1403/03/31
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فروعات ولایت
امام علی: وَ اکظِمِ الغَیظَ وَ تَجَاوَز عِندَ المَقدَرَهِ وَ احلُم عِندَ الغَضَبِ وَ اصفَح مَعَ الدّولَهِ تَکُن لَکَ العَاقِبَهُ
خشمت را فرو ببر (از فضائل اخلاقی کظم غیظ است، کظم یعنی بستن دهنه مشک، انسان وقتی عصبانی می شود جانش پر از خشم می شود مراقب باش از این خشم چیزی را بیرون نریزی؛ همه انسانها عصبانی می شوند مهم این است که هنگام خشم عصبانیت را بیرون نریزیم، چه نسبت به دیگران و چه نسبت به خانواده) به دنبال عصبانیت عفو است و به دنبالش صفح و گذشت است، یعنی شتر دیدی ندیدی.
بحث ولایت الاب و الجد را گفتیم، ولایت الفقیه را هم گفتیم، ولایت عدول المؤمنین بیان شد، ولایت فساق المومنین هم بیان شد، در پایان چندتا بحث مطرح میکنیم.
یک. آیا باید مراعات غبطه(نفع) مولّی علیه را داشته باشیم یا لازم نیست؟
این بحث به صورت کلان مطرح است، یعنی هم نسبت به پدر، هم نسبت به جد، هم نسبت به ولی فقیه، هم نسبت به عدول المؤمنین، چون شیخ در بحث ولایت اب و جد مفصل در این مسئله صحبت کردند دیگر در این مسئله می گویند در غیر اب و جد یعنی حرفها را در اب و جد زدیم.
الان می خواهیم بگوییم آیا فقیه باید مراعاة الغبطه را بکند یا لازم نیست، عدول المؤمنین باید مراعاة الغبطة را بکنند یا لازم نیست؟
قبل از شیخ بزرگی که نسبتاً به تفصیل این بحث را مطرح کرده شهید اول در قواعد است، که می گویند فیه وجهان:
یک وجه این است که بگوییم مراعات مصلحت و غبطه را باید داشته باشد.
یک وجه هم این است که مراعات المصلحت لازم نیست همین که مفسده نباشد کافی است.
دلیل بر این مطلب:
یک. اجماع، علامه حلی در تذکره و در قواعد این اجماع را مطرح کردند. اتفاق المسلمین بر آن هست، نه تنها شیعه بلکه مسلمین در این مسئله متفقند.
عبارت شهید اول: قواعد ج1 ص352 قاعده 131:
هل يجب على الولي مراعاة المصلحة في مال المولىّ عليه، أو يكفي نفي المفسدة؟(این عبارت اطلاق دارد هم شامل پدر، جد، ولی فقیه و عدول المومنین می شود)
يحتمل الأول (که مراعات مصلحت شود) لأنه منصوب لها(چون منصوب شده بخاطر مصلحت، البته محقق قمی می گویند چه کسی گفته که بخاطر مصلحت منصوب شده بلکه منصوب شده تا سرپرست باشد اما اینکه برای مصلحت یا برای نفی مفسده منصوب شده باشد مسلم نیست، ولی انصافا حق با شهید است چون سرپرست می گذارند تا مصلحت را حفظ کند نه اینکه خراب نشود)، و لأصالة بقاء الملك على حاله(در باب عقود اصالة الفساد است، اصالة الفساد یعنی نقل و انتقال حاصل نشده، حد اقلش این است که شک می کنیم، شک هم استصحاب العدم را دارد یعنی عدم نقل و انتقال)، و لأن النقل و الانتقال لا بدّ لهما من غاية (نقل و انتقال غایت و هدف می خواهد) و العدميات لا تكاد تقع غايةً (عدم المفسده نمی تواند غایت باشد چون امور وجودی غایت هستند، پس شهید معتقد است که باید مصلحت باشد)، و على هذا هل يُتَحَرّى الاصلح (آیا لازم هست دنبال بهترین باشیم) أم يكتفى بمطلق المصلحة فيه وجهان:
نعم لمثل ما قلناه(همان حرف هایی که برای مصلحت گفتیم که چون برای مصلحت منصوب شده اند)، لا لأن ذلك لا يتناهى(اصلح آخر ندارد چه بسا چیزی الان اصلح باشد و جای دیگر نباشد) و على كل تقدير لو ظهر في الحال الأصلح و المصلحة لم يجز العدول عن الأصلح و يترتب على ذلك اخذ الولي بالشفعة للمولّى عليه(یک زمینی را دو نفر شریک بودند و یکی فروخت، دیگری می تواند اخذ به شفعه کند و معامله را بهم بزند)، حيث لا مصلحة و لا مفسدة و تزويج المجنون، حيث لا مفسدة(تزویج مجنون در جایی که مفسده نداشته باشد)، و غير ذلك، انتهى.
پس بین شیعه اجماع هست و بین المسلمین هم اتفاق هست، ﴿و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن!﴾
شیخ می گویند چون در رابطه با این آیه مبسوط بحث نشده است، می خواهیم راجع به آیات الاحکام بحث کنیم و به تفصیل بگوییم لا تقربوا مال الیتیم چیست، قرب یعنی چه؟ احسن یعنی چه؟
شیخ بحث را می برند در آیات الاحکام و نشان می دهند که ایشان در تفسیر هم دست داشتند، ادامه بحث هم در جلسه آینده.