درس خارج اصول آیت الله خلخالی

95/06/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خاتمه / اصول عمليه

آیا وجوب تعلّم (یا تعبیر دیگر وجوب فحص از واجبات) وجوب طریقی است یا نفسی؟

معنای وجوب نفسی این است که خود سوال و خود تعلّم منظور شارع باشد که تعبیر می شود نفسی یعنی خود او واجب است و گاهی وجوب فحصی، وجوب طریقی است برای امتثال احکام یعنی طریق به اینکه واجبات را امتثال کنیم و محرمات را ترک کنیم.

عرض کردیم اولین جوابی که این سوال مید هد رجوع به آیه کریمه است قال الله تعالی «فاسئلو اهل الذکران کنتم لا تعلمون»[1] اگر چیزی را نمی دانید از اهل ذکر یعنی از عالم سوال کنید و این تعلیق به عالم بخاطر این است که عالم راه را می داند و جواب سوال شما را می داند و باید از او سوال کنید و اهل الذکر در درجه اول نبی اکرم و بعد اهل بیت و بعد مراجع و علمایی که از احکام خبر دارند مثل مراجعه به طبیب که اگر مریض بخواهد به واقع برسد و مرض او معالجه شود باید از طبیب بپرسد بعد دو روایات پاسخ سوال ما را می دهد که وجوب، وجوب طریقی است نه وجوب نفسی که بعنوان قرینه خارجیه تعبیر می شود.

1. در تفسیر قوله تعالی «فللّه الحجة البالغه»[2] از برای خدا است حجّت بالغه یعنی وقتی خداوند متعالی وقتی محاکمه می کند شما را ، که چه کردید گناه کردید؟ معصیت کردید؟ حجت بالغه با او است زیرا خداوند رقیب و عتید را فرستاد ما یلفظ من قولٍ مگر رقیبی دارد و عتید آن را بشمارد.

در تفسیر این قول تعالی گفته شده است وقتی عبد را برای محاکمه می آورند هل علمتَ؟ توکه شراب خوردی مید انستی که حرام است یا نه؟ اگر بگوید می دانستم گفته می شود چرا عمل نکردی؟ یعنی یاد بگیری تا عمل کنی.

2. روایاتی است که درباره مجدور وارد شده است یعنی شخص که دچار آبله بوده است که او جنب شده بود و او را غسلش دادند و بعد مُرد امام فرمودند خدا لعنت کند کسانی این بنده خدا کشتند چه اینکه او را غسل دادند باید او را تیمم می دادند مردم گفتند که ما نمی دانستیم که باید تیمم بدهیم امام علیه السلام فرمودند چرا نبامدند سوال کنند پس عقاب و سرزنش امام و نفرین آن حضرت برای مجرد ترک سوال و تعلم نبود زیرا واضح است که مجرد سوال و تعلم موجب نجات بنده خدا نمی شد نجات او با تیمم حاصل می شد.

تکمله : در بیان طریقیّت تعلم

وقتی کسی را شما می بیند که صدمه خورده بخاطر اینکه به علمش عمل نکرده است حال عقابی که بخواهد بشود بخاطر یاد نگرفتن او است و یا عمل نکردن او است و گناه معصیت است.

اگر بگوید بخاطر یاد نگرفتن او است می گوئیم یاد گرفتن به تنهایی چه خاصیتی دارد.

بلکه بخاطر عمل نکردن و معصیت او است.

و اگر بگویید بخاطر هر دو هم علم نداشتن و هم عمل نکردن و ترک واقع؟ (استاد بخاطر سوال یک از افراد درس از یادشان رفت که پاسخ بدهند).

بیان اشکال واجب طریقی

مرحوم آخوند این اشکال رامی کنند.

به این بیان : چنانچه واجبی مشروط بود به شرطی مثلاً وجوب ظهر مشروط به زوال است و تا زوال شده چیزی واجب نیست و بعد از آنکه ظهر شد هم وضو یا غسل کنم و هم نماز بخوانم نمی توانم هردو را انجام بدهم پس نه قبل از وقت عملی را انجام بدهم زیرا معنی ندارد زیرا ذی المقدمه واجب نشده است پس وضو و غسل هم بر گردن من نیست و اگر بگوید حفظ قدرت کن بر واجب ما می گوئیم آنهم واجب نیست.

و بعد از وقت یاد ندارم و وقت می خواهد که یاد بگیرم پس واجب ساقط می شود و بعد که واجب ساقط شد، عقابی نیست و وقتی عقاب نیست پس تعلم برای چه واجب است؟

در جواب می گوئیم : تعلم برای خودش واجب است و تو باید یاد بگیری نه اینکه تعلم واجب باشد بخاطر عمل به همان چه الان ذکر گذشت.

بنابراین ما دلیلی ندادیم که مکلف مقدمات عمل واجب را انجام دهد مثل وضو و غیره .... را انجام بدهد زیرا وجوب مقدمه بستگی دارد به وجوب ذی المقدمه و اما بعد از دخول وقت زوال قادر به امتثال نخواهم بود چون مقدمات صلات را انجام نداده بنابراین تکلیف ساقط خواهد شد زیرا عاجزم نتیجه تعلم واجب نخواهد بود نه قبل از حصول شرط و بعد از حصول شرط.

نتیجه : امر به تعلم اگر صادر شده، امر نفسی خواهد بود.

پاسخ به مرحوم آخوند توسط استاد خوئی به تفصیل خواهد بود.

ما نوشتیم المسئله الاولی ولی استاد خوئی می گوید قدیقال.

چنانچه وجوب واجب فعلی بود با وسعت وقت برای تعلم، اگر چنانچه عملی واجب شد و وقت هم واسع است برای تعلم و انجام عمل و شما می روید یاد می گیرد این می شود امتثال تفصیلی (یعنی تفصیلاً یاد بگیری عمل کنی) و می توانی امتثال اجمال بکند (یعنی احتیاط کاری بکنید یعنی احتمالتی می دهد این واجب باشد یا او مثلاً حمد را دو جور خواند).

واجب با وسعت در انجام عمل واجب البته شکی نیست در این صورت تعلم قبل از وقت واجب نیست زیرا وجوب فعلی نشده و اما بعد از دخول وقت مکلف مخیّر است بین تعلم و امتثال تفصیلی و بین عمل به احتیاط و اکتفاء به امتثال اجمالی اعم از اینکه احتیاط مستلزم تکرار باشد یا نباشد.

بنابراینکه اکتفاء به امتثال اجمالی جایز است هرچند مستلزم تکرار شود حتی با فرض تمکن از امتثال تفصیلی چنانچه در محل خود بیان شده است و وجوب تعلم در این صورت نیز طریقی خواهد بود و بلامانع است زیرا امتثال بنحو مقدور است و آنوقتی امر به امتثال نفسی می شود که من قدرت بر امتثال واقعی نداشته باشم کما اینکه در تقریب کلام آخوند بیان کردیم و اگر سوالی در جایی که من در قبل از وقت و نه در بعد از وقت قادر به تعلم نیستم بگوید تعلم کنم مقصود این است که خود تعلم و یادگیری واجب نفسی است.

و اما به گونه اي بتوانم عملی انجام بدهد ولو در بعد از وقت نمی خواهم از عالمی بپرسم ولو به تکرار عمل می توانم به واقع برسم و امتثال کرده ام.[3]


[1] نحل/سوره16، آیه43.
[2] انعام/سوره6، آیه149.
[3] مصباح الاصول، سيد ابوالقاسم خويي، ج2، ص498.