درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/06/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /مقدمات ورود به شرایط عوضین

 

روایت: امام علی بن الحسین:اَلْقَوْلُ الْحَسَنُ یُثْرِی الْمالَ [1] وَ یُنْمِی الرِّزْقَ وَ یُنْسِئُ فِی الاَجَلِ وَ یُحَبِّبُ اِلَی الاَهْلِ وَ یُدْخِلُ الْجَنَّةَ.

گفتار نیکو بر ثروت انسان می افزاید و سبب افزایش رزق می شود و اجل انسان را به تاخیر می اندازد و انسان را محبوب در جمع می کند و داخل بهشت می کند.

بحثی که بسیار مفید هست و میتواند به عنوان سوژه خوب تحقیقی باشد ویژگی و سبک گفتار در قرآن است، آیات زیادی در این رابطه نازل شده است،از جمله: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾[2] ، ﴿وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا﴾[3] ، ﴿فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَيِّنًا﴾[4] ، ﴿وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا﴾[5] ، نمی گوید وقولوا للمؤمنین بلکه می گوید با همه زیبا سخن بگو؛ امام باقر علیه السلام در بیان این آیه فرمودند: قُولوا لِلنّاسِ اَحْسَنَ مَا تُحبّونَ اَنْ يُقالَ لَكُمْ، به زیبا ترین وجهی که دوست دارید با شما حرف بزنند حرف بزنید.

مقدمه:

در مبحث بیع سه بحث است که رکن است:

یک: بحث عقد است، اینکه عقد باید چگونه باشد؛

دو: بحث متعاقدین ، بحث از بیع معاطات و فضولی و…

سه: بحث عوضین (ثمن و مثمن) که از امروز شروع خواهد شد است، اینکه عوضین چه شرایطی باید داشته باشند.

5 شرط عوضین باید داشته باشند و شیخ انصاری با همین 5 شرط این بحث را دنبال کرده است.

    1. باید مال باشند، اگر مال نباشند نه عوض و نه معوض قرار می گیرند. (ثمن و مثمن باید مالیت داشته باشند)

    2. باید مملوکین باشند (ملک باشند)

    3. ملک طِلق باشد، یعنی ملکی که آزاد و رها نیست نمی تواند ثمن و مثمن واقع بشود مانند ملک وقف، که ملک هست اما طلق نیست و نمی شود آن را فروخت، یا مثل رهن، کسی که چیزی را گرو گذاشته نمی تواند آن را بفروشد، همچنین ام ولد را نمی توان فروخت زیرا در طریق حریت هست، ام ولد باید صبر کند تا از ملک ولد آزاد شود.

    4. قدرت بر تسلیمش باشد، این پرنده ای که در آسمان هست را نمی توان فروخت.

    5. علم به ثمن و علم به مثمن باید داشته باشند، یعنی نمی توانند بگویند حالا ببرید بعدا یک جوری حساب می کنیم. بلکه باید از اول مشخص باشد.

نکته: شارع نمی خواهد به وسیله داد و ستد دعوا درست شود، اگر ثمن و مثمن مشخص نشود این ابهام زمینه ساز دعواست و شارع این را نمی پسندد و علاوه بر این ابهام باعث غرر هم می شود.

در باب شرایط عوضین، اولین سخن آن است که باید ثمن و مثمن مال باشند، چون البیع مبادلة مالٍ بمال است و همینطور باید ملک باشند.

سوال: آیا منهای مالیت و منهای ملکیت، بیع تحقق پیدا نمی کند یا بیع تحقق پیدا می کند اما شرطش را ندارد؟

پاسخ: به نظر می رسد که اصلا تحقق پیدا نمی کند، اینکه کسی بیاید حشرات منزلش را بفروشد، در این اصلا بیع محقق نمی شود همینطور چیزی که ملک نباشد.

نکته: نسبت بین مال و ملک ، عام و خاص من وجه هست، گاهی چیزی مال هست ولی ملک نیست، مثل ماهی های دریا که مالیت دارند چون یبذل بازائه مال، ولی ملک کسی نیست.

