1400/09/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه کاربردی/ روش های فقه کاربردی/ اختیارات و ولایت مطلقه فقیه/ مبنای استفاده از اختیارات ولایت فقیه
یکی از کلیدهای حل مسائل مستحدثه اختیارات ولی فقیه است چه در زمانی که حکومت تشکیل شده یا نشده باشد.
مبانی این کلید یکی دین را برنامه زندگی بدانیم و دومین مطلب ولایت فقیه را بر چه اساس می پذیریم. اگر ولایت فقیه را بر اساس رای مردم بپذیریم اختیار و حوزه اختیارات ولی فقیه نیز در حد آن است که مردم به او می دهند. در زمان ما کسی را نمی شناسم مشروعیت ولی فقیه را به رای مردم بداند جز آقای منتظری و قبل از ایشان صالحی نجف آبادی است.
صالحی نجف آبادی در کتاب ولایت فقیه یا حکومت صالحان ولایت فقیه را به نحو انشائی نمی داند. بر این اساس روایت« اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجتة الله علیهم» را انشاء نمی داند بلکه می گوید اخبار است بر اینکه او را انتخاب کنید. به عبارت دیگر معصومین، ولی فقیه را حاکم قرار نداده اند بلکه کاندیدا قرار داده اند. این همان سخن اهل سنت درباره ولایت امام علی علیه السلام و حدیث غدیر را چنین معنی می کنند معنی «من کنت مولاه فعلی مولاه» هر کس که من مولای او هستم پیشنهاد می کنم که علی را به ولایت برگزینید. درباره ولایت فقیه انتخابی همین حرف را می زنند اگر در زمان غیبت خواستید سراغ کسب بروید پیشنهاد می کنم سراغ ولی فقیه برود.
در حاشیه این کتاب سی سال گذشته ان قلت مطرح کردم اگر مردم ولی فقیه را نتخاب نکردند بلکه یک بی دین و سکولار را انتخاب کردند آیا چنین انتخابی مشروعیت دارد؟ مردم گزینه پیشنهادی امام معصوم که فقیه باشد را نپذیرند ناچار به انتخاب سکولار خواهید بود.
همه ادله ای که در کلمات اینها است روشت است همه ادله ای که مشورعیت مردمی را ثابت می کند مانند کلام امام علی به معاویه «انه بایعنی الذین بایع ابوبکر و عمر» پس معلوم می شود که امام علی علیه السلام بیعت عمر و ابوبکر را قبول داشت. البته آقای منتظری و صالحی نجف آبادی ولایت معصومین را جدا می دانند. اما در ولایت غیر معصوم آخرین حرف را مردم می زنند. آقای منتظری قبل از عزل از همان نظریه فقها را داشتند و حتی در باب ریاست جمهوری معتقد بودند نیازی به انتخاب مردم نیست ولی فقیه یکی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کند و او رئیس جمهور می شود و کم کم به سمت نظریه انتخاب قائل شدند در کتاب جلد اول ولایت فقیه خود این نظریه را انتخاب کرده است. مجموعه ادله ای که در کتاب خود ذکر کرده اند واقعا جای چنین ادله ای در فقه نیست چیزهایی که طبری در تاریخ خود گفته را آورده از مجموع آنها به اطمینان رسیده و این نظریه را برگزیدند.
خروجی این مبنی آن است که ولی فقیه به اندازه ای اختیارات دارد که مردم به او اختیار داده باشند اگر مردم این اختیارات را نداده باشند این اختیارات را ندارد.
اشکال- با انتخاب خبرگان رهبری توسط مردم و انتخاب ولی فقیه توسط خبرگان پس ولی فقیه با انتخاب مردم است
پاسخ- در انتخاب رهبری توسط خبرگان رهبری مشروعیت ولایت فقیه توسط خبرگان و مردم نیست بلکه مشروعیت ولی فقیه را روایت احمد بن اسحاق « اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا» و مقبوله عمر بن حنظله داده است« انظروا الی رجل منکم عرف حلالنا و حرامنا فاجعلوه لکم حاکما»، پس مشروعیت توسط مردم به ولی فقیه داده نشده است.
سئوال- با این توضیح نقش انتخاب خبرگان چه خواهد بود؟
پاسخ- در جایی که یک مصداق بیشتر ندارد دیگر جایی برای انتخاب خبرگان و معرفی ولی فقیه توسط آنها نیست مانند امام راحل که مردم در راهپمایی ها و اجتماعات عظیم خود امام راحل به عنوان ولی فقیه برگزیدند؛ چون هیچکس غیر از امام راحل نمی توانست کشور را اداره کند. اما در شراطی قرار گرفتیم که چند نفر ادعای ولایت فقیه را داشته باشند چند راه وجود دارد یکی قرعه است و سرنوشت کشور را به قرعه بسپارد در حالی که این راه حل معقول نیست. راه دیگر اهل حل و عقد درست بشود این راه نیز معقول نیست راه سوم اینکه- معقول ترین راه حل- مردم به صحنه بیایند، مردمی که می خواهند از ولی فقیه اطاعت کنند حَکَم رای مردم باشد.
