درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خارج بیع/ معاطات/ تنبیه ششم

در اینکه معاطات سبب لزوم است نزد فقهای متاخر پذیرفته شده است چون معاملات بزرگ را با معاطات سامان می دهند.

ان قلت- بنابراین سخن از ملزمات بدون فائده است؛ چون سبب عملی مانند سبب قولی است

قلت- مطرح کردن دقت های شیخ انصاری در مکاسب عالمانه است و به عبارت دیگر کارگاه فقه است؛ لذا ملزمات را مطرح و بررسی می کنیم.

تلف العینین اولین ملزم معاطات بود را در جلسات گذشته بررسی کردیم. دیگر ملزمات تلف یکی از دو عین است کتاب را با پول معاوضه کرده اما کتاب تلف شده است. ملزم سوم بعض احدی العینین تلف شود مثلا کتاب را به قیمت دویست هزارتومان بخرد و مقدار صد هزار تومان از آن تلف شود.

آیا این مقدار از تلف شدن ملزم است؟ اگر ملزم باشد به این معنی خواهد بود که معامله تثبیت شده است کتاب مثمن و دویست هزار تومان ثمن آن است و اگر ثمن از بین برود از مال بایع و اگر کتاب از بین برود از مال مشتری از بین رفته است و اگر ملزم نباشد به این معنی است که کتاب از مال بایع تلف شده است و هکذا در ثمن. پس هر وقت ملزم می گویند یعنی گویا بعیت و اشتریت گفته اند در عقد قولی می گفتند اگر کتاب تلف شود مال مشتری بوده و از مال مشتری تلف شده است در معاطات نیز چنین است.

سه نظریه در اینجا گفته شده است

نظریه اول- تثبیت نشدن معامله

نظریه اول برای شهید ثانی است، سید محمد مجاهد در مناهل و ملااحمد نراقی در مستند الشیعه آن را تقویت کرده اند؛ گفته اند با تلف احدی العینین یا بعض احدی العینین معامله ثبیت نشده است در نتیجه کتابی که سوخته است مثمن بوده از ملک بایع تلف شده است و از ملک مشتری که تلف عنده الکتاب نرفته است. ادبیات این نظر اصالة بقاء سلطنت مالک است، و همچنان کتاب ملک بایع است و از ملک او از بین رفته است.

شیخ انصاری نظر شهید ثانی را نقد می کند

در حقیقت مشتری را ضامن می کنید یعنی کتابی که در دست مشتری تلف شده بایع پول را که نزد او است بجای آن کتاب بردارد معنای این کار قیمت است و مشتری ضامن است ولی در ضامن بودن مشتری یقین نداریم، دو دلیل داریم

دلیل اول- بقاء سلطنت مالک، خروجی این اصالت در مثال ما نحن بایع پول که نزد مشتری موجود است را بگیرد اما شک داریم در اینکه مشتری لازم است تاوان بدهد یا لازم نیست؟ با وجود شک تعارض و تساقط محقق می شود یعنی جای سلطنت مالک نیست و جای برائت ذمه نیست با تعارض تساقط می کنند. بنابراین دلیلی بر بقاء باحه نیست در نتیجه بایع حق تاوان گرفتن ندارد یعنی کتابی که سوخته و تلف شده از ملک بایع تلف شده و بایع نمی تواند پول را از مشتری بجای کتاب بردارد. شهید ثانی در مقام اثبات این مطلب بود که بایع بجای تلف کتاب ثمن را از مشتری بگیرد و در نقد آن با انداختن اصالة برائة ذمة من تلف عنده المال گفتیم ذمه مشتری را ثابت کردیم یعنی کتاب از مال بایع تلف شده است

ان قلت- معارضه ای بین بقاء سلطنت مالک و اصالة برائت ذمه نیست در نتیجه سلطنت مالک باقی خواهد ماند لذا کتاب سوخته خود را از مشتری پس می گیرد، فرض معاطات مفید اباحه است از مال بایع رفته است مشتری نیز ثمن آن را از بایع می گیرد.

قلت- شیخ انصاری می فرماید جای معارضه نیست. اگر دلیل اجتهادی با دلیل فقاهتی معارضه کند دلیل فقاهتی مقدم می شود به بیان دیگر اصل برائت ذمه مشتریامعاطاتی از ضمان کتابی که سوخته است این دلیل فقاهتی و اصل است. قبل از اینکه دلیل فقاهتی بیاید اصل اجتهادی علی الید ما اخذت حتی تودی آمده است،- قاعده ید با قاعده عل یالید فرق می کند قاعده ید اماره ملیکت است اما قاعده علی الید قاعده ضمان است- هرکس دست بر چیزی پیدا کند ضامن آن است، بایع ید بر ثمن پیدا کرده و مشتری ید بر مثمن پیدا کرده است کتاب و مثمن در دست مشتری تلف شده پس مشتری ضامن است بنابراین نویب به اصالة برائة ذمته نمی رسد معنای آن است که کتاب را باید به بایع بدهد و وقتی کتاب سوخته ضامن قیمت یا مثل کتاب است بنابراین تعارضی پیش نمی آید بلکه دلیل اجتهادی می گوید مشتری ضامن قیمت کتاب است اصالت الاباحه ای که ما و شهید ثانی تقویت می شود. اصلا تعارضی بین استصحاب سلطنت مالک و اصالت برائت ذمه مشتری از ضمان پیش نمی آید و کلام شهید ثانی تقویت می شود.

پاسخ آن را در گذشته بیان کردیم؛ علی الید در جایی است که ید عدوانی باشد ولی ید مشتری ید ماذون است اگر کتاب را بدون اذن مشتری برداشته باشد ید او عدوانی است. قبل از تلف ید عدوانی نیست چون ملک او نبوده و برای او مباح بوده، بعد از تلف نیز ید او عدوانی نیست چون یدی که امانی باشد با تلف خود به خود عدوانی نمی شود. بنابراین دلیل اجتهادی نتوانست بکار بیاید و آن تعارض همچنان باقی است اصالة الاباحه ای که جانب بایع را می گرفت و اصالة البرئة ای که جانب بایع را می گرفت تعارض و تساقط می کنند بنابراین نظریه شهید ثانی تقد شد یعنی اگر یکی از دو عوض یا بعض احدی العوضین تلف شود معاطات لازم می شود یعنی کتاب که در دست مشتری تلف شده از ملک او تلف شده است درنتیجه اصالة الاباحه می گوید از ملک بایع رفته و پول همچنان ملک مشتری است. شیخ انصاری به دفاع از شهید ثانی می پردازد.