درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: خارج بیع/ معاطات/ تنبیه پنجم/نکاح معاطاتی

 

یک بحث در نکاح معاطاتی قابل تصور بودن آن است و هویت آن با زنا متفاوت است. نکاح در همه ادیان با زنا متفاوت است زنا یک لحظه هوسرانی است ولی نکاح یک مرحله است از زندگی است

نکاح معاطاتی به غیر صورت زنا قابل تصور است، اما مطلقاً دلیل و قائلی بر صحت و جواز آن نداریم. تنها فیض کاشانی در شرح روایتی که در این مورد است گفته از روایت استفاده می شود رضایت در نکاح معاطاتی کافی است و یک لفظ بکار برده شود حتی اگر لفظ مصطلح نباشد. آن روایت یک مضمون است که با سه روایت نقل شده است.

سند کلینی

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى عُمَرَ فَقَالَتْ إِنِّي زَنَيْتُ فَطَهِّرْنِي فَأَمَرَ بِهَا أَنْ تُرْجَمَ فَأُخْبِرَ بِذَلِكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ كَيْفَ زَنَيْتِ فَقَالَتْ مَرَرْتُ بِالْبَادِيَةِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَاسْتَسْقَيْتُ أَعْرَابِيّاً فَأَبَى أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَلَمَّا أَجْهَدَنِي الْعَطَشُ وَ خِفْتُ عَلَى نَفْسِي سَقَانِي فَأَمْكَنْتُهُ مِنْ نَفْسِي فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع تَزْوِيجٌ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ.[1]

علی بن حسان هاشمی گفته اند غالٍ و در مورد عبد الرحمن بن کثیر گفته شد کان یضع الحدیث.

سند شیخ صدوق

روایت شیخ صدوق مرفوعه است چون تعبیر به«رفعه» می کند. البته محمد بن عمر بن سعید ثقه است. روایت مروفوعه نوعی روایت مرسله است با قید رفعه. این روایت در متن با روایت کافی تفاوت متنی دارد، سند را به همراه متن روایت نقل می کنیم

وَ فِي رِوَايَةِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ رَفَعَهُ أَنَّ امْرَأَةً أَتَتْ عُمَرَ فَقَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي فَجَرْتُ فَأَقِمْ فِيَّ حَدَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع حَاضِراً فَقَالَ سَلْهَا كَيْفَ فَجَرْتِ فَسَأَلَهَا فَقَالَتْ كُنْتُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَرُفِعَتْ لِي خَيْمَةٌ فَأَتَيْتُهَا فَأَصَبْتُ فِيهَا رَجُلًا أَعْرَابِيّاً فَسَأَلْتُهُ مَاءً‌ فَأَبَى عَلَيَّ أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَوَلَّيْتُ مِنْهُ هَارِبَةً فَاشْتَدَّ بِيَ الْعَطَشُ حَتَّى غَارَتْ عَيْنَايَ وَ ذَهَبَ لِسَانِي فَلَمَّا بَلَغَ مِنِّي الْعَطَشُ أَتَيْتُهُ فَسَقَانِي وَ وَقَعَ عَلَيَّ فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾ هَذِهِ غَيْرُ بَاغِيَةٍ وَ لَا عَادِيَةٍ فَخَلِّ سَبِيلَهَا فَقَالَ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ‌[2]

سند شیخ طوسی (عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا) نیز مرسل است.

شیخ مفید در ارشاد ج1 ص206 باب قضایای امام علی در عهد ابوبکر و عمر و عثمان را نوشته، روایت در این فصل نقل شده است؛ می فرماید: روی العامة و الخاصة.

به نظر می رسد نقل سه بزرگ حدیثی، کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی و تعبیر شیخ مفید( روی العامة و الخاصة) موجب اطمنیان می شود که چنین موضوع اتفاق افتاده است و امام علی علیه السلام چنین مطلبی را فرموده اند و الا چنین نقل نمی شد.

اگر به روال عادی بخواهیم روایت را بررسی کنیم باید بگویم روایت سند ندارد ولی با این نحوه نقل و روال واقع بینانه نمی توان از روایت چشم پوشی کنیم در نتیجه حکم به اعتبار روایت می کنیم.

