درس خارج فقه استاد سید احمد خاتمی

99/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حقوق کودک/ اصل تکثیر اولاد/ حرمت تعقیم

خلاصه جلسه گذشته

در فقه الاطفال این مساله مطرح شد آیا تحدید نسل در سلام جایگاهی دارد؟ مطرح شد اصل در اسلام تکثر نسل است و تحدید نسل نیست. وقتی گفته می شود اصل در اسلام تکثیر نسل است به این معنی است که اصل مطرح شده دارای مواری است که از اصل خارج می شوند به عبارت دیگر اصل دارای استثناء هایی است. آیا قرآن مانند آیه تهلکه گفتیم اخصاء و کاری کند که دیگر بچه دار نشود جایز نیست و حرام است. آیه تغییر خلقت الهی نیز مطرح شد.

روایاتی داریم که حرمت اخصاء از آنها استفاده می شود و معصومین آن را اجازه نداده اند

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ قَالَ: قُلْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص أَرَدْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أَخْتَصِيَ قَالَ لَا تَفْعَلْ يَا عُثْمَانُ فَإِنَّ اخْتِصَاءَ أُمَّتِيَ الصِّيَامُ مَعَ كَلَامٍ طَوِيلٍ.[1]

سند روایت

سند صدوق به علی بن حسن بن فضال صحیح است، منتهی فطحی و ثقه است. عباس بن عامر بن رباح الشیخ الصدوق الثقه کثیر الحدیث. علی بن ابی حمزه بطائنی از ارکان و بنیانگذاران مذهب انحرافی واقفیه است. در برهه ای در زمره اصحاب خوبان امام کاظم بوده اما در آخر عمر از ریزشی ها شده در جلسات گذشته بطور مفصل به مدت یک هفته درباره او بحث کردیم و مانند شیخ بهایی درست است اینها منحرف اند ولی روایات آنها اگر انحرافی نداشده باشد قابل اخذ است چون بسیاری از روایات آنها برای دوره قبل از انحرافشان بوده لذا می توان به آنها اخذ کرد چون وقتی منحرف شدند اصحاب با آنها قطع رابطه کردند. اسم فطحی ها را کلاب ممطوره یعنی سگ های باران خورده گذاشتند بدین جهت گفته می شود وقتی سگ وقتی باران بخورد بسیار متعفن می شود لذا وقتی کسی به اینها تزدیک می شد به انحراف گرایش پیدا می کرد. لذا وقتی به آنها کلاب ممطوره می کنند دیگر از آنها حدیث نقل نمی کردند. اسحق بن غالب ثقه. عبد الله بن جابر توثیق ندارد. عثمان بن مظعون در جاهلیت حتی مشروب هم نخورده است از دوستان صمیمی پیامبر اکرم بوده است در جامع الرواة نقل می کند روی الصدوق فی الفقیه عن الصادق علیه السلام ام رسول الله قبل عثمان بن مظعون بعد موته، جمله ای از امام علی علیه السلام که می فرماید: کان لی اخ فی ما مضی کان یعجبنی صغر الدینا فی عینه درباره عثمان بن مظعون است. چه بسا اهل بیت فرزندان خودن بنام عثمان به خاطر عثمان بن مظعون است نه به خاطر عثمان بن عفان است که چون هنوز علم در او نشده بود. سند حدیث به استثنای عبدالله بن جابر قابل توجه است

دلالت حدیث

خیلی از دنیا اعراض داشته حتی از خانواده کنار می کشید وقتی پیامبر اکرم شنید از این کار او را نهی کرد. لذا با توجه به بی رغبتی به دنیا به پیامبر عرض کرد می خواهم خود را اخته کنم پیامبر فرمود این کار را نکرد با اخته می خواهی اسیر شهوت نشوی این کار را با روزه گرفتن انجام بده. ظاهر لاتفعل دلالت بر حرمت می کند .

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْإِخْصَاءِ فَلَمْ يُجِبْنِي فَسَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[2]

سند صدوق به حسن بن علی بن فضال معتبر است. او فطحی بود و در آخر عمر از فطحی گری برگشت. می گوید داشتم به او تلقین می کردم اگر فرشتگان آمدند در پاسخ آنها وقتی به امام صادق رسیدم به او گفتم امام تو عبدالله افطح است گفت بررسی کردم او امام نیست یعنی در آخر عمر از عبدالله افطح برگشت. یونس بن یعقوب از اصحاب امام صادق و وکیل امام کاظم بود در مقطعی فطحی شد ثم رجع و در زمان امام رضا( علیه السلام) از دنیا رفت امام رضا علیه السلام دستور به تجهیز او دادند و در مجموع ثقه است.

دلالت روایت

اینکه امام علیه السلام ابتداء در خصوص اخصاء جواب نداند شاید مصلحتی در جواب نمی دیدند یا شخصی در آنجا بود امام ملاحظه او را می کردند نمی خواستند جواب بدهند. امام در پاسخ فرمودند اشکال ندارد.

