1403/06/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /اراضی مفتوحة عنوة
روایت: امام صادق(ع): عَجِبتُ لِمَن فَزِعَ مِن أربَعٍ كيفَ لا يَفزَعُ إلى أربَعٍ ؟! عَجِبتُ لِمَن خاف كيفَ لا يَفزَعُ إلى قولِهِ عَزَّ و جلَّ: «حَسْبُنا اللّه ُ و نِعمَ الوَكيلُ» . ؟ ! فإنّي سَمِعتُ اللّه َ جلَّ جلالُهُ يقولُ بِعَقِبِها: «فانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللّه ِ و فَضلٍ لَم يَمسَسْهُم سُوءٌ»[1]
امام صادق عليه السلام : در شگفتم از كسى كه از چهار چيز مى هراسد، اما چگونه به چهار چيز پناه نمى برد! در شگفتم از كسى كه مى ترسد، اما چرا به اين سخن خداوند عزّ و جلّ پناه نمى برد: «خداوند ما را بس است و او چه نيكو كارگزارى است»؟ زيرا شنيدم كه خداوند جلّ جَلالُه به دنبال اين آيه مى فرمايد: «پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، [از ميدان نبرد ]بازگشتند، در حالى كه هيچ آسيبى به آنها نرسيده بود».
این آیه مربوط به غزوه حمراء الاسد هست، بعد از جنگ احد کفار تصمیم گرفتند مجدد به مسلمانان حمله کنند و کار را یکسره کنند، وقتی این خبر را به پیامبر رساندند، حضرت فرمود فقط اُحُدی ها بیایند و غیرشان نیایند، پیامبر که می دانست سرنوشت چه می شود می خواستند آنها که مزه شکست را چشیدند مزه پیروزی را هم بچشند. غیر مسلمانی داشت رد می شد دو نفر را که مجروح بودند دید که گاهی یکی دیگری را کول می گیرد و گاهی دیگری او آن را، وقتی نزد ابوسفیان رسید، ابوسفیان از او پرسید چه خبر گفت من صحنه ای دیدم که تا همه شما را نکشند رها نمی کنند دو نفر را با چنین وضعی دیدم، ابو سفیان هم گفت حال که وضعیت این است ما از اینجا برویم که مفتضح نشویم و مسلمانان هم فاتحانه از حمراء الاسد برگشتند.
حضرت می فرمایند این خدایی که پیروزی مسلمانان را با ترس در دل کفار رقم زد خدای شما هم هست به یک شرط، اینکه باورمان بشود حسبنا الله و نعم الوکیل .
خلاصه:
سخن پیرامون شرایط العوضین بود. یشترط ان یکون العوضان مالاً، شرط هست که عوضین مال باشند، بنابراین آنی که عرف آن را مال حساب نمی کند، یا عرف پول دادن در مقابلش را اکل مال بالباطل می داند یا عرف مال می داند اما شارع مال نمی داند، اینها نمی توانند عوض یا معوّض قرار بگیرند.
یشترط ان یکون العوضان مِلکاً، بنابراین اگر ملک شخصی نشوند مانند اموال عمومی، اینها نمی توانند عوضان قرار بگیرند.
با بکار بردن ملک چند چیز خارج می شوند:
یک. تا اموال عمومی را خارج کنیم. اموال عمومی عوضین قرار نمی گیرند و یکی از اموال عمومی اراضی مفتوحة عنوة هست، این اراضی ملک المسلمین هست و مال کسی هم نیست.
تعریف اراضی مفتوحه عنوة
كل أرض فُتحت عَنوة بفتح العين وسكون النون الخضوع ، ومنه قوله تعالى ( وَعَنَتِ الْوُجُوهُ ) والمراد هنا القهر والغلبة بالسيف وكانت مُحياة حال الفتح فهي للمسلمين قاطبة الحاضرين والغائبين و المتجددين بولادة وغيرها والغانمون في الجملة لا اختصاص لأحد منهم بشيء منها بلا خلاف أجده في شيء من ذلك بيننا.[2]
این اراضی برای مسلمین هست منتهی سوال این است به چه نحو از ملکیت است آیا مثل وقف خاص هست یا مثل وقف عام هست یا مثل مالکیتی هست که برای مستحقین زکات و خمس هست؟
مفتحوة عنوة هیچ کدام نیست چون در وقف خاص، موقوف علیه لا یملک العین مانند وقف اولاد ذکور لکن یملک المنافع مشاعاً بالفعل، در وقف خاص موقوف علیهم مشاعاً مالک منافع هستند نه مالک عین. اما مالکیت مسلمین للاراضی مفتوحة عنوة آنچنان که لا یملکون العین، لا یملکون المنافع، پس مالکیت اراضی مفتوحة عنوةً مانند مالکیت وقف خاص نیست که یملکون المنافع.
مانند وقف عام هم نیست چون در وقف عام موقوف علیهم لا یملکون العین، مالک حجره نمی شود و لا یملکون المنافع قبل القبض، زمانی مالک منافع می شوند که قبض کرده باشند. در وقف عام لا یملکون العین و لا یملکون المنافع الا بعد القبض لکن در اراضی مفتوحه عنوة لا یملکون العین و المنافع حتی بعد القبض.
