درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خارج بیع/ معاطات/ تنبیه هشتم

در عقد البیع صراحت شرط است یا شرط نیست؟ شیخ انصاری از کلمات استشهاد آورد که صراحت شرط است به این بیان اگر با کنایه یا مجاز عقد واقع شود انشاء تحقق نیافته است. بعد از آن فرمودند که دلیلی بر صراحت لفظ عقد البیع نداریم. بلکه اگر عقد البیع مفهم باشد کفایت می کند. از عجایب اینکه شیخ انصاری شواهد فراوانی از کلمات بزرگان نقل کرده و با اینکه در این مقام نصوص داریم یک روایت را نقل نکرده است در حالی که هشت طایفه روایت داریم و جا داشت شیخ انصاری محور به این طوایف روایات استدلال می کرد و لو به اینکه بفرماید که هشت روایت دلالت ندارد.

طایفه اولی: روایاتی که انشاء در آنها با صیغه امر وارد شده است

روایت اول:

وسائل الشيعة؛ ج‌18، ص: 74

وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ السِّمْسَارِ- أَ يَشْتَرِي بِالْأَجْرِ‌ فَيُدْفَعُ إِلَيْهِ الْوَرِقُ- وَ يُشْتَرَطُ عَلَيْهِ أَنَّكَ تَأْتِي بِمَا نَشْتَرِي- فَمَا شِئْتُ أَخَذْتُهُ وَ مَا شِئْتُ تَرَكْتُهُ- فَيَذْهَبُ فَيَشْتَرِي ثُمَّ يَأْتِي بِالْمَتَاعِ- فَيَقُولُ خُذْ مَا رَضِيتَ وَ دَعْ مَا كَرِهْتَ قَالَ لَا بَأْسَ

در جلسه گذشته این روایت را نقل کردیم. نکته در خصوص روایت بیان می کنیم آنچه راوی می گوید مقاوله است اما آیا با مقاوله عقد انشاء شود اول الکلام است. چه بسا آنچه راوی می گوید گفتگوی قبل از انشاء عقد است بعنی ابتدا با هم گفتگو می کنند بعد از آن می گویند بعت و اشتریت؛ مثل باب نکاح در داستان حضرت شعیب« ایما الاجلین قضیت» دارد؛ به معنای این نیست که با این گفتار انشاء شده است بنابراین از روایت استفاده نمی شود که صیغه بیع را بتوان با صیغه امر انشاء کرد

روایت دوم:

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 349

وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّبَنِ يُشْتَرَى وَ هُوَ فِي الضَّرْعِ- فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَحْلُبَ لَكَ مِنْهُ سُكُرُّجَةً- فَيَقُولَ اشْتَرِ مِنِّي هَذَا اللَّبَنَ الَّذِي فِي السُّكُرُّجَةِ- وَ مَا فِي ضُرُوعِهَا بِثَمَنٍ مُسَمًّى- فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِي الضَّرْعِ شَيْ‌ءٌ كَانَ مَا فِي السُّكُرُّجَةِ.

سند روایت

روایت را از کتاب کافی نقل می کنم. کلینی از محمد بن یحیی عطار نقل می کند او شیخ کلینی است. محمد بن سعید اهوازی است، هاجر الی قم و نقل علی حسن بن ابان و توفی بقم، کوفیٌ هاجر الی اهواز ثم من اهواز الی قم و نزل علی حسن بن ابان، جلیلٌ. برادر بزرگتر حسین بن سعید، حسن به سعید است، صنف خمسین کتاباً و حلقه(واسط) وصل بین حسین بن سعید به زرعة بن محمد حضرمی است زرعه ثقه اما واقفی بوده است؛ اگر حسین بن سعید بدون واسطه زرعه روایت نقل کند(البته نقل نمی کند) به واسطه حسن بن سعید است چون امانتداری اقتضی می کند اگر از با واسطه روایت را نقل و شنیده است واسطه را نیز نقل کند اگر بدون واسطه شنیده است واسطه را نقل نمی کند. روایت موثقه است.

