موضوع: استدلال به آیه کتمان/ استدلال به آیات، بر حجیّت خبر واحد
خلاصه بحث گذشته
روشنترین آیهای که دلالت بر حجیت خبر واحد میکند، آیه نفر است که تقریب استدلال و جواب از برخی شبهات مطرح در آن را، بیان کردیم و گفتیم؛ در این آیه شریفه، چهار واجب بیان شده که عبارتند از؛
یک: وجوب نفر که به نحو کفائی بر افرادی واجب است برای تعلیم احکام الهی، کوچ کنند، که این امر به عهدهی حوزههای علمیه میباشد.
دو: وجوب تفقّه در دین، که از «فلیتفقّهوا فی الدین» استفاده میشود.
سه: وجوب إنذار و تعلیم آن احکام به مردم، «و لینذروا».
چهار: وجوب تحذّر و عمل کردن بر منذَرین، چراکه، اگر بر منذِر واجب باشد، تعلیم دیگران، اما بر آنها قبول و ترتیب اثر، واجب نباشد لازم میآید، وجوب تعلیم، لغو باشد.
آیه نسبت به واجب دوم، که امر به تفقّه شده، اطلاق دارد، یعنی تفقّه کنید چه علم حاصل شود و چه ظن معتبر حاصل شود، اما نسبت به واجب سوم، هم اطلاق دارد یعنی انذار، چه به امور علمی باشد چه بوسیلهی امارات.
اما نسبت به تحذّر هم چه برای وی، علم حاصل شود و چه ظنّ، ترتیب اثر لازم است.
خلاصه اینکه؛ تمام اینها، که در همهی مراحل، از حیث علم و علمی مطلق میباشد، میرساند که خبر واحد، حجّت است.
اما شبهاتی که نسبت به آیه مطرح است کما تقدّم، دچار خدشه میباشند.
شبهه اول: آیه در مقام بیان وجوب انذار است نه لزوم تحذّر.
قلنا اولا؛ آیه از هر دو جهت در مقام بیان است.
ثانیا؛ ظاهر آیه هم، بیان تکلیف، برای همه مکلفین است نه خصوص منذِرین.
ثالثا؛ وجوب تحذّر، متفرع بر انذار است لذا هر دو، مورد توجه و نظر میباشد.
شبهه دوم: انذار وظیفه واعظ و مفتی است و راوی نقل خبر میکند نه انذار.
قلنا: راوی هم با نقل خودش، انذار را، التزاماً میرساند این نسبت به روایاتی که ظاهرالمعنی باشد اما غیر آنها ، با عدم قول به فصل، داخل در دائره حجیت، میشوند.
شبهه سوم: انذار در آیه شریفه، مشروط است به تفقّه، پس مراد، انذار متفقّه میباشد که مفید علم است، در حالیکه خبر واحد علمآور نمیباشد.
قلنا؛ تفقّه اعم است از اینکه از راه علم حاصل شود یا از تمسک به أمارات.
شبهه چهارم: از آیه، اشتراط الإنذار بالفتوی، فهمیده میشود، در حالیکه راوی خبر، فتوی نمیدهد.
قلنا؛ آیه در اینجا هم، اطلاق دارد، یعنی چه فتوی از روی علم باشد و چه از راه علمی، خلاصه اینکه عمده تمسک به اطلاق است و با توجه به آن، تمام شبهات دفع میگردد.
آیه سوم: آیه کتمان
قال الله تبارک و تعالی: «
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ»
[1]
تقریب استدلال: آیه به صراحت بیان میکند: آنهائی که بیّنات (احکام الهی) را کتمان میکنند، مشمول لعن خدا و تمام لعنت کنندگان، خواهند بود، پس اظهار و بیان احکام الهی، واجب است و چون، وجوب بیان، بدون لزوم استماع و عمل، بیمعنا و لغو میباشد، پس دلالت میکند بر حجیّت خبر آنها.
نظیر این، در مورد قبول قول خانمهائی است که عادت ماهیانه میشوند، نسبت به خودشان.
در این آیه شریفه هم، مثل آیه قبل، همان اطلاقات وجود دارد، یعنی بیان بیّنات و احکام، چه از راه علم باشد، چه از راه علمی، و چه موجب حصول علم گردد یا ظنّ، باید بیان گردد و باید متّبع باشد.
اشکال: مراد از بیّنات در آیه، اموری است که خود به خود واضح است و آشکار، مثل معجزات پیامبر (صلی الله علیه و آله)، پس آیه در مورد این امور، کتمان به نحو انکار یا تأویل را، حرام دانسته است، نظیر آنچه در أمر ولایت امیرالمؤمنین (ع)، در غدیرخم اتفاق افتاده است، که با آنکه هزاران نفر، حاضر و ناظر بودند، اما برخی به خاطر اغراضی، سعی در کتمانش (انکار یا تأویلش) دارند، پس بنابراین، آیه، مطلوب (حجیت خبر واحد) را نمیرساند.
[1]
بقره/سوره2، آیه159