مانند مالکیت سادات للخمس و الفقرا للزکات هم نیست، زیرا فقرا در زکات و سادات در خمس بعد القبض مالک عین می شوند ولی در اراضی مفتوحة عنوة مالک عین نمی شوند.
پس با اشتراط اینکه باید عوضین مملوک باشند اراضی مفتوحة عنوةً را خارج کردیم. این اراضی برای هیچ کسی بشخصه نیست بلکه برای تمام مسلمین است و مدیریتش بدست معصوم و کسانی که شرعاً حق حکومت دارند هست.
بنابراین اراضی مفتوحة عنوةً ملک شخص خاص نمی شود بلکه للمسلمین عامة هست بخاطر:
یک. اجماعی که صاحب جواهر هم فرمودند:
فهي للمسلمين قاطبة الحاضرين والغائبين و المتجددين بولادة وغيرها والغانمون في الجملة لا اختصاص لأحد منهم بشيء منها بلا خلاف أجده في شيء من ذلك بيننا،…بل في الغنية والمنتهى وقاطعة الِلجاج للكركي والرياض(سید علی طباطبایی داماد وحید بهبهانی پدر سید محمد مجاهد) و موضعين من الخلاف بل والتذكرة على ما حكي عن بعضها الإجماع عليه (اجماع هست که مال مسلمین هست)[3] .
دو. روایت صحیحه حماد، در کتاب جهاد وسائل ج 15، باب 41 ، ص 110 ح2: (روایت مرسله هست اما از اصحاب اجماع بودن جبرانش می کند)
وَ عَنْهُ(علی بن ابراهیم) عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم) عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى(غریق الجحفه) عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي حَدِيثٍ قَالَ: يُؤْخَذُ اَلْخُمُسُ مِنَ اَلْغَنَائِمِ فَيُجْعَلُ لِمَنْ جَعَلَهُ اَللَّهُ لَهُ … وَ اَلْأَرَضُونَ اَلَّتِي أُخِذَتْ عَنْوَةً بِخَيْلٍ أَوْ رِكَابٍ فَهِيَ مَوْقُوفَةٌ مَتْرُوكَةٌ فِي يَدَيْ مَنْ يَعْمُرُهَا وَ يُحْيِيهَا وَ يَقُومُ عَلَيْهَا عَلَى مَا صَالَحَهُمُ اَلْوَالِي عَلَى قَدْرِ طَاقَتِهِمْ مِنَ اَلْحَقِّ…[4]
و روایات دیگر از جمله روایات ج17 ص 369 و 370 احادیث 4و 5 و 9.
مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ اَلْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلسَّوَادِ مَا مَنْزِلَتُهُ فَقَالَ هُوَ لِجَمِيعِ اَلْمُسْلِمِينَ لِمَنْ هُوَ اَلْيَوْمَ وَ لِمَنْ يَدْخُلُ فِي اَلْإِسْلاَمِ بَعْدَ اَلْيَوْمِ وَ لِمَنْ لَمْ يُخْلَقْ بَعْدُ. فَقُلْتُ اَلشِّرَاءُ مِنَ اَلدَّهَاقِينِ قَالَ لاَ يَصْلُحُ إِلاَّ أَنْ تُشْتَرَى مِنْهُمْ عَلَى أَنْ يُصَيِّرَهَا لِلْمُسْلِمِينَ فَإِذَا شَاءَ وَلِيُّ اَلْأَمْرِ أَنْ يَأْخُذَهَا أَخَذَهَا قُلْتُ فَإِنْ أَخَذَهَا مِنْهُ قَالَ يَرُدُّ عَلَيْهِ رَأْسَ مَالِهِ وَ لَهُ مَا أَكَلَ مِنْ غَلَّتِهَا بِمَا عَمِلَ. [5]
وَ عَنْهُ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ أَبِي اَلرَّبِيعِ اَلشَّامِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لاَ تَشْتَرِ مِنْ أَرْضِ اَلسَّوَادِ شَيْئاً إِلاَّ مَنْ كَانَتْ لَهُ ذِمَّةٌ فَإِنَّمَا هُوَ فَيْءٌ لِلْمُسْلِمِينَ. [6]
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَارِثِ عَنْ بَكَّارِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شُرَيْحٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ شِرَاءِ اَلْأَرْضِ مِنْ أَرْضِ اَلْخَرَاجِ فَكَرِهَهُ وَ قَالَ إِنَّمَا أَرْضُ اَلْخَرَاجِ لِلْمُسْلِمِينَ فَقَالُوا لَهُ فَإِنَّهُ يَشْتَرِيهَا اَلرَّجُلُ وَ عَلَيْهِ خَرَاجُهَا فَقَالَ لاَ بَأْسَ إِلاَّ أَنْ يَسْتَحْيِيَ مِنْ عَيْبِ ذَلِكَ.[7]