خدا خواهد، نيرويى جز به [قدرت] خدا نيست»؟ زيرا شنيدم كه خداوند عزّ اسمه به دنبال آن مى فرمايد: «اگر مرا از حيث مال و فرزند كمتر از خود مى بينى، اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرمايد». اميد در اينجا مفيد ايجاب و قطعيت است.

خلاصه:

الاراضی علی اربعة اقسام:

اراضی موات بالاصالة

یک قسم از اقسام زمین موات بالاصاله است، شیخ اصرار دارد که موات بالاصاله ملک امام است منتها امام آن را برای شیعه تحلیل کرده و شیعه می تواند استفاده کند و اگر در دست غیرشیعه باشد در عصر حضور امام از آنها خواهد گرفت.

روایت وسائل: (از صحاح روایات)

وَ بِإِسْنَادِهِ(شیخ طوسی) عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ‌(ثقة،جلیل القدر،کثیر التصانیف) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ابی جعفر کنیه عده ای هست، ولی ایشان احمد بن محمدبن عیسی الاشعری) عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ(سرّاد، ثقه) عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ(بیّاع سابُری، ثقه) عَنْ أَبِي سَيَّارٍ مِسْمَعِ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ‌(ثقه) فِي حَدِيثٍ قَالَ‌: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ إِنِّي كُنْتُ وُلِّيتُ اَلْغَوْصَ(مسئول غواصی به من دادند) فَأَصَبْتُ أَرْبَعَمِائَةِ أَلْفِ دِرْهَمٍ(400 هزار درهم برایم درآمد داشت) وَ قَدْ جِئْتُ بِخُمُسِهَا ثَمَانِينَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ كَرِهْتُ أَنْ أَحْبِسَهَا عَنْكَ وَ أَعْرِضَ لَهَا وَ هِيَ حَقُّكَ اَلَّذِي جَعَلَ اَللَّهُ تَعَالَى لَكَ فِي أَمْوَالِنَا(80 هزار خمس) فَقَالَ وَ مَا لَنَا مِنَ اَلْأَرْضِ وَ مَا أَخْرَجَ اَللَّهُ مِنْهَا إِلاَّ اَلْخُمُسُ يَا أَبَا سَيَّارٍ اَلْأَرْضُ كُلُّهَا لَنَا فَمَا أَخْرَجَ اَللَّهُ مِنْهَا مِنْ شَيْ‌ءٍ فَهُوَ لَنَا قَالَ قُلْتُ‌: لَهُ أَنَا أَحْمِلُ إِلَيْكَ اَلْمَالَ كُلَّهُ فَقَالَ لِي يَا أَبَا سَيَّارٍ قَدْ طَيَّبْنَاهُ لَكَ وَ حَلَّلْنَاكَ مِنْهُ فَضُمَّ إِلَيْكَ مَالَكَ وَ كُلُّ مَا كَانَ فِي أَيْدِي شِيعَتِنَا مِنَ اَلْأَرْضِ فَهُمْ فِيهِ‌ مُحَلَّلُونَ وَ مُحَلَّلٌ‌ لَهُمْ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَقُومَ قَائِمُنَا، فَيَجْبِيَهُمْ طَسْقَ مَا كَانَ فِي أَيْدِي سِوَاهُمْ فَإِنَّ كَسْبَهُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ حَرَامٌ عَلَيْهِمْ حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا، فَيَأْخُذَ اَلْأَرْضَ مِنْ أَيْدِيهِمْ وَ يُخْرِجَهُمْ مِنْهَا صَغَرَةً‌. [2]

چک شود.

عمر بن يزيد می گويد: مسمع را در مدينه ديدم و او در آن سال وجهى را خدمت امام صادق عليه السلام برده و آن حضرت نپذيرفته بود، من به او گفتم: چرا امام صادق عليه السلام وجهى را كه برايش بردى، به تو رد كرد؟ گفت: چون آن وجه را خدمتش بردم عرض كردم: غواصى درياى بحرين بمن واگذار شده و من چهار صد هزار درهم استفاده كرده‌ام، و خمس آن را كه 80 هزار درهم است، براى شما آورده‌ام. من نخواستم اين وجه را كه حق شماست و خداى تبارك و تعالى در اموال ما قرار داده از شما باز دارم و خود تصرف كنم. حضرت فرمود: مگر ما از زمين و آنچه خدا از آن برآورد حقى جز خمس نداريم‌؟! اى ابا سيار! همه زمين از آن ماست، پس آنچه خدا از آن برآورد متعلق به ماست. من به حضرت عرض كردم: من همه آن وجوه را خدمت شما خواهم آورد. فرمود: اى ابا سيار! ما آن را براى تو روا ساختيم و حلال نموديم، مالت را بگير. و نيز هر زمينى كه در دست شيعيان ماست، براى ايشان حلالست تا زمانى كه قائم ما قيام كند، آن حضرت قسط‌ خراج را از ايشان بگيرد و زمين را در دستشان باقى گذارد، ولى زمين هايي كه در دست غير شيعيان است، استفاده‌ئى كه از آن ميكنند، براى ايشان حرامست، تا زمانى كه قائم ما قيام كند، و زمين را از دست ايشان بگيرد و آنها را با خوارى بيرون كند. عمر بن يزيد گويد: ابوسيار به من گفت: من از صاحبان ملك و كارمندان آن، جز خودم كسى را نمى‌بينم كه حلال بخورد، مگر كسانى كه ائمه آن را براى او حلال كرده باشند.

