درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه کاربردی/ روش های فقه کاربردی/ اختیارات و ولایت مطلقه فقیه/ مبنای استفاده از اختیارات ولایت فقیه

 

مرحوم نراقی قبل از امام راحل از مثبتین ولایت مطلقه فقیه است. سیزده روایت را در اثبات ولایت مطلقه فقیه نقل کرد که از مجموعه روایات ولایت مطلقه استفاده می شود. به این مضمون وقتی دسترسی به امام زمان نداشته باشیم امین و جانشین امامان معصوم همه ادله تصریح می کند فقیه مجتهد او امین معصوم است «الفقهاء امناء الرسل» اگر در زبان عرف اگر حاکمی شخصی را جانشین خود معرفی کند و بگوید حکمه حکمی و امره امری، استفاده می شود در همه امور جانشین است. امام راحل دو تبصره زد که مرحوم نائینی( احتمالا مراد مرحوم نراقی باشد) این دو تبصره نگفته اند. اینکه کاری از شئون امام معصوم باشد و فقیه نمی تواند ولایت آن را داشته باشد جهاد دفاعی از این قبیل بود( به نظر می رسد مراد جهاد ابتدایی است) و یا معلوم شود جانشینی در همه شئون نیست.

فهم از روایات در اثبات ولایت مطلقه فقیه چرا بزرگانی مانند شیخ انصاری در مکاسب این برداشت را نداشتند؟ البته در کتاب الخمس و قضا برداشت ولایت گسترده داشته اند.

پاسخ: الف- باور نمی کردند فقیه بتواند قدرت آنچنانی تشکیل بدهد که بتواند حکومت را بدست بگیرد تصور می کردند این یک امر نشدنی ولی مرحوم نراقی پنداشتند این امر شدنی است؛ فقیه می تواند به جنگ روس ها برود آنها را شکست بدهد. به همراه سید محمد مجاهد با روس ها جنگ کردند و در مرحله اول پیروز شدند، منتهی فتحلی شاه بخاطر ترسو بودن عقب نشینی کرددر نتیجه جنگ مغلوب شد. مرحوم نراقی ولی فقیه در کاشان بود همان ولی فقیه مصطلح بود اعمال نفوذ و قدرت کرده بود. اگر هر فقیه دیگری همان امکان مرحوم نراقی را داشت نظر مرحوم نراقی را پیدا می کرد. زمان و مکان نیز در نظریه ولایت فقیه نقش دارد یعنی با قدرتی که پیدا می شود موضوع عوض می شود. محقق خویی چند دوره ولایت فقیه گفته اند در هر دوره در کتاب بیع یک بار ولایت مطلقه را بحث و نفی کرده است. در تنقیح و فقه الشیعه و مصباح الفقاهه همان مطالب شیخ انصاری و نقدهای شیخ انصاری را بیان می کند. اینکه محقق خویی ولایت فقیه را نمی پذیرد به دلیل شکست نهضت مشروطه را به چشم دیده است که علما وارد صحنه می شوند اما نمی توانند حکومت را نگهدارند شکست مشروطیت ضربه مهلکی بر تفکر عینیت دین با سیاست بود حتی تازمان پیروزی انقلاب اسلامی باور نمی کردند انقلاب پیروز شود و حکومت در دست ولی فقیه قرار بگیرد اما وقتی محقق خوی میبیند امکان تشکیل حکومت وجود دارد نه نفر را به عنوان تشکیل شورای انقلاب عراق تعیین می کند. اگر انتفاضه توسط صدام سرکوب نمی شد محقق خویی سه سال قبل فوت منهاج الصالحین را می نویسد فتوا می دهد اگر ولی فقیه، ولایت مطلقه فقیه داشته باشد می تواند اذن جهاد ابتدایی بدهد. محقق خویی با این مبنی این فتوا را می دهد که دید فقیه می تواند اقتدار داشته باشد و قدرت را بدست بگیرد. آخوند خراسانی موافق ولایت مطلقه فقیه نیست در حاشیه مکاسب ولایت فقیه را به عنوان قدر متیقن معرفی می کند ولی نهضت مشروطیت را راه می اندازد، شاه را از خلافت عزل می کند تقی زاده نماینده مجلس را از نمایندگی عزل می کند که این چیزی غیر از ولایت مطلقه فقیه نیست.

برداشت بنده این است اگر هر فقیهی مانند امام راحل امکانات را می دهد مانند امام راحل و مرحوم نراقی قائل به ولایت مطلقه فقیه می شد. چیزی جر این به نظر نمی رسد نقش زمان و مکان تاثیر گذاری خودش را نشان می دهد.

در تکمیل تفسیر ولایت مطلقه فقیه که به معنای در اختیار داشتن تمام اختیارات معصوم به ولی فقیه داده می شود دو قید توضیحی اضافه می کنیم. قید اول- تمام انگیزه ولی فقیه اجاری احکام الهی باشد روشن است اگر ولی فقیه این انگیزه را نداشته باشد از مقام ولایت منعزل است و قدرت به او داده نمی شود. قید دوم- مصلحت دین را بر مصلحت شخص خودش ترجیح بدهد. یعنی اگر ولی فقیه در جایی از پسر فاسق خود حمایت کند و مانع حکم اعدام پسرش شود از ولایت ساقط می شود.

امیر المومنین در ترجیح مصلحت دین بر مصلحت خود در قله است( موسوعه الامام امیر المومنین ج4)

    1. سه بار عقیل در دوره حکومت امام علی نزد مولی آمد تا از امتیازات بیشری از بین المال استفاده بیشتری از امکانات حکومتی استفاده کند که یک بار آن آهن داغ را نزدیک عقیل آورد.

    2. خواهر امام علی ام هانی نزد مولی برای گرفتن حق بیشتر از بیت المال آمد؛ اعتراض کرد چرا مانند کنیز به او از بیت المال می دهد.

    3. عبد الله بن جعفر داماد امام علی بود برای گرفتن امکانات بیشتر امام علی به او می فرماید الا ان تامر عمک ان یسرق.

4- داستان گرد بند ام کلثوم که ابو رافع ان را به عاریه داده بود امام علی ابو رافع احضار کرد که چرا به او عاریه می دهد امام فرمود اگر دختر دیگری بود عاریه می دادی؟ ابو رافع گفت هرگز و دستور داده گردنید را جای خود قرار بدهد. معنی این سخن این است که منوب عنه که ولی فقیه است نباید مصلحت اقوام را ترجیح دهد و اگر چنین کند خود بخود از ولابت ساقط است.

ولی فقیه آنگاه ولایت دارد که تمام بند بند وجودش برای خدمت به دین و اجرای دین باشد بنابراین ولایت فقیه ضد استبداد است و اگر ولی فقیه استبداد داشته باشد منعزل است و نیازی به عزل ندارد.

نکته:

معنای حل مشکلات این نیست که بگونه ای عمل شود که همگان بپسندند یعنی ولی فقیه تلاش در اجرای دین می کند عده ای حضور دین را نمی خواهند و مانع تراشی می کنند. اگر ولی فقیه نتواند- یعنی فضا الوده می شود اجازه به ولی فقیه نمی دهد.