یونس روایتی از امام کاظم علیه السلام در مورد اخته کردن گوسفند نقل می کند

عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ إِخْصَاءِ الْغَنَمِ قَالَ لَا بَأْسَ.[3]

راوی(یونس بن معقوب) و مروی عنه در این دو روایت یکی است. لاباس به حمل بر اخصاء غنم اشکال ندارد اما اخصاء انسان جایز نیست. قاعده لاضرر و ادله ای که شامل لاضرر شامل اضرار به نفس می شود بدون تردید ازکار انداختن قوه شهویی نقص است بنابراین از مجموع ادله اصل بر تکثیر اولاد خوبی استفاده می شود به دلیل آیات و روایاتی که خواندیم و ادله که در حرمت تعقیم و حرمت اخصاء گفتیم و این مقدار از ادله اطمینان آور است.

استثناء های اصل تکثیر الاولاد

بحث دیگری در اینجا مطرح می شود و جای مطرح کردن دارد. آیا اصل استثناء دارد یا استثناء ندارد. از جمله استثناء ها که برخی بزرگان گفته اند اگر در شرایطی تکثیر اولا سبب وهن مسلمانان و تمسخر آنها توسط غیر مسلمانان شود مانند آنچه از برخی مناطق مسلمان نشین هندوستان گزارش می شود زاد و ولد آنها در کنار خیابان بخاطر فقر و بیکاری زیاد وجهه منفی از جامعه اسلامی درست می کند در چنین شرایطی از اصل اولی تکثر اولاد استثناء می شود. به نظر می رسد اگر مصالح اسلامی را در نظر بگیریم باید گفت کثرت اولاد که سبب عزت اسلام بشود مورد تایید است اما اگر موجب وهن و استخفاف مسلمانان شود از این اصل استثناء می شود لذا به عنوان ثانوی طرفداری از کترت اولاد نمی شود بخری از فقهای معاصر در این عرصه تکثیر اولاد را جایز نداسته اند.

ما نشاهده في بعض البلدان، مثل الهند و الصين من تزايد النفوس بشكل هائل بحيث عجزت حكوماتهم عن توفير الحدّ الأدنى من متطلّبات الحياة‌ الأساسية كالطعام و المسكن، فأصبح الكثير منهم- لا سيّما في الهند- يعيشون على حافات الطرق مع فقر شديد، يولدون و يموتون فيها، فهل تعدّ مثل هذه الكثرة دليلًا على القوّة و القدرة أم هي من أسباب الضعف و الوهن و الهلاك؟ و لعلّك تقول إنّهم قصّروا في تحصيل ما يجب عليهم من وسائل و إمكانيّات الحياة، فلو لا تقصيرهم لكانوا جماعة عظيمة قويّة غنيّة من جميع الجهات. و لكن سيأتي- إن شاء الله تعالى- أنّ ذلك مجرّد فرض لا يوافق الواقعيّات، و أنّ المحاسبات الدقيقة تشهد بأنّ كثرة المواليد لو لم تكن تحت ضابطة لتفاقمت و تحوّلت إلى مشكلة تعيق سائر الخطط و المشاريع الحيوية.[4]

بنابراین اگر در جایی کثرت اولاد سبب وهن اسلام و مسلمانان شود در آنجا استثناء از اصل می شود

و در روایتی که در نهج البلاغه و اصل آن در خصال شیخ صدوق و نیز در حدیث اربع مائه است می فرماید: قلة العیال احد الیساریین، اینکه کسی نانخور کمتر داشته باشد یکی از دو یسار یعنی زندگی آسان است اگر سند آن را بتوان تصحیح شود ولی نمی توان سند را تصحیح کرد چون حدیث اربع مائه مرسل است و قاسم بن یحیی عن جده عن حسن بن راشد است که گفتیم توثیق ندارد و وقوع در اسناد کامل الزیارات دلالت بر توثیق ندارد و محقق خویی از آن نظر خود درباره اسناد کامل الزیارات برگشتند. این روایت هیچ تشویقی در فرزند کمتر داشتن ندارد بلکه یک واقعیت را بیان می کند و بیان یک راحتی است اما این راحتی مطلوب نیست اضافه بر آن این روایت در تعارض با ابوه روایات صحیحه ای که تشویق به بچه دار می کند در تعارض روایات باید همه روایات را دید و ثالثا شاید امام علیه السلام نظر به این دارد که عیال زیاد و نانخور زیاد سبب وهن اسلام شود یعنی نظر به این شرایط دارد بنابراین دلالت بر تحدید نسل ندارد.

استثناء دوم در برخی شرایط که تکثیر اولاد موجب برخی مشکلات شود آیا می تواند موقتا جلوی تکثر اولاد را بگیرد؟ بحث سوم مثلا زندگی با بچه زیاد شرایطی ایجاد می شود که زندگی با مشکلات زیاد می شود آیا تحدید نسل جایز می شود؟

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج10، ص410، أبواب الصوم المندوب، باب4، ح2، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج11، ص522، أبواب احکام ادواب فی السفر و غیره، باب36، ح2، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج11، ص523، أبواب احکام الدواب فی السفر و غیره، باب36، ح6، ط آل البيت.
[4] بحوث هامه فقهیة(لمکارم) ص279.