دلالت روایت

یک زن نزد عمر آمد و گفت زنای کرده و درخواست اجرای حد و تطهیر خود را کرد، جا داشت عمر از زن سئوال می کرد شوهر دارد؟ و اگر می گفت شوهر و کنار شوهر بود بعد از چهار بار اقرار سراغ رجم می رفت اما ظاهر روایت عمر استفسار نکرد. امام علی علیه السلام با خبر شد که عمر حکم رجم را می خواهد بر زن جاری کنند امام علی از زن سئوال فرمودند چگونه مرتکب زنا شدی؟ زن داستان خود را تعریف کرد. این قسمت روایت(مَرَرْتُ بِالْبَادِيَةِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ) تهذیب و من لا سحضر جور دیگر نقل کرده اند. گفت بخاطر اینکه ترسیدم از شدت عطش هلاک شوم از یکی از بادیه نشین ها طلب آب کردم از آب دادن و سیراب کردن امتناع کرد و گفت در مقابل آب باید تمکین بکند درخواست او را رد کردم و وقتی شدت عطش غلبه کرد به او تمکین کردم امام علی قسم خوردند این تزویج است، یعنی حکم نکاح شرعی را دارد.

عبارت «تزویج و رب الکعیه» تنها در روایت کافی است اما در روایت تهذیب این تعبیر نیست، در روایت من لایحضره الفقیه عبارت « وَ كَانَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع حَاضِراً» نقل شده اما در روایت کافی« فاُخبر امیر المومنین» یعنی امام علی در مجلس حاضر نود. در روایت شیخ صدوق می فرماید «فَقَالَ سَلْهَا كَيْفَ فَجَرْتِ» اما در روایت کافی خود امیر المومنین سئوال کردند؛ ولی در روایت شیخ صدوق امام علی به عمر فرمودند از زن سئوال کند چگونه زنا کرد. زن گفت: كُنْتُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَرُفِعَتْ لِي خَيْمَةٌ فَأَتَيْتُهَا فَأَصَبْتُ فِيهَا رَجُلًا أَعْرَابِيّاً فَسَأَلْتُهُ مَاءًفَأَبَى عَلَيَّ أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَوَلَّيْتُ مِنْهُ هَارِبَةً( در روایت دیگر فولیت منه هاربة ندارد.) فَاشْتَدَّ بِيَ الْعَطَشُ حَتَّى غَارَتْ عَيْنَايَ( چشمانم به گودی می رفت و به سخنی می دید) وَ ذَهَبَ لِسَانِي(نمی توانستم حرف بزنم) فَلَمَّا بَلَغَ مِنِّي الْعَطَشُ(دیدم دارم از تشنگی می میرم) أَتَيْتُهُ فَسَقَانِي وَ وَقَعَ عَلَيَّ. ( از این به بعد با روایت این روایت با روایت کافی متفاوت است) فَقَالَ عَلِيٌّ ع هَذِهِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ﴾ هَذِهِ غَيْرُ بَاغِيَةٍ وَ لَا عَادِيَةٍ فَخَلِّ سَبِيلَهَا فَقَالَ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ.

در این روایت جمله « تزویج و ربّ الکعبة» نیست.

روایت تهذیب

متن روایت تهذیب چنین است. در روایت کافی « فاخبر علیٌ» دارد ولی در روایت تهذیب« و کان علی حاضرا» دارد. البته در سرنوشت استنباط تاثیری ندارد. امام علی علیه السلام به عمر فرمود سلها کیف فجرت با سکون تاء یا با کسر تاء. جلمه« فَلَمَّا بَلَغَ مِنِّي» کنایه از شدت عطش است یعنی داشتم می مردم. در من لا یحضر الفقیه» فخلّ سبیلها» اما در نقل تهذیب« فخلیّ سبیلها» وارد شده است.

