موضوع: بررسی دلالت آیه کتمان، و استدلال به آیه ذکر بر حجیت خبر واحد/ استدلال به آیات قرآنی
خلاصه استدلال
بحث در استدلال به آیه شریفه کتمان بود که گفتیم: آیه دلالت میکند بر حرمت پنهان داشتن احکام الهی و وجوب بیان آنها که لازمهاش وجوب قبول قول ناقل احکام میباشد تا وجوب بیان ناقل، لغو نباشد، و همین مقدار، حجیّت شرعیه أخبار آحاد را میرساند، بعد این آیه را تنظیر نمودند به آیهای که حرمت کتمان زنی را میگوید که آنچه در رحم دارد را پنهان میکند، که لازمهاش، قبول و اعتبار قول او میباشد، بیان تفصیلی آن، گذشت.
اشکالات استدلال
اشکال اول: آیه مبارکه، در مورد خبر واحد نیست، بلکه در مورد معجزات و بیّناتی است که خدای متعال به پیامبرش داده و او هم، برای مردم، تبلیغ نموده ، امّا عدّهای، آنها را، به تأویل یا هر نحوی، مخفی کنند، آیه، شاملش میشود، پس مورد آیه (کتمان ما هو ظاهرٌ فینفسه)، با محل بحث (کتمان چیزی که خود مخفی است)، فرق میکند.
اشکال دوم: آیه مبارکه، ظهور دارد در عام استغراقی، یعنی بر همه واجب است، بیان کنند، پس بنابراین که، همه باید ماأنزل الله، را بگویند، علم حاصل میشود، نتیجه اینکه آیه، ربطی به مورد بحث ما، که اعتبار قول ظنّی است، ندارد.
إن قلت: اگر تکلیفی بر همه واجب باشد، مثل امر به معروف، ولی دیگران از انجامش، سر باز بزنند، این موجب سقوط تکلیف از وی نمیشود، در آیهی اینجا هم، اظهار بر همه واجب است، هرچند برخی کتمان نمایند، پس اطلاق آیه، فرض حصول ظنّ را هم میگیرد.
شاهد این مطلب، در مورد بیّنهای است که، برخی از شهود، آماده شهادت نمیباشند، ولی دیگری، باید درخواست قاضی را نسبت به اداء شهادت إجابت نماید، به مقتضای آیه «
لایأبی الشهداء إذا ما دعوا»
[1]
هرچند بداند، دیگران، حاضر نمیشوند.
قلت: در مورد شاهد، مقتضی بر أداء شهادت «أمر به إقامه شهادت» وجود دارد، اما در مورد بحث، چنین إقتضائی نیست.
آیه چهارم: آیه ذکر
قال الله تبارک و تعالی: «
و ما أرسلنا من قبلک إلّا رجالا نوحی إلیهم فأسئلوا أهل الذکر إن کنتم لاتعلمون»
[2]
.
تعبیر به «رجال» در آیه، اشاره به این نکته دارد که، حقّ رهبری دینی ملّت، اختصاص به مردان دارد.
کلام شیخ أعظم: استدلال به این آیه شریفه، برای اعتبار فتوای مفتی، أولی است از استناد به آن، برای حجیت خبر واحد، چون اهل ذکر، باید عالم باشند، و راوی، عالم نیست، یا بما هو راوٍ میگوید نه بما هو عالمٌ.
اشکال آخوند: در آن زمان، به راویان حدیث، عالم اطلاق میشده، چراکه أمر علم به احکام، در آن زمان، سهل بوده خصوصا اینکه، عالم به لغت و قرائن بودند، پس با اطلاع به یک دسته أخبار، این امر تحقق پیدا میکرد، بنابراین، استدلال به آیه، مانعای ندارد و علاوه بر این، برای اعتبار قول راوی عالم، استدلال میشود و قول غیر عالم هم، با عدم قول به فصل، داخل در دائره حجیت، قرار میگیرد.
کلام سیدنا الاستاد: از اینکه، امر به سؤال در آیه معلّق شده است به علم ، به دست میآید که غرض، تحصیل علم است، پس آیه، تحصیل و اتّباع از علم را میگوید، و چون با خبر زراره مثلا، علم حاصل نمیشود، برای مانحن فیه، مفید نخواهد بود.
تتمّة: گرچه در بعض روایات اهل ذکر به ائمه (علیهمالسلام) معنا شده است مثل خبر الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُعَلَّى بْنِ محمد عن الوشّاء عن عبدالله بن عجلان عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام فِي قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «
فَسْئَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ»: قَالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله:
الذِّكْرُ أَنَا ، وَ الاَْئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ. وَ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ» قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: «نَحْنُ قَوْمُهُ، وَ نَحْنُ الْمَسْؤُولُونَ»
[3]
ولی چون امامت، فرع اثبات نبوّت است با آن، نمیتوان اثبات نبوّت نمود، همچنین،این آیه در زمان پیامبر بوده، پس باید مراد از اهل ذکر، مفهوم عامی باشد که شامل علماء یهود و نصاری در عصر پیامبر هم، بشود.
[1]
بقره/سوره2، آیه282
[2]
نحل/سوره16، آیه43
[3]
الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج1، ص522.