1403/02/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه
امام علی: وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْکُرَهُ إِلاَّ عَلَی حَقٍّ.
نام خدا را بزرگ بشمار و جز به حق از او نام مبر،(هرگز به نام او برای دروغ سوگند نخور حتی نام ائمه)
بحث ولایت فقیه به پایان رسید و بیشتر ادله نقلی ولایت فقیه در اینجا مطرح شد ولی هنا مطالبٌ؛
مطلب اول اینکه ولایت ففیه دلیل عقلی هم دارد.
دلیل عقلی: در جامعه اسلامی یا حکومت لازم است یا لازم نیست؟
اگر بگویید لازم نیست یعنی حرج و مرج و پر واضح است که اسلام هرج و مرج را نمی پسندد حتی حکومت ظلم بهتر از هرج و مرجی که نفوس، اموال و نوامیس در آن آسیب می بینند. بنابراین نیاز به حکومت است، حکومت هم در جامعه اسلامی متنش قرآن و سنت پیامبر و معصومین علیهم السلام هست، اگر پذیرفتیم این را باید بپذیریم که باید در راس یک دین شناس باشد، اگر کسی دین شناس نبود نمی تواند مجری احکام دین باشد و این که می گوییم دین شناس باید باشد یعنی فقیه باشد.
ان قلت: اداره یک حکومت فقط با فقاهت نمی شود، عرصه سیاست هست، عرصه اقتصادی، نظامی ، … وجود دارد، سخن این است آیا فقیه می تواند همه عرصه ها را راهنمایی کند؟ می تواند در عرصه سینما نظر بدهد؟ در عرصه ورزش ابراز نظر کند؟ خیر نمی تواند، بنابراین چه معنایی دارد که ما فقط عنصر فقاهت را مد نظر داشته باشیم؟
این شبهه را دو نفر مطرح کردند، یکی شیخ جعفر شمس الدین از علمای لبنان و دیگری شیخ جواد مغنیه در کتاب والخمینی و الدولة الاسلامیه می گوید آخوند را چه به حکومت، حکومت امر بسیار پیچیده ای هست.
قلت: در کجای دنیا حاکم همه فن حریف بوده؟ جایی نیست که رئیس از همه چیز سر در بیاورد، همه جا کسی را که به نظرشان صالح است انتخاب می کنند که در یک رشته تخصص دارد و در باقی رشته ها نخبه ها جمع می شوند و در آن نظر می دهند، با این روش کشور را اداره می کنند، راهش همین است که شرایط ضروری را احراز کنند و در سایر موارد مشورت کنند، فقیه که بالاتر از پیامبر نیست، پیامبر هم در اداره حکومت مشورت می کرد، فاذا عزمت فتوکل علی الله، تصمیم نهایی را پیامبر می گرفتند اما مقدماتش را مشورت می کردند به عنوان مثال در جنگ احد پیامبر از اصحاب مشورت گرفتند که در داخل شهر جنگ کنیم یا در خارج شهر…
پس از کسی که حاکم می شود مدیریت خواسته شده، در جایی که خودش متخصص است عمل می کند و جایی که تخصص ندارد با مشورت امور را مدیریت می کنند.
نکته دیگر در باب ولایت فقیه این است که حوزه این ولایت تا کجاست؟ آیا در عرصه جغرافیایی گسترده تر ولی فقیه ولایت دارد یا نه؟
دو پاسخ در این عرصه هست:
یک. در عرصه تجربی و بیرونی
دو. در عرصه مبنایی
در عرصه مبنایی جغرافیای ولایت تا آنجا اعتبار دارد که ممکن باشد، اگر امکانش نباشد پر واضح است که ولایت در آنجا نیست، در جایی که امکان نباشد یعنی مقبولیت نیست و در جایی که مقبولیت نباشد حکومت امکان ندارد.
حضرت امیر در نامه 6 نهج البلاغه خطاب به معاویه می فرماید: انه بایعنی القوم الذین بایعوا ابابکر و عمر، همانها که با ابوبکر و عمر بیعت کردند با من بیعت کردند ، حضرت در اینجا به مشروعیت استدلال نمی کند بلکه با مقبولیت استدلال می کند. لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ… مردم آمدند من هم پذیرفتم.
در حوزه ای که ولایت فقیه در آن حوزه حرف شنوی ندارد مثلا در دنیای کنونی که کشورها مرز دارند هر مرزی یک حکومت دارد در اینجا حکومت قانونی آن کشور حرف اول را می زند.
نکته: ولایت فقیه ضد دیکتاتوری است، و ولی فقیه نمی تواند بگوید هرچه دلم خواست، بله به هر چیزی که استنباط کردند عمل می کنند و این فرق است با عمل به نفس خودش که هوس هست. اگر ولی فقیه طبق هوس عمل کند از ولایت ساقط است.
نکته: ولایتی که ما در باب معصومین می گوییم کمترین وجهش حکومت است، ولایت معصومین حکومت الهیه است و دارای ولایت تکوینیه هستند و وقتی ولایت مطلقه فقیه می گوییم یعنی اختیارات حکومتی که پیامبر و معصومین داشتند در عصر غیبت به ولی فقیه منتقل می شود و ولایت تکوینی معصوم به فقیه منتقل نمی شود، معصومین عصمت دارند ولی فقیه عصمت ندارد.
انقلت: اگر ولی فقیه عصمت ندارد چرا یک کشور را در اختیارش قرار می دهید، هشتاد میلیون در اختیارش هستند برای چه؟
قلت: ولی فقیه معصوم نیست ما هم در حکومت (بشری) فقیه عصمت نمی خواهیم بلکه عدالت می خواهیم، اگر هم طبق عدالت عمل نکرد عناصر نظارتی از جمله مردم و مجلس خبرگان به عنوان ناظر هستند، بنابراین در حکومت الهی معصومین قطعا عصمت رکن است ولی در حکومت بشری عصمت رکن نیست.
ان قلت چه بسا در کشورهای دیگر کسانی باشند که ولایت فقیه را قبول داشته باشند؟ در این عرصه چه باید کرد؟
قلت: در این عرصه باید آنها به قوانین کشورشان پایبند باشند البته باید آن مقدار که می توانند به وظیفه شرعی شان عمل کنند اما حق هرج و مرج ندارند. امام خمینی اصلا شاه و دولتش را قبول نداشت اما دولت را مالک می دانست، و حکم به وجوب پرداخت قبوض خدماتی می کردند البته بجز چند ماه آخر چون خلاف شرع می دانستند نه بخاطر اینکه بیت المال باشد چون حکومت است اگر قرار باشد هرج و مرج باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود، أسد حطوم خير من سلطان ظلوم، وسلطان غشوم ظلوم خير من فتنة تدوم، شیر درنده بهتر است سلطان ظالم است و سلطان ظالم بهتر از فتنه دائمی و هرج و مرج است.
بنابراین قدر متیقن ولایت فقیه در ایران است، در سایر کشورها اگر کسی خواست مطیع ولایت فقیه ما باشند مشی نظام ما این است که نباید منجر به هرج و مرج شود و باید قوانین کشور خودشان را رعایت بکنند.