أَصْحَابِنَا قَالَ أَتَتِ امْرَأَةٌ إِلَى عُمَرَ فَقَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي فَجَرْتُ فَأَقِمْ فِيَّ حَدَّ اللَّهِ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع حَاضِراً قَالَ فَقَالَ لَهُ سَلْهَا كَيْفَ فَجَرْتِ قَالَتْ كُنْتُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ فَأَصَابَنِي عَطَشٌ شَدِيدٌ فَرُفِعَتْ لِي خَيْمَةٌ فَأَتَيْتُهَا فَأَصَبْتُ فِيهَا رَجُلًا أَعْرَابِيّاً فَسَأَلْتُهُ الْمَاءَ فَأَبَى عَلَيَّ أَنْ يَسْقِيَنِي إِلَّا أَنْ أُمَكِّنَهُ مِنْ نَفْسِي فَوَلَّيْتُ مِنْهُ هَارِبَةً فَاشْتَدَّ بِيَ الْعَطَشُ حَتَّى غَارَتْ عَيْنَايَ وَ ذَهَبَ لِسَانِي فَلَمَّا بَلَغَ مِنِّي أَتَيْتُهُ فَسَقَانِي وَ وَقَعَ عَلَيَّ فَقَالَ لَهُ ع هَذِهِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ﴿فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ﴾ هَذِهِ غَيْرُ بَاغِيَةٍ وَ لَا عَادِيَةٍ إِلَيْهِ فَخَلَّى سَبِيلَهَا فَقَالَ عُمَرُ لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ.[3]

قبل از مراجعه به اقوال و تحلیل ها فهم خود از روایت را بیان می کنیم، مستفاد از مجموع سه متن روایت می رسد اینکه زن مرتکب گناه نشده تا چه رسد رجم بشود؛ چون حد زنا هشت حد است و سخت ترین آنها رجم است. آنچه از دو متن استفاده می شود زن مرتکب گناه نشده است به دلیل اینکه در روایت تهذیب و روایت من لایحضر استناد به آیه 145 سوره انعام شده است. خداوند می فرماید:

الأنعام‌ ، الجزء 8، الصفحة: 147، الآية: 145

قُلْ لاَ أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿145﴾[4] بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمى‌يابم؛ بجز اينكه مردار باشد، يا خونى كه(از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوك-كه اينها همه پليدند- يا حيوانى كه به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا[ نام بتها] بر آن برده شده است.» اما كسى كه مضطر(به خوردن اين محرمات) شود، بى آنكه خواهان لذت باشد و يا زياده روى كند(گناهى بر او نيست)؛ زيرا پروردگارت، آمرزندۀ مهربان است. (145)

کلمه باغی از بغی به معنای طلب و عادی از عدو به معنای تجاوز است. « فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ» یعنی کسی که مضطر بشود تنها برای حفظ جان بخورد و زیاده از حد نخورد این اشکالی ندارد. در بعضی روایت وارد شده «الباغی الظالم و العادی الغاصب». و در برخی دیگر از روایات وارد شده «الباغی الخارج علی الامام و العادی اللص». به نظر می رسد این دو عنوان باید باشند یعنی باغی و عادی با هر یک از معانی زن باغیه و عادیه نباشد در نتیجه زن مرتکب گناهی نشده است. روایت کلینی می فرماید: و تزویج و رب الکعبة یعنی مانند تزویج است. این دو مضمون به نظر می رسد در مقام بیان این مطلب است که زن مرتکب گناه نشده است اما اینکه این ازدواج و ازدواج شرعی است بنابراین تنها رضایت کافی است و عقد لازم ندارد معنای روایت نیست بلکه آنچه گفتیم با فهم عرفی موافق است صاحب جواهر در بحث عقد نکاح می فرماید: کلام امیر المومنین در حکم نزویج در جهت حلیت است اصلا مرتکب گناه نشده است بنابراین روایت سند آن را تصحیح کردیم اما دلالت آن در مقام این نیست کخ بگوید ازدواج شرعی است و زن و شوهر هستند قرینه این مطلب فخلی سبیلها یعنی او را رجم نکن. بنابراین مهمترین مستند نکاح معاطات این روایت است در حالی که دلالتی بر این مطلب ندارد.

 


[1] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص467.
[2] من لا يحضره الفقيه‌، الشيخ الصدوق‌، ج4، ص35.
[3] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج10، ص49.
[4] انعام/سوره6، آیه148.