درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/02/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولایت فقیه

 

امام علی:وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لاَ تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلاَّ بِشَرْطٍ وَثِیقٍ.

بسیار به یاد مرگ و عالم پس از مرگ باش، آرزوی مرگ نکن مگر با شرطی مطمئن و استوار

شرط مطمئن یعنی از اعمال خودت مطمئن باشی، اگر مشتت خالی است آرزوی مرگ نکن، مفهومش این است که اگر مشتت پر است و مملو از عشق بخداست، این آرزوی لقاء الله است، اما اگر دستت خالی است با دست خالی معقول نیست آرزوی مرگ را داشتن.

بحث ولایت فقیه به پایان رسید، شبهاتی که مطرح می شود واهی هستند، با اندک تدبری پاسخ داده می شود، مثلا می گویند مگر مردم سفیهند که نیاز به ولی داشته باشند؟ سفیه نیاز به ولی دارد، عاقل که نیاز به ولی ندارد.

پاسخ: ولایت فقیهی که ما می گوییم جنسش از ولایت بر صغار و سفها متفاوت است، بلکه از جنس ولایت الله است، اول ولایت خدا، بعد ولایت پیامبر و معصومین و بعد ولایت فقیه. این نوع از ولایت برای سفها و مجانین نیست، این جنس از ولایت را عقلا هم می پذیرند، لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ،بدون امیر و حاکم هرج و مرج بوجود می آید، حال سوال این است که چه کسی می تواند ولی باشد؟ مقدماتی بیان شد و گفته شد که باید ولی فقیه حاکم باشد.

 

سوال: آیا انتقاد از ولی فقیه جایز است یا خیر؟

پاسخ:

یک. انتقاد بله اما تخریب هرگز. تخریب ولایت جایز نیست آنچنان که شلمغانی به تخریب حسین بن روح پرداخت.چون تخریب ولایت تخریب جامعه است، در جامعه اگر کسی نباشد که حرف آخر را بزند این جامعه در آستانه متلاشی شدن است، آن کس به تعبیر امام صادق ولی فقیه است و اگر کسی که رد بر آنها بگوید رد بر ما گفته است و رد بر ما علی حد الشرک بالله است.

دو. انتقاد از ریشه نقد است، نقد یعنی خوب و بد را دیدن، اما تخریب اینگونه نیست، تخریب همان توهین است و تخریب نائب، تخریب منوب عنه است و این جایز نیست چه تخریب به شخص و چه تخریب جایگاه.

سه. سخن این است در موضوعی اگر ولی فقیه تصمیم نگرفته در این زمان همه حق اظهار نظر دارند اما وقتی تصمیم گرفته شد دیگر هیچکس حق اظهار نظر ندارد.

 

سوال: شبهه دوری بودن ولی فقیه را چگونه پاسخ می دهید؟ اینکه ولی فقیه، شورای نگهبان را تعیین میکند، شورای نگهبان خبرگان را تایید می کنند و خبرگان هم رهبر را تایید می کنند.

پاسخ: صلاحیت خبرگان را خود خبرگان باید تعیین کنند، خبرگان نشستند و در بین گزینه ها و دیدند نهادی که سامان -یافته است و تشکیلاتی دارند فقهای شورای نگهبان است، و خبرگان گفتند ما به اینها اطمینان می کنیم ، شورای نگهبان نه از این جهت که منتخب رهبر هستند صلاحیت ها را تعیین می کنند بلکه از این جهت که منتخب خبرگانند صلاحیت کاندیداها را تایید می کنند و خبرگان هم منتخب مردم هستند نتیجه اینکه مردم فقهای شورای نگهبان را برای این کار تعیین کردند.

 

ان قلت تفاوتش چیست؟

قلت. اگر اینها منتخب رهبر بودند دیگر کسی نمی توانست اینها را بردارند، در حالی که خبرگان می توانند بگویند ما این چند فقیه را انتخاب می کنم و کاری به شورای نگهبان نداریم.

خبرگان این تایید کاندیداها را به شورای نگهبان سپردند بخاطر اینکه قبلا که نامزدهای خبرگان با گرفتن نامه از برخی علما وارد خبرگان می شدند درحالی که صلاحیت نداشتند، و علما طبق ظاهر به این نامزدها نامه می دادند و همین باعث بروز اشکالاتی میشد، و انصافا این طور بدون حساب و کتاب مملکت را نمی شود اداره کرد، برخی مراجع به کسی که سالها تحصیل کرده بود نامه می دادند ولی برخی علما به افراد بی صلاحیت نامه اجتهاد می دادند.