صغر، جمع صاغر، به معنای ذلت و خواری.

این روایت دلالتا تصریح می کند خراج از شیعه خواسته نشده است، این یک توجیه که بر شیعیان بخشیده شده و غیرشیعه باید خراج بدهد.

اما یک احتمال دیگر هم هست که تفصیل بدهیم بین زمان حضور و زمان غییت، آن روایتی که می گوید امام زمان می گیرد برای زمان حضور معصومین هست و ربطی به زمان غیبت ندارد.

اراضی عامرة بالاصالة

نوع دوم اراضی، اراضی عامرة هست، اراضی عامرة بالاصاله چیست؟

جنگل و سواحل و کوه هایی که سرسبز هستند، مصادیق عامرة بالاصاله هستند؛ هم اجماعات، هم روایات تصریح دارند که حکم زمین های این چنینی هم حکم موات است یعنی حکم انفال را دارد.

برای این که اجماعات را گفته باشیم عبارت شیخ را می خوانیم: شیخ می گوید که این عبارت «و كلّ أرض لم يجرِ عليها ملك مسلم فهي للإمام (عليه السلام)»[3] ، این روایت نیست ولی محقق حلی در شرایع دارد، علامه حلی در قواعد دارد، سیدجواد عاملی هم دارد : کما طفحت بذلک عباراتهم بلا خلاف من أحد. [4]

پس اطلاق «و كلّ أرض لم يجرِ عليها ملك مسلم فهي للإمام (عليه السلام)» شامل جنگل ها و سواحل هم می شود.

«و كلّ أرض لم يجرِ عليها ملك مسلم فهي للإمام (عليه السلام)» ، و عن التذكرة: الإجماع عليه (صریحا تعبیر اجماع دارد). و في غيرها نفي الخلاف عنه (در غیر تذکره یعنی مفتاح الکرامه و جواهر از این اجماع به تعبیر لا خلاف یاد شده)؛ لموثّقة أبان بن عثمان، عن إسحاق بن عمّار المحكيّة عن تفسير عليّ بن إبراهيم عن الصادق (عليه السلام)، حيث عَدّ من الأنفال: «كلّ أرض لا ربّ لها»، و نحوها المحكي عن تفسير العياشي، عن أبي بصير، عن أبي جعفر (عليه السلام) . [5]

روایت: (با این مدعا که زمینهای محیای بالاصاله جزء انفال و ملک امام هستند)

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ‌ فِي تَفْسِيرِهِ‌ عَنْ أَبِيهِ‌(ابراهیم بن هاشم، ثقه) عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ‌(ازدی، از اصحاب امام کاظم ، ثقه) عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ‌(الاحمر، ثقه) عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ(الصیرفی، ثقه) قَالَ‌: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّه عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ عَنِ اَلْأَنْفَالِ فَقَالَ هِيَ اَلْقُرَى اَلَّتِي قَدْ خَرِبَتْ وَ اِنْجَلَى أَهْلُهَا فَهِيَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ‌ وَ مَا كَانَ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ لِلْإِمَامِ وَ مَا كَانَ مِنَ اَلْأَرْضِ اَلْخَرِبَةِ‌ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِخَيْلٍ وَ لاَ رِكَابٍ وَ كُلُّ أَرْضٍ لاَ رَبَّ لَهَا وَ اَلْمَعَادِنُ مِنْهَا وَ مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ مَوْلًى فَمَالُهُ مِنَ اَلْأَنْفَالِ‌. [6]

 


[1] الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص55.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص549، أبواب الأنفال وما يختص بالامام، باب4، ح12، ط آل البيت.
[3] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص16.
[4] مفتاح الکرامة في شرح قواعد العلامة(ط - دار الاحیاء التراث)، الحسیني العاملي، سید جواد، ج7، ص9.
[5] كتاب المكاسب (للشيخ الأنصاري) ط تراث الشيخ الأعظم، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج4، ص16.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، ص531، أبواب الأنفال وما يختص بالامام، باب4، ح20، ط آل البيت.