سئوال- چرا برای انتخاب ولی فقیه در قانون اساسی خبرگان را تعیین کردند و ولی فقیه با انتخاب مستقیم مردم انتخاب نشد؟
پاسخ- اگر با انتخاب مردم می شد حرمت ولی فقیه شکسته می شد. در کشورهای خارجی هیچ مرزی در رعایت آداب اسلامی نیست مانند آنچه در مناظرات رخ داد این شیوه به مصلحت کشور نیست. آیت الله تسخیری در بیست کشور جهان شبیه مجلس خبرگان دارند، هم رای مردم را رعایت کنند و بگونه ای عمل کنند که حرمت شکسته شود و اگر حرمت شکسته شود دیگر اطاعت از ولی فقیه نخواهد بود. پس اینکه مردم ولی فقیه را انتخاب می کنند در شرایطی است که دیگران نیز مدعی ولایت فقیه هستند و خون را محق می دانند کار به مردم واگذار می شود.
سئوال- مشروعیت ولی فقیه الهی یا با رای مردم است؟
پاسخ- مشروعیت ولی فقیه الهی است، ولی فقیه امام صادق را چون در مقبوله می فرماید من او را حاکم قرار دادم الهی است. اگر مشروعیت مردمی می بود لوازمی دارد یکی، عزل ولی فقیه توسط مردم در حالی که نمی توانند عزل کنند. دیگری مردم بتوانند ولی فقیه را استیضاح کنند مانند استیضاح نماینده مجلس در حالی چنین چیزی را نمی توانند انجام بدهند. سوم، بتوانند موردی به ولی فقیه نقد کنند چرا چنین تصمیمی گرفته است در حالی که مردم نمی توانند چنین ولی فقیه را نقد کنند.
ان قلت- پس مردم چه نقشی دارند؟
قلت- مردم مصداق را معین می کنند اگر حاکم در جامعه نباشد هرج و مرج پیش می آید- آنکه امام صادق در مقبوله کلیات را آن فرمودند- و نیز مردم به حکومت مقبولیت می دهند.
فرق مقبولیت و مشروعیت
مشروعیت مبنای اطاعت است چون ولی فقیه جانشین امام زمان است و امام زمان جانشین پیامبر است و به پیامبر اکرم خداوند ولایت داده است ﴿النبی اولی بالمومنین من انفسهم﴾. اما بدون انتخاب مردم زمینه امر ونهی نخواهد بود این را مقبولیت می گویند. امام علی در طول بیست و پنج سال خانه نشینی امام بود امام علی علیه السلام به عمار یاسر می فرمودند مسئولیتی که عمر به تو می دهد بپذیر، سلمان نیز مسئولیت پذیرفتند. پس امام علی علیه السلام در طول مدت خانه نشینی امام بود ولی زمینه اعمال حاکمیت نبود. مردم بعد از آن آمدند زمنیه حاکمیت بوجود آمد. امام علی علیه السلام در خطبه شقشقیه می فرماید: لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلما ان لا یقروا علی کظة ظالم و لا ثقب مظلوم لالقیت حبلها علی قاربها. پس مردم زمینه ساز مقبولیت هستند.
ابن عباس و چند نفر از مومنین شابه نزد امام علی آمدند و گفتند با امام علی بیعت کنند و اعلام می کنیم علی خلیفه است اما امام علی فرمودند لا تکون الا فی المسجد؛ و اگر مخفی و شبانه باشد مانند بیعت ابوبکر می شود. عمر می گوید کانت بیعة ابی بکر فلتة وقی الله المسلمین شرها.
می گوید به شدت مضطرب شده از یک طرف امام علی هیچ میلی به خلافت ندارد و از طرفی یک خیلی از تازه مسلمان ها پدر های انها توسط امام علی کشته شده ترسیدم از همین افراد به امام علی بگوید دیروز پدر ما را کشتی و امروز بر ما می خواهی حکومت کنی ولی ابن عباس سوگند یا می کند مسجد مملو از جمعیت بود یک نفر مخالفت نکرد. سید قطب- از سنی های سلفی است- در کتاب العدالة الاجتماعی نوشته ای کاش بعد از عمر علی خلیفه میشد.