دلالت روایت

توجه شود که در نقل روایت تمرکز در این است که صیغه عقد با امر حاضر منعقد شده است.

سئوال از خرید شیری که در پستان گاو است مثلا در هر بار دوشیدن دو کیلو شیر می داده هنوز آن را ندوشیده ولی ما فی الضرع را می خرد. امام علیه السلام فرمودند« فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَحْلُبَ لَكَ مِنْهُ سُكُرُّجَةً- فَيَقُولَ اشْتَرِ مِنِّي هَذَا اللَّبَنَ الَّذِي فِي السُّكُرُّجَةِ- وَ مَا فِي ضُرُوعِهَا بِثَمَنٍ مُسَمًّى- فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِي الضَّرْعِ شَيْ‌ءٌ كَانَ مَا فِي السُّكُرُّجَةِ.». در برخی نقلها السکرجه است و در بعضی نقل سکرّجه است. سکرجه ظرفی کوچک است اناء صغیر یوکل فی الشئ القلیل می الادم و هی فارسیة( در فارسی دری و غیر آن چنین واژه را نشنیده ایم) و اکثر مایوضع فیها الکوامخ، جمع کامخ و هو ما یوتدم به. یعنی ظرفی که خورشت در آن ریخته می شود.

النهاية في غريب الحديث و الأثر؛ ج‌2، ص: 384

هى بضم السين و الكاف و الراء و التشديد: إناء صغير يؤكل فيه الشى‌ء القليل من الأدم، و هى فارسية. و أكثر ما يوضع فيها الكوامخ «1» و نحوها.

بگوید شیری که در ظرف کوچک و آنچه در بستان گاو است را می خرم، فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِي الضَّرْعِ شَيْ‌ءٌ كَانَ مَا فِي السُّكُرُّجَةِ، یعنی اگر در بستان شیری نبود در مقابل شیری که در سکرجه قرار می گیرد. محل شاهد« فَيَقُولَ اشْتَرِ مِنِّي هَذَا اللَّبَنَ الَّذِي فِي السُّكُرُّجَةِ وَ مَا فِي ضُرُوعِهَا بِثَمَنٍ مُسَمًّى» با صیغه امر عقد واقع شده است. بنابراین با صیغه امر عقد منعقد می شود.

اشکال روایت قبل در اینجا که احتمال مقاوله و گفتگو بود بر دلالت این روایت وارد نمی شود اما امام علیه السلام می فرماید چنین بگو یعنی انشاء را چنین واقع کند. روایت از جهت سند معتبر است.

طایفه دوم: واقع شدن بیع با صیغه مضارع

روایاتی که بیع در آن با صیغه مضارع واقع شده است. صیغه مضارع مانند ماضی صریح نیست. در این باب روایاتی نقل شده که یک روایت آن را می خوانیم

وسائل الشيعة؛ ج‌18، ص: 61

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُدِّمَ لِأَبِي مَتَاعٌ مِنْ مِصْرٍ فَصَنَعَ طَعَاماً وَ دَعَا لَهُ التُّجَّارَ- فَقَالُوا نَأْخُذُهُ مِنْكَ بِده‌ دوازده- قَالَ لَهُمْ أَبِي وَ كَمْ يَكُونُ ذَلِكَ- قَالُوا فِي عَشَرَةِ آلَافٍ أَلْفَيْنِ- فَقَالَ لَهُمْ أَبِي فَإِنِّي أَبِيعُكُمْ هَذَا الْمَتَاعَ بِاثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً- فَبَاعَهُمْ مُسَاوَمَةً.

سند روایت

روایت در کتاب کافی چاپ سابق جلد 8صفحه و در چاپ پانزده جلدی جلد 10 صفحه 163. مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم نقل می کند، او از پدرش ابراهیم بن هاشم و ابراهیم از ابن ابی عمیر و او حماد نقل می کند، حماد بن عیسی که او و حماد بن عثمان هر دو ثقه هستند. حلبی، عبید الله بن علی حلبی است.

