درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

1400/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه کاربردی/ روش های فقه کاربردی/ نقش زمان و مکان در استنباط/ بررسی شبهات/شطرنج

 

حدود سی و یک روایت در وسایل الشیعه داریم که بازی با شطرنج را محکوم می کند. این روایات«فاجتبوا الرجس من الاوثان» یا باطل بر شطرنج تطبیق می کند

روایاتی که به صراحت از شطرنج نهی می کند. این حدود سی روایت را حمل بر طوایفی کرد

طایفه اول- نهی از بازی با شطرنج

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 323

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: النَّرْدُ وَ الشِّطْرَنْجُ وَ الْأَرْبَعَةَ عَشَرَ بِمَنْزِلَةٍ وَاحِدَةٍ وَ كُلُّ مَا قُومِرَ عَلَيْهِ فَهُوَ مَيْسِرٌ.[1]

سند روایت

محمد بن یحیی العطار از مشایخ کلینی است حدود پنج هزار روایت کلینی از او نقل کرده است. معمر بن خلاد ثقه و از اصحاب امام راضا علیه السلام است روایت معتبر و قابل اخذ است سند هیچ گیری ندارد.

دلالت روایت

نرد و اربعه عشر شبیه شطرنج است. هر چه ابزار قمار باشد میسر است.﴿انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشطیان فاجتنبوه﴾، میسر قمار است. امام معصوم علیه السلام می فرماید همه اینها زیر مجموعه میسر و قمار و حرام است. از این روایت معتبر قانون کلی استفاده می شود که ملاک حرمت، ابزار قمار بودن است. امام علیه السلام ابتدا مصداق را بیان می کند بعد از آن کلی و ملاک را بیان می کند.مصداق نزد و اربعه عشر و شطرنج هستند. ملاک « کل ما قومر علیه» است. همه روایات را با توجه به این روایت باید معنی کرد. بر این اساس موضوع حرمت قومر به است. در یک زمان شطرنج مصداق قومر به است، در یک زمان دیگر از این مصداق می افتد. در حکم بحثی نداریم، حکم مشخص است. و موضوع حرمت الی یوم القیامه، ما قومر به است.« حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» حکم خداوند تغییر نکرده است.

آیا شطرنج قومر به است؟ سه صورت دارد

صورت اول، قومر به باشد. صورت دوم، بکلی از قومر به افتاده باشد. صورت سوم مشکوک باشد. در صورت سوم حرمت استصحاب می شود و در صورت دوم موضوع عوض شده جایی برای حرمت نیست و صورت اول قطعا حرمت است.

امام راحل شطرنج را حلال نکرده است بلکه می فرماید حلیت شطرنج در فرض خارج شدن از موضوع قمار است و نیز مطلق موسیقی را حلال نکرده اند رهبر معظم انقلاب نیز و هیچ فقیهی مطلق موسیقی را حلال نکرده است؛ اینکه امام راحل سرود شهید مطهری مصداق غنای حرام ندانسته اند و این به معنای حلال کردن مطلق موسیقی نیست

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 320

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ اللَّعِبِ بِالشِّطْرَنْجِ وَ النَّرْدِ.[2]

سند روایت در همه کافی معمول به است. نهی ظهور در حرمت است. بنابراین جایی برای حرمت شطرنج نیست ولی آن روایت تفسیر می کند شطرنجی حرام است که قومر به است اما شطرنجی که ابزار فکری باشد حرام نیست. این روایت را باید با روایت قبل معنی کرد.

قاعده کلی: همانگونه القرآن یشهد بعضه علی بعض روایات نیز چنین هستند یشهد بعضه علی بعض؛ مانند این روایت که با روایت قبلی که ملاک را بیان می کند و این روایت نهی بیان می فرماید. در کتاب جهاد روایتی است که از آن استفاده حرمت ساخت سلاح هسته ای می شود« نهی رسول الله ان یلقی السم فی بلاد المشرکین» چون با ریختن سم گناه و بیگناه هر دو از بین می رود با مسموم کردن آب بچه و زن و سرباز مسموم می شود در حالی که زن و بچه بیگاه هستند. این ملاک در سلاح هسته ای نیز منطبق می شود چون سلاح هسته ای سبب کشته شدن گناه و بیگناه می شود. بنابراین از نهی رسول الله در روایت استفاده حرمت می شود

اضافه بر آن روایاتی که از رجس من الاوثان تعبیر به شطرنج کرده است

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 318

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ جَمِيعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾ قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ الشِّطْرَنْجُ- وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.[3]

سند روایت

محمد بن خالد پدر برقی احمد بن محمد بن خالد است. پسر «کان یروی عن الضعفاء» ولی پدر این مشکل را ندارد و اگر هم داشته باشد. سند تحویل به حسین بن سعید شده که مشکل ندارد. نضر بن سوید، کوفی ثقه انتقل الی بغداد. درست بن منصور، این نیز درست است. زید الشحام، ثقه است روایتی امام علیه السلام روایتی دارد.

دلالت روایت

رجس من الاوثان شطرنج است و قول زرو غنا و موسیقی حرام است.

روایت سوم دقیقا همین مضمون را دارد مرسله ابن ابی عمیر است. این طایفه دوم از روایات است که رجس من الاوثان را چنین تطبیق کرده اند.

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 318

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ- وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾- قَالَ الرِّجْسُ مِنَ الْأَوْثَانِ هُوَ الشِّطْرَنْجُ- وَ قَوْلُ الزُّورِ الْغِنَاءُ.[4]

مرسله حفص بن البختری

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 318

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الشِّطْرَنْجُ مِنَ الْبَاطِلِ.

شطرنج از مصادیق باطل است

حدیث پنج همین مضمون است. این روایت می فرماید شطرنج کار مجوس و زرتشتی های غیر مسلمان است

وسائل الشيعة؛ ج‌17، ص: 319

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الشِّطْرَنْجِ- فَقَالَ دَعُوا الْمَجُوسِيَّةَ لِأَهْلِهَا لَعَنَهَا اللَّهُ.[5]

سند روایت

هارون بن مسلم السر من رآئی ثقه است.مسعد بن زیاد محل ثقه است ولی مسعد بن صدقه توثیق او محل کلام است. اینکه امام می فرماید شطرنج برای مجوس است آن را برای اهلش بگذارید معلوم می شود کاری نادرست بوده است.

مرحوم قدیری در برابر نظر امام راحل اطلاق را فهمیده است و به امام راحل اشکال کرده اند لکن انصافا حق با امام راحل است چون تمام سی و یک روایت شطرنجی را حرام می داند که میسر و کل ما قومر به است اما شطرنج بازی فکری را نمی گوید. امام راحل تصویری که از شطرنج حرام رائه می دهند شطرنجی که قمار است اما شطرنجی که بازی فکری است حرام نیست.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص323، أبواب ما يكتسب به، باب104، ح1، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص320، أبواب ما يكتسب به، باب102، ح9، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص318، أبواب ما يكتسب به، باب102، ح1، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص318، أبواب ما يكتسب به، باب102، ح3، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص319، أبواب ما يكتسب به، باب102، ح7، ط آل البيت.