درس خارج اصول آیت الله خلخالی

94/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صورت دوم/ قسم سوم/ اقل و اكثر عقلي/ اقل و اكثر
بحث ما به صورت دوم رسيد به اينكه ارتباط نماز جماعت با نماز فردا، عدل هم در واجب تخييري هستند يا خير؟ به اين معنا كه نماز يا بايد فرادا خوانده شود يا به جماعت كه نتيجه اين وجوب تخيير، اين است كه اگر فرد يكي از دو عدل را نمي توانست انجام دهد، عدل ديگر واجب معين مي شود. مثلا در كفاره عمد اگر فرد نمي توانست شصت روز روزه بگيرد، بايد شصت فقير را سير كند. و در ما نحن فيه اگر ارتباط، واجب تخييري باشد و فرد نمي توانست قرائت صحيح بخواند، بايد نماز جماعت بخواند. و گاهي واجب مشروط مي شود به اينكه شيء واجب است در صورت محقق شدن شرطش. مثلا نماز را به ديگري اقتدا نكردي، بايد فرادا بخواند اگرچه قرائت را اشتباه مي خواند. پس نماز فرادا مشروط به عدم اقتدا به ديگري است.
حكم در مساله: در واجبات تخييري، حكم، حكم الزامي است (اين يا آن واجب است) اما در واجبات مشروطه، حكم الزامي نيست و بستگي به تحقق شرط است و اصل عدم تخيير و واجب مشروط مقدم است و در صورت عدم جماعت بايد نماز فرادا اگرچه با قرائت اشتباه بخواند.
ثمره: در صورت عجز از قرائت، اگر واجب تخييري باشد، با عجز قرائت، جماعت خواندن واجب است وا گر واجب مشروط باشد، با عجز از قرائت، جماعت واجب نيست و مي توان نماز فرادا با قرائت اشتباه خواند.
تتمه:
نكته: بنا بر مسلك مرحوم نائيني كه حقيقت جنس، فصل است، امر بين تخيير و تعيين مي شود به اينكه مولا آيا خصوص فصل را اراده كرده يا مطلق فصل را اراده كرده است. و تعيين مقدم است چون اگر ما فصل خاص را بياوريم، و واقعا همين مورد نظر مولا بوده، امر انجام شده و اگر مطلق بوده، باز هم امر مولا انجام شده است.
مرحوم نائيني در نفي وجوب تخيير بين دو واجب و ثبوت وجوب تعيين، مويدي مي آورد كه در روايتي از پيامبر آمده است كه نسبت به بلال نمي توانست شين را ادا كند، فرموده است، سين بلال شين است. و اين نشان دهنده است كه اگر فردي نمي تواند قرائت را درست ادا كند، همان قرائت اشتباه كافي است و اين در ما نحن فيه كه دوران بين تعيين و تخيير بود، تاثير است و اين روايت دلالت مي كند بر اينكه هميشه بايد احتمال تعيين را بياوريد و با انجام آن برائت ذمه حاصل مي شود و الا معنا نداشت پيامبر اين تنزيل را كند و اين تنزيل، دلالت بر اين دارد، بايد تعيين را آورد تا برائت ذمه باشد. به اين بيان كه اگر قرائت واجب تخيير نماز جماعت بود، بايد پيامبر مي گفت بلال نماز جماعت بخواند در حالي كه گفته سين بلال شين است و اين تعيين است و تخيير نيست و نتيجه اين مي شود كه از تنزيل پيامبر فهميده مي شود كه قرائت اشتباه كافي است و تعييني است نه تخييري.