دلالت روایت

امام صادق علیه السلام می فرماید: برای پدرم متاعی-کالایی برای تجارت- از مصر آوردند. غذایی را درست که و تجار را دعوت کرد، تجار گفتند متاع را به ده دوازده یعنی به ده خریدیم و دوازده می فروشیم، پدرم- امام باقر علیه السلام- به آنها فرمود ده دوازده چقدر است؟ ده دوازده را ترجمه کردند گفتند، در ده هزار درهم یا دینار خریدیم به دوازده هزار می فروشیم. شیخ حر عاملی سئوالی را مطرح کرده است به اینکه امام معصوم وقتی آشنا به همه زبان ها است چرا سئوال می کند ده دوازده چقدر می شود؟ شیخ حر عاملی پنج احتمال را مطرح کرده اند.[1] «قوله" و كم يكون ذلك" مع ما علم أنه كان يعلم جميع اللغات يحتمل وجوها منها التقية، و ارادة إخفاء تلك الفضيلة، و منها إرادة بيان معنى اللفظ لجميع أهل المجلس، و لعل أكثرهم لم يكن يفهم معناه، و منها احتمال كون المتكلم استعمل اللفظ في غير معناه، و يكون له اصطلاح خاص، و منها الانكار عليهم في استعمال الألفاظ الفارسية و هم عرب، و لغة العرب واسعة جدا لا ضرورة إلى خلطها بغيرها، و يحتمل غير ذلك،»

احتمال اول- برای اینکه دشمنان فضلیت علم به لغات را از امام نداند تقیه کردند. البته این تقیه در سیره اهل بیت تقیه خوفی نبوده است بلکه مصالح مسلمانان را ملاحظه می کردند.

احتمال دوم- امام علیه السلام معنی را می دانست اما افرادی که در جلسه بودند عرب بودند و معنی را نمی دانستند لذا امام برای اینکه دیگران هم معنی را بدانند از معنی آن سئوال کردند

احتمال سوم- معنی ده دوازده روشن باشد ولی چه بسا بک رمز باشد متلکم در غیر معنای آن استعمال کرده است

احتمال چهارم- امام علیه السلام به عرب زبان ها بفرماید عرب زبان هستید چرا زبان فارسی را بکار می برید در حالی که زبان عربی در بیان مفاهیم گسترده است نیازی به استفاده از دیگر زبان ها نیست. در شواری نگهبان اشکال رایجی که با طرح ها و لوایح اینکه در آنها از کلمات لاتینی استفاده می شود

احتمالاتی که شیخ حر عاملی داده است نشان از دقت فقهی ایشان است.

استاد: احتمال پنجمی را مطرح می کنیم به نظر احتمال راحجی باشد. معصوم علیه السلام به همه زبان ها آشنا است اما بنابر استفاده از علم خود ندارد بلکه پیامبران و امامان معصوم بنابر زندگی متعارف داشتند و مانند دیگر مردم زندگی کنند معنای این احتمال از علم خود همه استفاده نکنند مانند لیلة المبیت که امام علی علیه السلام را جای خود قرار می دهد.

محل استدلال « قَالُوا فِي عَشَرَةِ آلَافٍ أَلْفَيْنِ فَقَالَ لَهُمْ أَبِي فَإِنِّي أَبِيعُكُمْ هَذَا الْمَتَاعَ بِاثْنَيْ عَشَرَ أَلْفاً فَبَاعَهُمْ مُسَاوَمَةً.»، امام علیه السلام بیع مساومه انجام دادند. امام علیه السلام فرمودند«ابیعکم» پس با بیعت تنها بیع واقع نمی شود بلکه با ابیع هم بیع واقع می شود.

گفته اند یک نوع از چهار نوع بیع را در اینجا ذکر شده است. بیع انواعی دارد که عبارت از

اول- بیع مساومه

دوم- بیع مرابحه

سوم- بیع مواضعه

چهار- بیع تولیه

 


[1] .(مقرر) احتمالاتی که شیخ حر عاملی داده است در پاورقی وسایل نقل شده است.