درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه کاربردی/ روش های فقه کاربردی/ اختیارات و ولایت مطلقه فقیه/ مبنای استفاده از اختیارات ولایت فقیه

 

حدود اختیارات ولایت فقیه بر اساس مبانی است مبنای انتخاب به گونه ای قرار می دهد ومبتای امور حسبیه به گونه ای دیگر و مبنای قدر متیقن به گونه ای دیگر قرار می دهد. تنها مبنای ولایت مطلق فقیه کار گشا است. اخوند خراسانی که از بنیانگذاران مشروطیت بودند و سرانجام قربانی آن شدند عازم حرکت به سمت ایران برای جلوگیری از سوء استفاده کنندگان مشروطیت که ناگهان به طور مشکوک از دنیا می روند. گرچه در کلمات اخوند تعبیر ولایت مطلقه فقیه نیست ولی در عمل بر اساس مبنای ولایت مطلقه عمل کرده اند این عمل بر خلاف مبنی نیست چون قدر متیقن و امور حسبیه را گسترده دیده اند. این توجیهات برای کلمات امثال اخوند گفته می شود.

مبنای ولایت مطلقه فقیه

مرحوم ملا احمد نراقی نوزده روایت نقل می کند می گوید قبول دارم سند برخی از این روایات ضعیف است اما عمل اصحاب جابر ضعف سند آنها است و در این مقدار روایات احتمال جعل و کذب منتفی است و انگیزه ای برای جعل وجود ندارد. می فرماید: و لا یضر ضعف تلک الاخبار بعد الانجبار بعمل الاصحاب و انضمام بعضها ببعض و ورود اکثرها فی الکتب المعتبرة. این عبارت ملا احمد نراقی یک چراغ راه که در استنباط تمام تکیه به سند نیست بلکه مجموعه روایاتی که در یک باب رسیده نمی توان گفت همه آنها دروغ است بلکه می گوییم تواتر اجمالی دارند و موجب اطمینان می شود که همه این روایات دروغ نیست پس با صرف از سند روایات را می خوانیم استدلال مرحوم نراقی را بیان می کینم. در ابتدای بحث گفتیم نگاه ما به دین اسلام این است که اسلام دین زندگی است و ما من شئ الا و فیه کتاب او سنة، نمی شود اسلام دین زندگی باشد ولی برنامه ای برای حکومت نداشته باشد. در غیر این صورت یا قائل به نظریه علی عبد الرزاق شد در این ایران مهندس و دکتر سروش آن را پرورش دادند که اسلام کارش آبادی آخرت است و کاری به زندگی دینایی ندارد می گوید دین سیاست و اقتصاد ندارد برنامه ای که غربیها اجرا کرده اند را عمل کنند اگر این نظریه را بپذیرد ادله را نمی پذیرد. اما اگر قائل بشویم اسلام برنامه زندگی است برای حکومت نیز برنامه دارد. بنابراین اگر اسلام کارگشا است بن بست ندارد و اگر اختیارات ولی فقیه را نفی کنیم در جامعه و حکومت داری با بن بست مواجه خواهیم شد بسیاری از قوانین اگر تایید ولی فقیه را نداشته باشد گره گشا نیست و چه بسا یا عنوان اولی خلاف شرع است مانند مالیات، -مالیات در دنیا امری است که بخاطر فرار مالیاتی شخص صلاحیت نامزدی ریاست جمهوری را ندارد-که برای اداره کشور گرفته می شود گرفتن مالیات بر چه اساسی است در حالی که آنچه در شرع وارد شده خمس و زکات است. وقتی خمس و زکات پرداخت نشود دو ره پیش رو داریم یکی قوانین را رها کینم و کشور را به حال خود رها کنیم و این شدنی نیست یا باید نظام را حفظ کرد و یکی از راه های حفظ نظام گرفتن مالیات است که در زمان امام راحل با اجازه امام راحل و در حال حاضر با اجازه مقام معظم رهبری است.

ادله ملااحمد نراقی

ملا احمد نراقی نوزده را روایت نقل می کند. در احادیث مستفیضه- روای آن از معصوم از دو نفر یا سه نفر ییشتر باشد- دلالت بر ولایت مطلقه می کنند مانند صحیحه ابی البختری؛ بین ابی البختری و آل اعین اختلافی بود او را رمی به شطرنج کردند؛ ولی این تهمت پذیرفته نشده است. در روایت دوم می فرماید امناء ملت علما هستند. در روایت سوم در معنای خلفا می فرماید کسانی که بعد از پیامبر می آید احادیت و سنت پیامبر را روایت می کنند. این روایت در معانی الاخبار نقل شده است.

عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام؛ ص: 531

الاولى: ما ورد في الأحاديث المستفيضة، منها صحيحة أبي البختري، عن أبي عبد اللّه عليه السلام أنه قال: «العلماء ورثة الأنبياء».[1]

الثانية: رواية إسماعيل بن جابر، عن أبي عبد اللّه عليه السلام أنه قال: «العلماء أمناء».

الثالثة: مرسلة الفقيه، قال أمير المؤمنين عليه السلام: «قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: اللهم ارحم خلفائي، قيل: يا رسول اللّه و من خلفاؤك؟ قال: الذين يأتون بعدي و يروون حديثي و سنّتي»، و رواه في معاني الأخبار، و غيره أيضا.

عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام؛ ص: 531

لخامسة: رواية السكوني، عن أبي عبد اللّه عليه السلام قال: «قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم:

الفقهاء أمناء الرسل ما لم يدخلوا في الدنيا، قيل: يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و ما دخولهم في الدنيا؟ قال: اتّباع السلطان، فإذا فعلوا ذلك فاحذروهم على دينكم»[2]

عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام؛ ص: 532

الثامنة: المروي في الاحتجاج في حديث طويل، قيل لأمير المؤمنين عليه السلام: من خير خلق اللّه بعد أئمة الهدى و مصابيح الدجى؟ قال: «العلماء إذا صلحوا»[3]

در برخی روایت شر الخلق العلماء اذا فسدوا.

عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام؛ ص: 532

عن مولانا الصادق عليه السلام أنه قال: «الملوك حكّام على الناس و العلماء حكّام على الملوك»[4]

عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام؛ ص: 532

الثانية عشر: التوقيع الرفيع المروي في كتاب إكمال الدين بإسناده المتّصل، و الشيخ في كتاب الغيبة، و الطبرسي في الاحتجاج، و فيها: «و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة أحاديثنا، فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة اللّه عليهم»[5] . در نقل این روایت اختلافی بین اکمال الدین و احتجاج است که در یک جا« و انا حجة الله» و در جای دیگر« و انا حجة الله علیهم» نقل شده است. روایت مقبوله عمر بن حنظله نیز نقل شده و روایت السلطان ولی من لا ولی له.

مجموع تعابیر این روایات فارغ از سند آنها مرحوم نراقی می فرماید کاری به این احدایث نداریم اگر حاکمی بخواهد مسافرت طولانی باشد شخصی را جای خود بگذارد و بگوید امین و وارث و حرف او حرف من است از تعابیر این حکام استفاده می شود همه اختیاراتی حکومتی را به او داده است.

عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام؛ ص: 537

فانظر إلى أنه لو كان حاكم أو سلطان في ناحية و أراد المسافرة إلى ناحية أخرى، و قال في حق شخص بعض ما ذكر فضلا عن جميعه، فقال: فلان خليفتي، و بمنزلتي، و مثلي، و أميني، و الكافل لرعيتي، و الحاكم من جانبي، و حجتي عليكم، و المرجع في جميع الحوادث لكم، و على يده مجاري أموركم و أحكامكم.

فهل يبقى لأحد شك في أنه له فعل كل ما كان للسلطان في أمور رعية تلك الناحية؟ إلا ما استثناه، و ما أظن أحدا يبقى له ريب في ذلك، و لا شك و لا شبهة.[6]

ان قلت: اگر مطلب به این روشنی است دلیل کسانی ولایت مطلقه را نپذیرفته اند چیست؟ شیخ انصاری چند سال در کاشان نزد ملا مهدی و ملا احمد نراقی درس خوانده است اما در مکاسب ولایت مطلقه را نفی می کند البته در کتاب قضا و خمس سخن دیگری دارد. اما در مکاسب ادله ولایت مطلقه فقیه را زیر سئوال می برد؛ چرا نپذیرفته اند.

قلت: نمی توان پذیرفت اینها در امور هدایتی است. اگر کار پیامبر فقط امور هدایتی بود قابل قبول است اما پیامبر قاضی نصب می کند و یه شاهان روم و ایران نامه می نویسد آنها را دعوت به اسلام می کند و پیامبر اولی بالمومنین من انفسهم، مسلمانان را به جهاد امر می کرد و حد جاری می کرد پس نمی توان گفت اینها فقط در امور هدایتی است

جلسه 28/9/1400 متاسفانه ضیط نشد.

 


[1] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص531.
[2] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص531.
[3] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص532.
[4] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص532.
[5] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص532.
[6] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص537.