درس خارج اصول آیت الله خلخالی

94/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تنبيه اول/ اقل و اكثر عقلي/ اقل و اكثر

بحث ما در استدلال به استفاده احکام شرعیه بود که بیان شد در دو مرحله بحث مي شود، مرحله اول، ادله و مرحله دوم اصول عمليه.

ادله را تقسيم كرديم كه يك قسم كه دليل اصل واجب و دليل جزء يا شرط هر دو مطلق باشند يا هر دو مجمل باشند يا دليل اصل واجب، مطلق و دليل جزء يا شرط مجمل و يا برعكس كه مي شود چهار قسم.

اما مرحله دوم: اصول عمليه

اگر ما نتوانستيم از از امارات و دليل به مطلق بودن يا مجمل بودن برسيم و يا دليل علم و علمي منسد، بود سراغ اصول عمليه مي رويم.

در اينجا شك دو فرض دارد:

اول: فرد جزئي از واجب را نسيان كند. مثلا مولا امر مي كند در روز عرفه تا ظهر در عرفه وقوف كني (واجب در تمام اجزاء بايد انجام دهد) حال اگر فرد يك ساعت از اول روز را از روي فراموشي در عرفات وقوف نكرد، حال سوالي مطرح مي شود كه واجب منسي (ساعت اول)، واجب مطلق (چه عمدا و چه سهوا ترك شود، بايد اعاده شود) است يا واجب مقيد (اگر عمدا ترك شد، بايد اعاده شود) است كه شك داريم، چه بايد كرد؟ يعني آيا بقيه اعضاء بر وجوب خود باقي است (وجوب مقيد به حالت ذُكر است) يا اينكه وجوب آن مطلق است و بقيه اعضاء هم از وجوب خارج مي شوند؟

در اينجا گفته اند كه شك، به شك در تكليف بر مي گردد. چون معناي اين شك اين است فرد يك جزء را نسيان كرده و نمي تواند همه اجزاء انجام دهد و نمي داند بقيه واجب است يا خير، فرد شك در تكليف دارد كه اصالت البرائه جاري مي شود. يعني بايد گفت واجب مطلق است و ارتباط جزء فراموش شده با بقيه اجزاء، ارتباط واجب ضمني است و اگر يكي از وجوب خارج شده، همه از وجوب خارج مي شود. در نتيجه در مثال وقوف در عرفه كه فرد ساعت اول را فراموش كرده وقوف كند، نسبت به بقيه وقوف هم برائت جاري مي كند و انجام نمي دهد. چون اجزاء واجب ضمني است.

خلاصه اگر شك در كيفيت تشريع از حيث اطلاق و تقييد باشد، شك در تكليف ساير اجزاء است كه مورد برائت مي شود.

تمام اين حرفها در جايي بود كه تكليف بر ناسي محال نيست و تكليف بر ذمه او مي آيد.

اما اگر تكليف بر ناسي محال بود، حكم در اينجا اين است كه فرد مكلف به عمل از باب ملاك عمل است. يعني نمي توان به فرد گفت «افعل» اما به فرد مي توان گفت بايد به ملاك برسي. به طور مثال اگر فرد تشهد را فراموش كرد، نمي توان به ناسي گفت تشهد را انجام بده اما مي توان گفت بايد به ملاك برسي.

پس مي توان اين سوال را مطرح كرد كه آيا ملاك جاي امر را مي گيرد يا خير؟

جواب داده شده كه ملاك جاي امر را نمي گيرد. چون امر اگر بيايد، اطاعت مي شود اما ملاك نمي تواند اين كار را كند و جاي اشتغال است و با احتياط بايد گفت فرد بايد مثلا در عرفات وقوف كند يا نماز را بخواند. به عبارت ديگر فرد شك مي كند كه غرض مولا انجام شده يا خير، كه جاي اشتغال است.