گاهی چیزی ملک هست ولی مالیت ندارد مانند یک دانه گندم، یا یک مشت خاک، با اینکه یک مشت خاک مالیت ندارد ولی چون ملکیت دارد نمی توان بدون اذن از مالک روی آن تیمم کرد.

پس گاهی ملک هست و مال نیست و گاهی مال هست ولی ملک نیست و گاهی هم مال است و هم ملک، مانند خانه.

سخن این است که به چه دلیل بایستی عوضین مال باشند؟ (مال یعنی ما یبذل بازائه مال، آن چیزی که در مقابلش مال میدهند)

شیخ در مکاسب گفتند به دلیل اینکه لا بیع الا فی ملک، امام خمینی در کتاب بیع می گوید اصلا لا بیع الا فی ملک درست نیست ، لا بیع الا فی مال درست است.

استاد: هم محضر شیخ انصاری و هم محضر امام خمینی عرض می کنیم، اصلا چنین مضمونی در منابع معتبر ما نیامده (لا بیع الا فی ملک و لا بیع الا فی مال) آنچه آمده در منابع غیر معتبر مانند کتاب مستدرک الوسائل و عوالی اللئالی چیز دیگری هست، گرچه محتوایش با لا بیع الا فی ملک می خواند.

نکته: عوالی اللئالی العزیزیه نوشته ابن ابی جمهور است، شیخ در رسائل می گوید کسی که دأبش خدشه در سند احادیث نیست قد طَعَن فی التعریف و المؤلف، یعنی هم مولف عوالی را زیر سوال برده و هم گفته کتاب کاملا بی سند است.

آقای مرعشی، مقدمه ای بر چاپ جدید این کتاب زده بودند و به 9 اشکال که به این کتاب کرده اند پاسخ داده و اینطور گفتند که خیلی از کتب ما بی سند است آیا همه را کنار می گذاریم، مثل تحف العقول، احتجاج طبرسی، بدون سند هستند در اسناد صحیفه سجادیه، متوکل بن هارون هم ضعیف است، پس این سند نداشتن باعث نمی شود که کتاب کاملا کنار گذاشته شود.

مستدرک الوسائل ج13 ص 230 باب یک،ح3:

قال النبيّ (صلّى الله عليه وآله) : «لا بيع إلّا فيما تملك»[6] .(لا بیع الا فی ما تملک آمده نه لا بیع الا فی ملک).

حدیث 4 باب: «لا طلاق إلّا فيما تملكه ، ولا بيع إلّا فيما تملكه»[7] .

پس لا بیع الا فی مال که امام فرمودند در هیچ کتابی نیست لا بیع الا فی ملک هم در هیچ کتابی نیست اما محتوایش هست.

آنچه گفتنی است این است که اصلا تا مالیت و ملکیت نباشد ستون فقرات بیع شکل نگرفته است نه اینکه شکل گرفته ولی شرطش را ندارد.

توضیح ذلک، ما با لا بیع الا فی ملک دنبال بیرون کردن چه هستیم؟

یک. دنبال بیرون کردن چیزی که عرفا مال نیست هستیم کالخنافس(سوسکها) و الدیدان(کرمها)؛

دو. همینطور دنبال بیرون کردن چیزهایی هستیم که عرفا مال هستند ولی شرع آنها را مال ندیده است مانند خمر و خوک؛

سه. و ایضا دنبال بیرون کردن چیزهایی هستیم که ثمن و مثمن اکل مال به باطل باشد، مثلا کنار دریا بگوید یک بطری از این آب را به فلان مبلغ می فروشم.

بنابراین مال می گوییم تا اینها موارد را بیرون کنیم اما اینکه چرا ملک می گوییم؟

ملک میگوییم تا چیزهایی را بیرون کنیم که جلسه آینده توضیح خواهیم داد.

 


[1] الأمالي، الشيخ الصدوق، ج1، ص49.
[2] سوره احزاب، آيه 70.
[3] سوره اسراء، آيه 23.
[4] سوره طه، آيه 44.
[5] سوره بقره، آيه 83.
[6] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج13، ص230.
[7] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج13، ص230.